مسجد حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مشهدمقدس

گزارش فعالیت های مسجد حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مشهد واقع در خواجه ربیع، بولوار 22 بهمن 26/11 حجت(عج)3

مسجد حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مشهدمقدس

گزارش فعالیت های مسجد حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مشهد واقع در خواجه ربیع، بولوار 22 بهمن 26/11 حجت(عج)3

۷۴ مطلب در آذر ۱۳۹۳ ثبت شده است

منبر 14 آذر ماه 93

چند وظیفه حاکمان و کارگزاران اسلامی در برابر مردم دارند و چند وظیفه هم مردم در برابر حکومت و حاکم اسلامی دارند.

قصد داریم امروز چند مورد از این وظایف را براساس سخنان معصومان (علیهم السلام) بررسی کنیم.

  1. وفاداری به نظام اسلامی: مولای متقیان، امام علی (علیه السلام) در خطبه 34 نهج البلاغه می فرمایند: ایها الناس ... اما حقی علیکم فالوفاء بالبیعه: ای مردم! اما حقی که من بر گردن شما دارم وفاداری به بیعتی است که با من داشته اید.
  2. یاری کردن حاکمان: فاما حقی علیکم ... الاجاته حین ادعوکم و الطاعه حین آمرکم(1): از وظایف شما در برابر من این است که چون فراخوانم، اجابت کنید و آنگاه که شما را فرمان دهم، اطاعت کنید.
  3. نصیحت و مشارکت سیاسی: سه چیز از که مسلمانان در آنها خیانت نمی کنند: 1-خالصانه کار برای خدا 2-وفاداری خالصانه و نصیحت و خیرخواهی برای حاکمان و پیشوایان مسلمانان 3-حضور و مشارکت همیشگی در اجتماع مسلمانان که دعای امامان شامل حال آنان است.(2)
  4. دعا برای سربلندی حاکمان: امام صادق(علیه السلام) می فرمایند: سه چیز از حقوق حاکمان بر مردم است: 1-پیروی از آنان 2-خیرخواهی برای آنان در آشکار و نهان 3-دعا برای پیروزی و صلاح آنها(3)

________________

1-الغارات، ج 1، ص24

2-الکافی، ج1، ص403

3-تحف القول، ص 319

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۳ ، ۲۱:۴۱

این جمعه صبح هم، از ساعت 7 عاشقان امام زمان (عج) در مسجد حضرت حجت (عج) جمع شدند و دعای ندبه را زمزمه کردند.

به امید تعجیل در فرج حضرتش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۳ ، ۰۹:۳۱
 
 
حجم: 6.58 مگابایت
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۳ ، ۰۷:۳۸
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۳ ، ۰۷:۲۱

 

 


مدت زمان: 3 دقیقه 40 ثانیه 

 

 

دریافت
حجم: 12.8 مگابایت

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۳ ، ۰۷:۰۷

اینجا جمهوری اسلامی ایران نیست!  اینجا نه تهران است نه قم نه زنجان و مشهد. البته شاید تصویر به سیستان و بلوچستان ما شبیه باشد اما آنجا هم نیست!

ماسال نیوز شهر کرکیل هندوشتان

این جا هندوستان / شهر شیعه نشین کرگیل - مراسم عزاداری ابا عبدالله الحسین (ع)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۳ ، ۰۶:۴۶

یکی از مهم ترین نقاط تفرقه آمیز بین شیعیان و اهل سنت، موضوع لعن خلفاست که برخی از افراطیون شیعه و رهبران انگلیسی - آمریکایی  آنها (فرقه شیرازی ها)، بر خلاف نظر مراجع عظام تقلید شیعه و رهبر انقلاب اسلامی، اقدام به انجام آن می کنند.

ماسال نیوز

 

به گزارش ماسال نیوز، اسلام ملکی معاف کارشناس ارشد علوم حدیث دانشگاه امام صادق (ع) با طرح این سوال که «آیا در احادیث معتبر اهل بیت (علیهم السلام) توصیه شده که در خفا و غیرعلنی لعن کنیم؟» نوشت:
 

 در پاسخ پاسخ به این سوال باید گفت: اولا «برائت از ظالمان» از مسایل قطعی در اسلام و تشیع است. یعنی ما به عنوان یک مسلمانِ پیروِ قرآن و اهل بیت(ع)، همواره و در هر زمانی باید موضع قاطع قلبی و عملی در مقابل سران ظلم داشته باشیم. باید از «همه سران ظلم از آغاز تاریخ تا پایان تاریخ» بیزار باشیم. این بیزاری طبق شرایط زمانی و مکانی و محیطی که داریم باید در گفتار، رفتار و عملکرد ما به نحو متناسب متجلی باشد. لعن کردن تنها یکی از جلوه های این نفرت مقدس است که در جای خود و با آداب خود باید انجام شود. ظاهرا هدف اصلی از «برائت» اینست که پیرو یا مؤید ظالمان نشویم و در قبال مسأله حق و باطل بی اعتنا و بی تحرک نباشیم بلکه به تضعیف باطل و تقویت حق بپردازیم.


ثانیا لعنی که در عموم ادعیه و زیارتها و احادیث به ما توصیه شده «لعن ظالمان به صورت کلی» است. البته در قدیم گاهی در شرایط خاصی ضرورتی پیش می آمد که امام معصوم(ع) فرد خاصی را با ذکر نام نیز لعن می فرمودند که این کار در واقع اعلام مواضع و روشنگری بود تا پیروانشان متوجه انحراف آن فرد بشوند و از او پیروی نکنند همانند لعن کردن برخی از شخصیتهای غالی که برای ائمه(ع) ادعای الوهیت یا نبوت می کردند یا کسانی که به دروغ ادعای بابیت و نیابت خاصه داشتند یا مذهب انحرافی جدیدی در درون شیعه اختراع می کردند (1).
در این موارد، احیانا نامه ای از معصوم(ع) می رسید و این افراد را با ذکر نام طرد و لعن می فرمود تا مردم از آنان پرهیز کنند. هدف از این «لعن خاص» این بود آنها نتوانند خود را به امام(ع) بچسبانند و مردم را گمراه کنند. ویژگی غالیان این بود که وقتی با مردم عادی برخورد می کردند سخنان باطل خود را به معصومان(ع) منتسب می کردند و می گفتند ما از دوستان خاص امام(ع) هستیم و امام(ع) ما را کاملا تأیید می فرمایند و اسرارشان را به ما می گویند.
در واقع عقاید کفرآمیز و شرک آلود خود را به عنوان سخن معصومان(ع) و اسرار تشیع ترویج می کردند. لذا ائمه(ع) مجبور بودند برای دفع تهمت از خود و نیز برای روشنگری افکار عمومی علنا آن افراد را با ذکر نام لعن کنند. اگر امام(ع) آن افراد را با ذکر نام لعنت نمی فرمودند ادعاهای باطل آنها منسوب به امام معصوم(ع) می شد. بنابراین لعن با ذکر نام درباره غالیان (افراطیهای شیعه که عقاید غلوآمیز و شرک آلود را به عنوان عقاید سری ائمه(ع) ترویج می کردند) صادر شده و موارد متعددی دارد (2).


اما درباره شخص حضرات ابوبکر و عمر که ادعای نمایندگی امیرالمؤمنین(ع) را نداشتند، موضع منتقدانه و مخالفتهای ائمه(ع) معلوم بود و ائمه(ع) در روایات فراوانی به روشنگری و نقد این دو شخصیت می پرداختند. با این حال هیچ روایت معتبری نداریم که ائمه(ع) توصیه فرموده باشند که شیعیان این دو نفر را با ذکر نام لعنت کنند. آنچه در زیارتهای مشهور و معتبر داریم نیز «لعن کلی ظالمان» است و در هیچ زیارت معتبری با ذکر نام به لعن جضرات ابوبکر و عمر پرداخته نشده است. از مجموع شواهد به نظر می رسد ائمه(ع) با اینکه می خواستند شیعیان موضع منتقدانه و روشنگرانه درباره عملکرد حضرات ابوبکر و عمر داشته باشند، اما با اینکه «لعن این دو نفر با ذکر نام» به یکی از شعایر و آداب شیعی تبدیل شود موافق نبودند. لذا در دعاها و زیارتهایی که به شیعیان آموزش می دادند تنها «لعن کلی ظالمان» را یاد داده اند.




البته «لعن با ذکر نام» درباره افراد بی اهمیت مثل عمر بن سعد، شمر و ابن زیاد که جزو مقدسات هیچیک از مذاهب اسلامی نیستند و لعن کردن آنها حتی اگر با ذکر نام باشد، موجب هیچ اختلاف یا کدورتی بین مسلمانان نمی شود در زیارت عاشورا ذکر شده و نه تنها هیچ اشکالی ندارد بلکه خوب است.

اما درباره هر شخصیتی که نزد گروهی از مسلمانان مقدس و محترم است و لعن کردن او موجب کدورت و تفرقه می شود، هرگز به «لعن کردن با ذکر نام» در هیچ روایت صحیح و معتبری توصیه نشده و در زیارتهای مأثوره نیز نیست.

بنابراین لعن درباره خلفای ثلاثه با ذکر نام توصیه نشده و همین که یک فرد شیعه به طور کلی همه سران ظلم در تاریخ را لعنت کند و از همه نفرت داشته باشد کافیست. البته روشنگری درباره عملکرد خلفای ثلاثه - بدون لعن با ذکر نام- لازم است.

در اینجا شاید برخی از فضلا چند روایت را به رخ ما بکشند و بگویند که روایتی وجود دارد که مثلا امام صادق(ع) بعد از نمازشان 4 مرد و 4 زن را نام می بردند و لعنت می کردند. در پاسخ این عزیزان می گوییم: این روایت که لعن حضرات ابوبکر و عمر و دیگران را به طور خاص یا با ذکر نام آنها مطرح یا توصیه می کند از نظر سند ضعیف است. چند روایت دیگری نیز که شبیه این هستند همگی جعلی یا ضعیف هستند و بعید است سخن معصومان(ع) باشند. بنده اسناد همه این روایات، دچار ضعف و مشکل سندی یا متنی یا هر دو هستند. در سند این روایتها نام افراد مجهول الهویه، بدنام، متهم به غلو یا دروغگویی دیده می شود. هر کس مدعیست روایت معتبری یافته که در آن گفته شده که «خوب است شیعیان به لعن خلفای ثلاثه با ذکر نام بپردازند و این کار ثواب دارد» حتما برای بنده ارسال کند و به او نشان خواهم داد که کجای متن و کجای سند این روایتها اشکال دارد و چرا نمی توانیم این روایتها را سخن معصوم(ع) قلمداد کنیم.


 بنابراین درباره خلفای ثلاثه هیچ روایت معتبری نداریم که توصیه به لعن با ذکر نام کرده باشد. شاید برخی از عزیزان به زیارت عاشورا اشاره کنند. البته بنده نیز زیارت عاشورا را معتبر می دانم ولی باید بدانیم که بخشی از نسخه رایج زیارت عاشورا که می گوید «اَللّهُمَّ خُصَّ أنْتَ أوَّلَ ظالِمٍ بِالّلَعْنِ مِنّی وَ ابْدَأ بِهِ أوّلاً ثُمَّ الثّانِیَ وَ الثّالِثَ وَالرّابِعَ. اَللّهُمَّ الْعَنْ یَزیدَ خامِساً وَ الْعَنْ عُبَیْدَ اللَّهِ بْنَ زِیَادٍ وَ ابْنَ مَرْجَانَة» با نسخه های قدیمی تر که معتبرتر هستند تفاوت دارد.


در نسخه های قدیمی تر و معتبرتر زیارت عاشورا به جای عبارت فوق چنین آمده است: « اَللّهُمَّ خُصَّ أنْتَ أوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ آلَ نَبِیِّکَ بِاللَّعْنِ ثُمَّ الْعَنْ أعْداءَ آلِ مُحَمَّدٍ مِنَ الْأوَّلینَ وَالْآخِرینَ. اَللّهُمَّ الْعَنْ یَزیدَ وَ أباهُ وَ الْعَنْ عُبَیْدَ اللهِ ...»


در واقع در نسخه های قدیمی تر که معتبرتر هستند شماره گذاری های «ثانیا» و «ثالثا» و «رابعا» و «خامسا» وجود ندارد. وقتی این شماره گذاری ها نباشد لعن زیارت عاشورا نیز حالت کلی پیدا می کند و بر سه خلیفه اول تطبیق نخواهد شد. بنابراین لعن های زیارت عاشورا نیز، کلی و مبهم بوده است. در یک کلام باید گفت: نسخه ی رایج زیارت عاشورا که در مساجد و حسینیه های ما خوانده می شود دچار تحریف است ولی متأسفانه حتی بسیاری از علما نیز متوجه این تحریف نشده اند (در این باره رجوع شود به مقاله «تفاوت متن اصلی و قدیمی زیارت عاشورا با متن فعلی در چیست؟ + سند»)


شاید باورتان نشود که وقتی زیارتهای مورد توصیه ائمه(ع) را بررسی می کنیم می بینیم که حتی درباره شخص معاویه نیز فقط در زیارت عاشورا لعن صورت گرفته است و در سایر «زیارتهای مأثوره»، هیچگاه نامی از او برده نشده و هرگز با ذکر نام لعنت نمی شود.[3]

جناب ابوالقاسم حسین بن روح، سومین نایب خاص امام زمان(عج) حتی درباره تظاهر به لعن معاویه نیز بسیار سختگیر بود و احتیاط می کرد. شیخ طوسی در حالات جناب ابوالقاسم حسین بن روح آورده که وقتی مطلع شد شخصی که ایشان او را به کارِ دربانی گماشته بودند معاویه را لعن و دشنام گفته، او را اخراج کردند. از آن پس، آن شخص تا مدتها التماس می کرد که به سر کار خود برگردد، اما جناب حسین بن روح دیگر او را به خدمت قبول نفرمودند.[4]


[1] . به عنوان نمونه، ائمه(ع) مغیرة بن سعید (از غالیان شیعه در زمان امام باقر علیه السلام) را با ذکر نام لعنت فرموده اند. وی روایات دروغین از امام باقر(ع) نقل می کرد و عقاید غلوآمیز درباره ائمه(ع) را ترویج می کرد. رجال الکشی، ص223 تا ص228.  

[2]. به عنوان مثال ائمه(ع)، «محمد بن أبی زینب » معروف به «ابوالخطاب» را با ذکر نام لعنت می فرمودند (رجال کشی، صفحه 290 تا 307).

[3] .لعن معاویه با ذکر نامش در میان زیارتهای مأثوره تنها در زیارت عاشورا وجود دارد. البته یک زیارت برای امام حسن(ع) نیز وجود دارد که در آن نیز معاویه با ذکر نام لعنت شده ولی این زیارت مأثور نیست یعنی از معصومان(ع) نقل نشده و در واقع توسط علما تألیف شده است. دعا یا زیارت مأثور، دعا یا زیارتی است که متن آن توسط معصومان(ع) إنشاء شده و علما آن را از معصوم(ع) نقل می کنند. اما دعاهایی که علما از پیش خود ابداع کرده اند و کلام معصومان(ع) نباشد غیرمأثور نامیده می شود. گفتنی است برخی از دعاها و زیارتهای رایج ، غیرمأثور هستند و توسط معصومان(ع) توصیه نشده اند مثل دعای عدیله و یکی از زیارتهای امام حسن مجتبی(ع).

[4] . الغیبة، شیخ طوسی، ص386 و بحار الأنوار، مجلسی، ج51، ص357

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۳ ، ۰۶:۴۴

ین نرم افزار از روی ترجمه ی رساله اجوبة الاستفتائات حضرت آیت الله حاج سید علی خامنه ای «دام ظله العالی» تهیه شده است. برای تهیه این نرم افزار از برنامه رایگان fbook استفاده شده است. از امکانات این نرم افزار می توان به قابلیت جستجو، تغییر تم و نگهداری 10 مورد بازدیدی آخر در حافظه اشاره کرد.
ان شاء الله در نسخه های بعدی نرم افزار استفتائات جدید نیز به آن اضافه خواهد شد. 
سایت سازنده: www.hamrahafzar.ir

دریافت نرم افزار استفتائات
حجم: 460 کیلوبایت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۳ ، ۰۶:۰۷

حضرت آیت‌الله حاج شیخ حسین وحید خراسانی از مراجع عظام تقلید در درس خارج این هفته گفتند: مساله میلاد حضرت موسی بن جعفر علیه السلام از زمان "ناصرالدین شاه" باب شد و آن هم به دلیل تاج‌گذاریش بود. حضرت آیت‌الله وحید خراسانی افزود: در منابع و روایات شیعه از امام حسن عسکری علیه السلام نقل شده است که آل محمد در صفر مولودی ندارند، اینقدر اصرار بر میلاد نکنید. در تقویم رسمی جمهوری اسلامی ایران روز هفتم صفر، روز میلاد امام موسی بن جعفر علیه السلام دانسته شده ولی مراجع عظام تقلید قم در این روز برای شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام مجالس عزاداری برپا می‌کنند. به احترام نظر مرجعیت که فرمودند بر میلاد امام کاظم علیه السلام اصرار نشود, بیانات ایشان برای سبط اکبر امام حسن مجتبی علیه السلام را تقدیم می کنم. حضرت آیت الله وحید خراسانی بر اهمیت شناخت امام حسن مجتبی (ع) درسخنانی این گونه بیان داشت :مردی با خنجر خون‌آلود از خرابه بیرون آمد، مردم ریختند در خرابه، دیدند یکی در خاک و خون دست و پا می‌زند.مرد را با خنجر خون‌آلود گرفتند. گفتند: تو در این خرابه چه می‌کردی؟ گفت: در این خرابه این مرد را کشتم. بردند با خنجر خون‌آلود در محضر امیر المؤمنین؛ اقرار کرد: یا علی! کشتم این مرد را.دستور داد ببریدش برای قصاص. تا بردند یکی دوان دوان آمد، گفت: دست نگه دارید. شمشیر را متوقف کردند که گردنش را بزنند. گفت: قاتل منم؛ او را به ‌خطا گرفتید. مردم وا ماندند؛ او می‌گوید: من قاتلم؛ این می‌گوید: من قاتلم. برگشتند، هر دو را آورند در محضر امیرالمؤمنین.

خود سیر مطلب حکمتی دارد، خودتان دقت کنید! بعد که آوردند... مسئله دو اقرار؛ هر دو اقرار متنافیین؛ هر دو اقرار علی النفس؛ مورد اقرار یکی. این معضله چه جور باید حل بشود؟

آن کسی که باب مدینه‌ی علم است به اتفاق عامه و خاصه، گفت: هر دو را ببرید نزد فرزندم حسن بن علی، تا او نظر بدهد.

کسی که امیر المؤمنین، ‌مرجع اولین و آخرین، به او ارجاع بدهد، باید فهمید او کیست!

هر دو را آورند پیش حضرت مجتبی؛ واقعه را گفتند؛ این یکی می‌گوید: من کشتم؛ این دیگری آمده، می‌گوید: او نکشته، من کشتم. فرمود: هر دو را آزاد کنید؛ دیه‌ی آن مقتول را از بیت المال بدهید. بعد که این بیان را کرد...

این را که می‌فهمد که او چه کرد! باز حیرت اندر حیرت است! هر دو مقرّ، اما هر دو آزاد! خوب، دم نباید هدر بشود، آن هم از بیت المال. این است که باید به مسند خاتم، چنین کسی بنشیدند! اینجا است که خون گریه کنیم کم است که همچو کسی بنشیند و معاویه روی منبر به پدر او ناسزا بگوید! این است که قلبها جریحه‌دار است! این است که کسی درک نمی‌کند مصیبت چقدر بزرگ است!

بعد که واقعه به اینجا رسید، امیر المؤمنین فرزندش را احضار کرد؛ پرسید: مستندت چیست؟

خلاصه، مطلب این است: هر دو اقرار کرده‌اند، یکی نافی، یکی مثبت. این جور حل مسئله به چه حساب است؟ همه‌ی اینها مقدمه‌ی این است که مردم بفهمند جانشین بعد از او کیست! از آن وقتی که دستور می‌دهد «أقیدوه»؛ ببرید به قصاص تا منتها، مقدمه‌ی این است که نشان بدهد به مردم که آن کس که باید بر این مسند، به جای من، بنشیند، باید همچو کسی باشد.

پرسید از فرزندش که این ‌حکم را که کردی به چه حساب؟ او به کسی که خودش صاحب علم الکتاب است، گفت: پدر این شخص کسی را کشته و لکن کسی را هم إحیاء کرده. به آن قتل مستحق قصاص است؛ به این إحیاء مستحق عفو است. آن قتل و این إحیاء با هم تزاحم می‌کنند. بعد از تزاحم، نوبت می‌رسد به حل مشکل، هر دو باید آزاد بشوند. به قانون عدم ذهاب دم مسلم هدرا، باید دیه داده بشود، دیه هم در چنین موقعی، چون مصلحت عام است، باید از بیت عام ادا بشود.

«الله أعلم حیث یجعل رسالته».

علم همچو علمی است! احاطه‌ی به دقائق همچو احاطه‌‌ای است! این جلوه علمش!

ارکان کمال بشر چهار رکن است: یک رکن علم است؛ یک رکن حلم است؛ یک رکن شجاعت است؛ یک رکن کرم و سخاوت است. علم همچو علمی!

حلم چه حلمی است؟! حلم حلمی است که وقتی جنازه‌اش را برداشتند، مروان آمد پایه‌ی تابوت را گرفت. پرسیدند: تا زنده بود، خون به دلش کردی! حالا بعد از شهادتش، پای جنازه‌اش این چنین آمده‌ای. گفت: خون به دل کسی کردم که حلمش به اندازه‌ی جبال عالم بود! آن علم! این حلم!

کرم چه کرمی است؟! ‌‌ای حسن بن علی! چه باید گفت؟! تمام بزرگان عامه و خاصه، همه این روایت را نقل کرده‌اند: اشبه الناس برسول الله حسن بن علی بن ابی طالب است. اشبه الناس برسول الله!

همه‌ی صحاح عامه متفقاً، حدیث صحیح از نظر عامه، تا برسد به خاصه! شرح داستان زیاد است:

دید یک غلامی نشسته، سگی مقابلش، گرده نانی دارد، یک لقمه خودش می‌خورد، یک لقمه را به این سگ می‌دهد. ایستاد و تماشا کرد؛ کار این غلام را دید. بعد پرسید: تو که هستی؟ گفت: غلامی هستم، مولای من صاحب این باغ است. فرمود: اینجا بنشین، تا من برگردم. رفت و برگشت، تا آمد غلام را صدا زد؛ غلام برخواست، گفت: تو را از مولایت خریدم. ایستاد گفت: سمعاً و طاعةً یا ابن رسول الله! فرمود: خریدمت اما آزادت کردم‌؛ این باغ را هم خریدم، به تو بخشیدم. این ‌هم کرمش است!

آن علمش! آن حلمش! این کرمش! آن وقت مصیبت این است:

پسر هند جگرخوار، ملعون روزگار، آن کسی که صفحات اعمال ننگین او، به قدری است که قابل حد و حصر نیست، چنین کسی بر مسند بنشیند و چنان کسی پای منبر او بنشیند.

این زندگی تمام شد، منتها کرم تنها این نبود! آنی که محیر العقول است، این است:

وقتی پاره‌های خون دل میان تشت ریخت، برادرش سید الشهداء آمد، کنارش نشست.

امام حسن را بشناسید و بشناسانید!

سید الشهداء پرسید: برادرم چه کسی با تو این کار را کرده؟ به برادرش حسین بن علی گفت: از من نپرس! کسی که با من این کار را کرده، من می‌شناسم، اما هرگز ابراز نخواهم کرد!

ای مظهر ستار العیوب! یا حسن بن علی! کسی که این جور پرده‌ی عیب قاتلش را بپوشد، آیا این جود و کرم با دوستانش چه خواهد کرد؟!

آخرین سفارش امام حسن مجتبی (ع) (اینجا)

جنادة بن ابی امیّه می گوید که ، در آخرین لحظات عمر شریف امام حسن مجتبی (ع) در حالی که سمّ بر بدن ایشان اثر کرده بود ، خدمت حضرت (ع) رسیدم و ایشان مرا این چنین موعظه فرمود:

« یا جناده ؛ استعد لسفرک و حصّل زادک قبل حلول اجلک »(منتهی الآمال ج1ص331)

ای جناده ؛ مهیای سفر آخرت شو و پیش از فرا رسیدن مرگ خویش ، توشه سفررا آماده کن .

به نقل از: http://www.masjednet.ir/monasebat/25-safar/687-1392-09-21-05-27-08.html

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۳ ، ۰۶:۰۵

جلسه حلقه معرفت جوانان مسجدی، به سرگروهی آقای مصطفی بخشی زاده با حضور بیش از 10 نفر از نوجوانان مسجدی کلاس هفتمی و هشتمی، این پنجشنبه هم از ساعت 18 تا 19:30 برگزار شد.

جلسه نوجوانان3

به امید حضور و استفاده همه نوجوانان از برنامه های مسجد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۳ ، ۲۱:۲۲

تکفیر در خدمت استکبار

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۳ ، ۱۰:۲۳

ویژگی هایی در احتلام و استمنا وجود دارد که آن ها را از هم متمایز می کند و باعث فرق های اساسی بین آن دو گردیده است که ما در این جا ضمن بیان خصوصیات و ویژگی های جسمی و روانی هر یک به برخی از تفاوت آن دو اشاره می کنیم:

خصوصیات و ویژگی های احتلام:
1. احتلام از واژه حلم و به معناى خواب دیدن با لذت جنسى است که هرگاه در خواب، از شخص، منى خارج شود، شخص محتلم شده است . در این صورت، باید براى نماز، غسل جنابت انجام دهد. یک فرایند کاملاً طبیعی برای اطفای غریزه جنسی و کاهش تنش های جنسی ارضا نشده ، این حرکت یا مولود خواب های مهیج و یا تجسم سیمای جنس مخالف و یا اندیشیدن در مسائل جنسی است . معمولاً بر اثر خواب دیدن در طول خواب شبانه حاصل می گردد.
2. احتلام یک از نشانگان رسیدن به بلوغ جنسی است.
3. احتلام جوان در ابتدای بلوغ، نشانه سلامت جسمی او و نیز دستگاه تناسلی اوست. با شروع دوره بلوغ سطح هورمون هاى جنسى بخصوص در خواب اوج مى گیرد . بعد از اینکه دوره بلوغ شروع شد سطح هورمون هاى جنسى وFSH/LH در طول روز و بیدارى نیز افزایش مى یابد. این باعث رشد اندام تناسلی و تولید اسپرم در مردان و مایع منی می شود که اگر زمینه ازدواج فراهم گردد، امکان باوری و تولید مثل حاصل می گردد.
4. احتلام غیر اختیاری است و در خواب رخ می دهد. به طور طبیعی هر وقت کیسه های منی به حد کافی پر شدند، خود به خود احتلام ایجاد می شود.
5. در حالت طبیعی باعث دفع اسپرم های قدیمی و جایگزینی آن با اسپرم های جدید می گردد . این سلامت دستگاه تناسلی را ارتقا می بخشد . باعث رشد بیضه ها و تولید بیش تر مایع منی می گردد . از آن جا که مقداری از منی معمولاً جذب خون انسان می شود و در ساختن سلول های مغزی و استخوانی و دیگر لوازم بدن انسان کمک بسیار خوبی می کند، در نهایت باعث رشد طبیعی بدن و سلامت کامل آن می گردد.
6. احتلام هیچ یک از عوارض و مضرات روحی و جسمی استمنا و خودارضایی را ندارد . گناه به حساب نمی آید.
خصوصیات و ویژگی های خودارضایی و استمنا:
1. استمنا آن است که انسان با خود یا دیگرى کارى کند که از او منى بیرون آید؛ لازم نیست این عمل با وسیله‏اى انجام گیرد؛ بلکه ممکن است با نگاه به عکس مبتذل یا فکر ملاعبه، معاشقه و نزدیکى با جنس مخالف نیز استمنا و خودارضایى صورت گیرد. یک فرایند غیر طبیعی برای ارضای غریزه جنسی است و انحراف جنسی محسوب می گردد.
2. استمنا یک عمل اختیاری است ،یعنی فرد با اراده خود دست به این عمل می زند و به آن آگاهی دارد، اگر چه در برخی افرادی که به خودارضایی معتاد شده اند، اراده تضعیف می گردد ، ولی به هر حال این گونه افراد اراده خود را کاملاً از دست نمی دهند . با اراده ضعیف هم می توانند جلوی خودارضایی خود را بگیرند.
3. استمنا در واقع آمیزش با خود است. تحریک کننده و تحریک پذیر یک نفر است . همین طور مراحل اوج لذت (گرم شدن، تصور لذت و...) توسط خود ارضا شونده فراهم می شود. در این جا تمام وجود فرد (در عین وحدت و یک پارچگی) باید دو پاره شود : یکی ارضا شونده و دیگری تحریک کننده. دو پاره شدن و تناقض در نقش‌ها از نظر روان‌شناختی آسیب جدی به روان انسان‌ می‌زند، از جمله اختلال در سیستم توجه و تمرکز و در مراتب بالاتر به توهم اسکیزوفرنیایی منجر شده و فرد را دچار آشفتگی روانی می‌نماید.
4. استمنا آستانه تحریک را پایین می آورد . باعث می شود که فرد در اثر اندک محرّک واقعی یا تخیلی، تحریک جنسی شود که این حالت خود موجب تحریک شدگی دائم در انسان می شود. چون بدن همیشه در همراهی خود فرد است و باعث لذت بردن و تامین کننده نیاز جنسی خود می گردد. کم کم بدن در یک حالت تحریک جنسی دائم قرار می گیرد.
استمنا باعث هدر دادن منی شخص می گردد و این جلوی رشد طبیعی و لازم بیضه ها را می گیرد .فرد با این کار، باعث می شود که بیضه هایش رشد لازم را نکنند و کوچک بمانند. بیضه هایی هم که از اندازه لازم کوچک تر باشند روشن است که نمی توانند به اندازه کافی منی بسازند . این باعث عقیمی و رشد ناکافی بدن و مشکلات دیگر می گردد.
5. ارضا شدن از طریق استمنا، یک ارضای غیر واقعی و کاذب و به صورت مجازی است. از این روی ارضای ناقضی محسوب می گردد ،چون در استمنا، فرد با تخیل‌گرایی جنسی و با تصور یک صحنه تحریک‌زا در ذهن دست به استمنا می زند.
6. استمنا معصیت و گناه بزرگ محسوب می شود . در نظام ثواب و عذاب الهی تفاوتی بین گناه کم و زیاد نیست. گناه، گناه هست ،چه یک بار ،چه صد بار . در هر حال سرپیچی از فرمان الهی تلقی می گردد. گناه (صرف نظر از این که فرد آن را گناه بداند یا نداند) اثرات روانی‌شناختی منفی و آسیب زننده ای بر روح و روان فرد دارد. این مطلب در روان‌شناسی دین که در دانشگاه‌های معتبر جهان در حال رشد و بالندگی می‌باشد، به اثبات رسیده است.
7. احساس گناه و عذاب وجدان و اضطراب در اکثر قریب به اتفاق مبتلایان به استمنا رواج دارد .
در افراد مسیحی و یهودی و لائیک نیز به نوعی شاهد این احساس گناه هستیم. گویا انسان‌ها فارغ از عقاید مذهبی خود این امر را غیر طبیعی و خارج از چارچوب انسانی خود قلمداد می‌کنند.
8. سطح عزت نفس در افرادی که استمنا می کنند، به شدت افت می کند. فردی که استمنا می‌کند (هرچند به هیچ دین و آیینی ملتزم نباشد) ناخواسته به خاطر رفتار خارج از چارچوب خود دچار افت عزت نفس می‌گردد.
9. استمنا مضرات و آسیب های خطرناک و مخربی دارد . موجب بروز مشکلات روحی، روانی و جسمی مختلف در انسان می شود ، چون انحراف از مسیر صحیح پاسخ به یک غریزه و نیاز زیستی می باشد.
برخی از مضرات و آسیب های خطرناک استمنا و خودارضایی که گریبانگیر مبتلایان به آن می گردد ، در زیر به آن ها اشاره می کنیم:
استمنا آثار زیانباری بر جسم و روح و روان وارد می سازد که ذیلا مطالبی به استحضار می‌رسد.
الف. آسیب‏هاى جسمانى‏
1. ضعف و تحلیلِ قواىِ جسمانى:‏
کاهش انرژى جسمانى بدن از مضرات مهم و جبران‏ناپذیر خودارضایى است. احساس خستگى عارضه طبیعى انزال است. اگر خودارضایى در شبانه روز به دفعات تکرار شود، احساس خستگى در ساعات مختلف همراه انسان است. در نتیجه به مرور زمان ضعف و بى حالى در فرد تثبیت شده و یک طبیعت ثانوى براى او ایجاد مى‏کند. کاهش و تخلیه مکرر قواى جسمانى به ضعف عمومى و دائمى بدن و بالاخره به پیرى زودرس مى‏انجامد.
لاغرى، لرزش بدن، پژمردگى،ضعف مفاصل، تشنج، زردى و تیرگى چهره، از نشانه‏ها و عوارض ضعف جسمانى است.
متأسفانه ضعف جسمانى به همین جا ختم نمى‏شود ، بلکه کل بدن را ساقط مى‏کند. شخصى که مبتلا به این عمل شوم شود، رفته رفته ضعف شدید در خود احساس کرده، کمر درد او را آزار می ‌دهد تا این که به فلج عمومى بدن مبتلا می شود.
2. ضعف بینایى:
خود ارضایى به تدریج در نور چشم و قدرت بینایى اثر مى‏گذارد و آن را کاهش مى‏دهد. درجات و شدت ضعف چشم بستگى به درجات و شدت خودارضایى دارد و این به حدى است که گاه به نابینایى منجر مى‏شود.
3. آسیب‏پذیرى در برابر بیمارى­ها:
تحلیل رفتن قدرت بدن و قواى جسمانى، بستر پذیرش سایر بیمارى‏ها را فراهم مى‏آورد. جسمى که با خود ارضایى ضعیف شده است ،نمى‏تواند در مقابل میکروب ها و ویروس ها از خود دفاع کند.
4. آسیب دستگاه تناسلى و ناتوانى‏هاى جنسى و تولید مثل‏:
خودارضایى اثرات مهمى در دستگاه تناسلى از خود برجاى مى‏گذارد. دکتر «هوچنین سون» معتقد است که عموم ناراحتى‏هاى مربوط به دستگاه تناسلى از آثار خودارضایى است. بعضى از این اثرات عبارت اند از: تورم غدد وذى‏، تورم کانال نطفه،‏ تورم قسمت پایینى و عقب کانال ادرار، شل شدن عضلات تناسلى‏، خروج بى اختیار منى با کوچک ترین حادثه‏، ارضاى ناکامل جنسى و از دست دادن لذت مقاربت بعد از ازدواج‏، ناتوانى و تأخیر تولید مثل به خاطر ضعف مکرر دستگاه تناسلى و انزال زودهنگام‏، بیماری هاى مقاربتى‏، عقیم شدن‏.
5. آسیب مراکز عصبى و غدد در مغز:
در اثر خودارضایى و تحریک زیاد، هیپوتالاموس آسیب مى‏بیند. مغز و مراکز حساس دیگر مکرراً دچار کاهش نسبى جریان خون مى‏شوند و از این طریق آسیب‏هاى جبران‏ناپذیر و بر آن ها وارد مى‏شود. تخلیه‏هاى مکرر عصبى، موجب ضعف اعصاب مى‏شود. خودارضایى‏هاى مکرر، مرکز عصبى را دچار حساسیت و ضعف و خستگى و اختلال مى‏سازد. به گفته یکى از دانشمندان، خود ارضایى موجب ضعف قواى شهوانى و بى رمق و بى جان شدن آن ها مى‏شود.
به طور کلى اختلال قواى بینایى، شنوایى (مثل صداى زنگ در گوش و وز وز کردن) و... از ضعف و اختلال اعصاب است.
6. کم خونى؛
7. کم اشتهایى و مشکلات گوارشى؛
8. کم خوابى و اختلال در خواب؛
9. تنگى نفس؛
10. سر درد و سرگیجه؛
11. پیدایش تغییرات در نخاع و ستون فقرات.
12. همگى از آسیب‏هاى جسمى خودارضایى هستند.
ب. آسیب‏هاى روحى - روانى‏:
1. ضعف حافظه، حواس پرتى و ناتوانى در تمرکز فکرى‏:
یکى از پى آمدهاى خودارضایى، ضعف و تحلیل قواى جسمانى است . این به نوبه خود ناشى از اختلال در عملکرد سیستم مغز و اعصاب است. اختلال در این سیستم موجب مى‏شود که بخش حافظه کارایى لازم را نداشته باشد. علاوه بر این، شخصِ مبتلا به خودارضایى به خاطر تمرکز در این عمل و توجه نسبتاً مداوم به موضوعات جنسى، حواس پرت و ناتوان در تمرکز فکرى است که این خود عامل دیگرى براى کاهش مستمر حافظه است.
از عوامل حفظ و تقویت حافظه آن است که فرد به کارهاى علمى و فکرى مشغول باشد ،در حالى که شخص خودارضا از کارهاى علمى و فکرى باز مى‏ماند . این خود عامل دیگرى براى ضعف حافظه چنین اشخاصى است.
2. اضطراب:
دلهره و دلواپسى از ویژگى‏هایى است که دائماً فرد خودارضا را رها نمى‏کند. او مرتب با خود درگیر است و نمى‏تواند با خود کنار آید. افکار آشفته، وسواس فکرى، بى ثباتى، درهم ریختگى فکرى دامن گیر اوست: «نکند کسى بفهمد»، «کى و چگونه این کار را تکرار کنم»، «کى مى‏شود نجات پیدا کنم» و.. لحظه‏اى آرام و قرار ندارد، سرزنش و تحقیر خود به علت ارتکاب گناه، شخصیت او را در هم مى‏کوبد. گاهى تأخیر در ترک و این که بعد از ترک چه مى‏شود، امان او را مى‏گیرد.
3. افسردگى‏:
بى احساسى و بى تفاوتى، بى نشاطى و بى ذوقى، سستى و گوشه‏گیرى، غم و اندوه، عدم علاقه به امور هنرى، ورزشى، مسائل معنوى و... همگى از نشانه‏هاى بارز و حتمى افسردگى است.
4. پرخاش‏گرى و بداخلاقى‏:
شخصِ خودارضا نسبت به کوچک‏ترین محرک محیطى حساس است، حوصله گفت و گو با دیگران را ندارد، زود رنج است و سریعاً از کوره در مى‏رود، به نور زیاد، صدا، رفت و آمد و... حساسیت فوق‏العاده دارد.
5. یأس از زندگى‏:
6. از بین رفتن خلاقیت‏ها، توانایى‏ها و سرکوب شدن استعدادها.
7. عدم میل به تحصیل، مطالعه، تحقیقات علمى و فعالیت‏هاى فکرى.
8. هوس باز و بى‏بند و بار شدن و اعتیاد به ارضاى جنسى نامشروع.
9. بى عاطفه، کم رو و خجل.
10. عدم اعتماد به نفس و احساس حقارت، ضعف اراده.
11. از بین رفتن صفاى دل و بى علاقه‏گى نسبت به امور معنوى، مجالس دعا، جماعات و... .
12. احساس گناه، عذاب وجدان.
ج) آسیب‏هاى اجتماعى‏:
خودارضایى یک حس گریز از اجتماع پدید مى‏آورد که در اثر افراط و تکرار در او ریشه‏دارتر خواهد شد. فرد در گوشه‏اى خود را منزوى و به افکار دور و دراز مى‏پردازد. توجه به لذات شخصى، سبب سستى روابط اجتماعى مى‏گردد و حیات جمعى را دچار مخاطره مى‏سازد. فردِ خودارضا به غیر از میل به انزواجویى در عرصه اجتماعى نیز با مردم جوششى ندارد . از زندگى جمع احساس لذت نمى‏کند. این جاست که نه تنها شخصیت اجتماعى و انسانى چنین افرادى تدریجاً متزلزل شده بلکه جامعه نیز از وجود نیرو جوان و پرانرژى محروم گردیده است . در دراز مدت موجب اختلال در نظام اجتماعى مى‏شود.
این دسته از آسیب‏ها عبارت اند از:
1. بى آبرویى؛
2. مشکلات خانوادگى؛
3. انزواى اجتماعى، طرد شدن از جامعه و مشکل دوست یابى؛
4. مشکلاتى در ازدواج از قبیل: عدم پذیرش در خواستگارى‏، بى میلى به ازدواج و تأخیر در آن‏، بى میلى به همسر، ناتوانى در مقاربت صحیح و ارضاى جنسى خود و همسر، ناسازگارى خانوادگى‏، سرد بودن کانون خانواده، ناتوانى در برابر مشکلات و سختى‏ها پس از ازدواج‏، طلاق و متزلزل شدن کانون خانواده‏.
5. افت تحصیلى‏،
6. بزهکارى‏،
7. عدم علاقه نسبت به فداکارى و خدمتگزارى به همنوعان و...
8. لذت نبردن از دوستى‏ها و مهر و محبت‏ها در روابط با پدر و مادر، بستگان و دوستان و بالاخره بریدن از آنان،
9. از بین رفتن عزت، پاکدامنى، شرف و حیا،
10. انحطاط و انحراف فکرى و عملى خود و به انحراف کشیدن دیگران،
11. ایجاد خطرات اجتماعى براى خانواده خود و نوامیس دیگران،
12. سوء استفاده جنسى و تجاوز به کودکان،
13. ترویج و اشاعه فحشا و منکرات،
14. شیوع بیمارى‏هاى مقاربتى در جامعه،
15. حسادت و بدبینى.
د) آسیب‏هاى معنوى و اخروى‏:
همه آسیب‏هاى سه گانه که سخن از آن ها به میان رفت، قابل اصلاح و جبران است اما آسیب معنوى به این راحتى قابل جبران نیست چون
اولاً: آسیب به قلب و دل است که هیچ کدام از ابعاد وجود آدمى به ارزش، کارایى، حساسیت و لطافت قلب و دل او نیست. به تعبیر قرآن و روایات اسلامى، گناه به انسان سرازیر مى‏شود و آن را فاسد و از کار مى‏اندازد.
دوّم: این آسیب فقط دنیوى نیست.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۳ ، ۰۹:۴۴

کسى که همسایه مسجد است و براى نماز در مسجدحضور نمى یابد از اجر و ثواب معنوى نماز برخوردار نیست، مگر کسى که بیمارى یا عذرى او را از این کار باز دارد.

امام على(ع) مى فرمایند:

لاصلاة لجار المسجد الا فى المسجد الا ان یکون له عذار و به علة فقیل من جار المسجد یا امیرالمومنین؟ فقال: من سمع النداء. (1)

کسى که همسایه مسجد است و براى نماز در مسجد حضور نمى یابد، از اجر و ثواب معنوى نماز برخوردار نیست، مگر کسى که بیمارى یا عذرى او را از این کار باز دارد؛ آنگاه از آن حضرت پرسیده شد که همسایه مسجد کیست ؟ فرمودند: کسى که صداى اذان مسجد را بشنود.

هنگامى که به آن حضرت خبر دادند که در کوفه قومى هستند در همسایگى مسجد در جماعت مسلمانان حاضر نمى شوند، امام(ع) بشدت عصبانى شدند و فرمودند:

و لیحضرن معنا صلوتنا جماعة او لیحولن عنا و لا یجاورونا و لا نجاورهم .(2)
باید به نماز جماعت با ما در مسجد حاضر شوند، و گر نه باید از ما چشم بپوشند و با ما همسایه و همجوار نباشند و ما نیز با آنان مجاور نباشیم .

از امام صادق(ع) نیز روایت شده است :

شکت المساجد الى الله تعالى الذین لا یشهدونها من جیرآنها فاوحى الله الیها و عزتى و جلالى لا قبلت لهم صلاة واحدة و لا اظهرون لهم فى الناس عدالة و لا نالتهم رحمتى و لا جارونى فى جنتى.(3)

مساجد از همسایگانش که از آن زیارت نکردند در نزد خدا شکایت بردند. پس خداوند به آنها وحى کرد: به عزت و جلالم سوگند که نمازشان را نپذیرم و عدالتشان را در میان مردم آشکار نسازم و رحمت من به آنان نخواهد رسید و در بهشتم در جوار خویش قرارشان نخواهم داد.

:پی نوشت

1-مستدرک الوسائل ، ج 3، ص 356.
2-وسائل الشیعه : ج 3، ص 18.
3-جواهر الکلام : ج 14، ص 138.

برگرفته از: کتاب جایگاه مساجد در فرهنگ اسلامى

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۳ ، ۰۸:۳۲

خود ارضائی که در اصطلاح فقهی به آن استمنا می گویند ، مطلقا حرام ( 1 ) و از گناهان بزرگ است .
امام صادق علیه السلام فرمود : خداوند روز قیامت با سه کس سخن نمی گوید ، نظر رحمت به آن ها نمی کند ، گناه شان را نمی بخشد و عذاب دردناک برای آن ها می باشد ، از جمله این سه ، کسی است که در دنیا استمنا کرده باشد . ( 2 )
مهم ترین فلسفه حرمت استمنا ضررها و پیامد های منفی آن است . استمنا آثار و پیامدهای منفی روحی و اجتماعی زیادی دارد از جمله :
الف ) پیامدهای جسمانی :
ضعف چشم و بینایی ، تحلیل رفتن قوای جسمانی ، ناتوانی در تولید مثل ، پیری زودرس ، ضعف مفاصل ، لرزش دست ، زشتی چهره و از بین رفتن طراوت صورت .
ب ) پیامدهای روحی و روانی :
ضعف حافظه و حواس‏پرتی ، اضطراب، منزوی شدن و گوشه‏گیری ، افسردگی ، بی‏نشاطی و لذت نبردن از زندگی ، پرخاشگری و بداخلاقی و تندخویی ، کسالت دائمی ، ضعف اعصاب و در نهایت ضعف اراده .
ج ) عوارض اجتماعی :
ناسازگاری خانوادگی ، بی‏میل شدن به همسر و ازدواج ، ناتوانی در ارتباط با جنس مخالف و همسر ، بی‏غیرت شدن نسبت به حفظ ناموس ، احساس طرد شدن ، از بین رفتن عزت ، پاکی، شرافت و جایگاه اجتماعی ، دیر ازدواج کردن و لذت نبردن از زندگی مشترک . ( 3 ) امید آن که جوانان با ازدواج از این بلای خانمان سوز نجات پیدا کنند .
پی نوشت ها :
1. آیت الله خامنه ای، رساله اجوبه الإستفتائات ، س 787 .
2. وسایل الشیعه ، ج 14، باب 28, روایت 7 .
3. آیت الله دستغیب ، گناهان کبیره ، ج 2 ، بحث استمنا ، ص 332 .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۳ ، ۰۷:۰۵

چکیده: یاسر, پدر عمّار, اهل یمن بود. همراه دو برادرش به مکه آمدند و مقیم آن شهر شدند. یاسر سال ها بعد با سمیّه ازدواج کرد و عمّار, ثمره این ازدواج بود.
عمار یاسر

رهروان ولایت ـ یاسر, پدر عمّار, اهل یمن بود. همراه دو برادرش به مکه آمدند و مقیم آن شهر شدند. یاسر سال ها بعد با سمیّه ازدواج کرد و عمّار, ثمره این ازدواج بود.1
پس از بعثت پیامبر خدا, یاسر و سمیّه از پیشگامان پذیرش اسلام بودند و در آن دوران سخت در مکه, شدیدترین شکنجه ها را به خاطر توحید و مسلمانى تحمل کردند و سرانجام زیر شکنجه هاى طاقت فرساى مشرکان قریش شهید شدند.
عمار, فرزند جوان این دو قهرمان شهید, با قلبى مالامال از عشق به اسلام و حضرت محمد(ص) آن دوران سخت را پشت سر گذاشت و همراه اولین گروه از مسلمانان که به سرپرستى جعفر بن ابى طالب به حبشه هجرت کردند, به آن دیار رفت و پس از هجرت رسول خدا(ص) به مدینه, به آن حضرت پیوست و همه توان خود را در خدمت به اسلام و قرآن و در رکاب پیامبر اسلام به کار گرفت.2
حضرت محمد(ص) درباره او فرمود: سراپاى عمار را ایمان پر کرده, و ایمان با گوشت و خونش آمیخته است.3 ستایش هاى فراوان پیامبر خدا از عمار یاسر, از او چهره اى دوست داشتنى, الگوى ایمان, اسوه حق و تجسّم ارزش هاى قرآنى ساخته است و این سخن آن حضرت که: عمار, یکى از چهار نفرى است که بهشت, مشتاق آنان است,4 یکى از این گونه سخنان ستایش آمیز است.
عمار یاسر, به عنوان سربازى شجاع و با ایمان در رکاب پیامبر خدا(ص) حضور داشت و در جنگ هاى متعدد, با جان فشانى خود ایمان راستین خویش را نشان مى داد. در جنگ خندق, در حفر خندق پیرامون مدینه براى جلوگیرى از نفوذ دشمن, از فعال ترین نیروهاى مسلمان بود که مورد ستایش پیامبر نیز قرار گرفت.
پس از رحلت پیامبر, عمار همچنان در راه دفاع از حق و ولایت و اهل بیت, استوار ماند و دچار انحرافات سیاسى یا دنیاطلبى هاى شیطانى و جاه طلبى نگشت و چون شاهد نادیده گرفته شدن توصیه هاى روشن رسول خدا درباره اهل بیت و امیرالمؤمنین(علیه السلام) بود, در راه دین و حمایت از على(علیه السلام) مصمّم تر شد و هرگز از آن جدا نشد.
وى از افراد گروه (شُرطة الخمیس) در زمان على(علیه السلام) بود; یعنى آنان که براى فداکارى در راه دین و حمایت از رهبرى امام و اطاعت از همه فرمان هاى او, شرط و پیمان جان با آن حضرت بسته بودند. پیامبر(ص) و على(علیه السلام) هم به آنان وعده بهشت داده بود.5
عمار همان گونه که در طول حیات پیامبر خدا, مؤمنى جان بر کف و مدافع اسلام بود, در دوران امامت على(علیه السلام) نیز شیعه اى مخلص و استوار بود و در رکاب وى با متجاوزان و پیمان شکنان جنگید.
وى در زمان خلیفه دوم, مدتى امارت و ولایت کوفه را عهده دار بود و در زمانِ مسئولیتش در این شهر, همچنان روحیه تواضع و اخلاص و ساده زیستى را حفظ کرد و کوشید تا از عدل و حق فاصله نگیرد. همین شیوه بر عده اى سنگین آمد و زمینه برکنارى او را فراهم آوردند. پس از آن وى دوباره به مدینه برگشت و در کنار على(علیه السلام) ماند و از دانش و کمالات او بهره گرفت.
عمار یاسر, در سنگر نهى از منکر, تلاشى چشمگیر داشت و در دوره خلیفه سوم نسبت به سوءاستفاده هاى وابستگان خلیفه از بیت المال انتقاد و اعتراض مى کرد و به خاطر همین رفتارش مورد خشم دولتمردان قرار گرفت و آزارش دادند, چون حریف زبان صریح و حق گو و انتقادگر وى از انحرافات و خطاها نبودند.
عمار, معیار حق بود. رسول خدا(ص) فرموده بود: عمار با حق است و از آن جدا نمى شود. از این رو در بروز فتنه ها وقتى کار بر مردم مشتبه مى شد, نگاه مى کردند عمار در کدام طرف است, همان جبهه را جبهه حق مى دانستند. در نبرد صفّین نیز, وجود عمار در میان لشکریان امیرالمؤمنین(علیه السلام) دلیلى بود بر اینکه این سو حق, و جبهه مقابل, باطل و ستمگر است.
عمار در دوران خلافت على(علیه السلام) سالخورده بود, اما جواندل, با نشاط و پر تلاش بود. وى در دوران حکومت علوى, رئیس نیروهاى انتظامى در مدینه شد. پس از فتنه گرى هاى معاویه در شام و پیمان شکنى طلحه و زبیر و بروز زمینه هاى جنگ جمل و صفین, وى به همراهى امام حسن مجتبى(علیه السلام) مأمور تجهیز نیرو از شهر کوفه شدند.
در نبرد صفین, حماسه آفرینى هاى عمار در دفاع از جبهه حق و رسوا کردن نیروهاى باطل بسیار چشمگیر بود. او در میدان نبرد, خطبه هاى شورانگیز مى خواند و رزمندگان را به پیکار بى امان با متجاوزان و پیمان شکنان دعوت مى کرد. خطابه هاى روشنگر او, به سپاه حق بصیرت بیشترى مى داد. وقتى چشم او به پرچم عمروعاص افتاد, گفت: به خدا قسم, ما با این پرچم تاکنون سه بار جنگیده ایم و اینان در این جنگ هم هدایت شده نیستند و در همان کفر سابق به سر مى برند.6
در گرماگرم نبرد صفین, عمار یاسر, شهادت طلبانه و با اشتیاق به میدان رفت, در حالى که چنین رجز مى خواند:
امروز, دوستان را, محمد و حزب او را دیدار مى کنم.
و پس از نبردى دلاورانه سرانجام به شهادت رسید.
شهادت عمار یاسر, گرچه در حضرت امیر و یارانش شدیداً اثر گذاشت و آنان را غمگین ساخت, ولى در تزلزل روحیه سپاه شام و رسوا نمودن معاویه هم بسیار مؤثر بود. چون رسول خدا(ص) بارها درباره او فرموده بود: گروه ستمکار و اهل بغى, او را مى کشند.
و ثابت شد که این گروه, همان سپاه شام اند که به فرمان معاویه به جنگ با على(علیه السلام) آمده اند.
عمار یاسر, این شیرمرد شجاع, در 94سالگى به آستان پروردگارش عروج کرد و خطى از حماسه و ایمان و ولایت را براى همیشه, پیش روى رهروان حق باز کرد.
سخن معاویه درباره او, به عنوان اعتراف دشمن, جایگاه والاى او را نشان مى دهد. روزى که مالک اشتر با دسیسه معاویه در راه عزیمت به مصر شهید شد,معاویه پس از شنیدن این خبر گفت:
على بن ابى طالب دو دست داشت: یکى از آنها در جنگ صفین بریده شد و آن عمار یاسر بود; دست دیگرش امروز جدا گردید و آن مالک اشتر بود.7
باشد که ایمان و صبر و شجاعت عمار و حرکتش بر مدار و محور حق و ولایت, الگوى همه رهروان راه حق و عدالت باشد.
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پى نوشت ها:
این مطلب به نقل از مرکز ملی پاسخگویی می‌باشد.
1ـ مامقانى, تنقیح المقال, ج2, ص320.
2ـ اعیان الشیعه, ج8, ص373.
3ـ همان.
4ـ اختصاص, ص12.
5 ـ همان, ص3.
6 ـ همان, ص14; اعیان الشیعه, ج8, ص374.
7ـ اختصاص, ص81.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۳ ، ۰۷:۰۲

چکیده: عده ای از دختران، خودنمایی و سپس ارتباط با نامحرم را پلی برای رسیدن به ازدواج می پندارند. آنها گمان برده اند که اظهار زیبایی ها می تواند جوانان را به آنها راغب کند. غافل از اینکه جوانان با همه خوشرویی هایی که با دختران دارند به ازدواج با آنها تن نخواهند داد.
بدحجابی یکی از مسائل و چالش های جدی در حوزه اخلاق اجتماعی محسوب می شود. در این مطلب به ریشه یابی تعدادی از علل بدحجابی در جامعه و عوامل اخلاقی آن پرداخته ایم.

1- کسب موقعیت 
انسان، موقعیت طلب است و همواره می خواهد در میان مردم از جایگاهی درخور توجه برخوردار باشد. چنین جایگاهی به دو صورت حقیقی و کاذب محقق می شود. موقعیت حقیقی در اثر تحصیل علم و فضایل اخلاقی به دست می آید، اما برخی زنان که فاقد این ارزش ها هستند با نمایش زیبایی ها و جاذبه های طبیعی و ساختگی زنانه خود سعی در جلب توجه دیگران می کنند تا به کمبودهای باطنی خود پاسخ دهند. غافل از آنکه هرگز کسی نمایش زیبایی های زنانه را دلیل بر شخصیت و جایگاه ارزشی او نمی گیرد. بی حجابی، زن را صاحب فضیلت نمی کند، بلکه از او عروسکی می سازد که با رشد و تعالی فاصله ها دارد.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) می‌فرمایند: زنان خود را با پوشش اندام و جسم، از دیدار نامحرمان باز دارید که زنان هرچه پوشیده‌تر باشند سعادتمندتر هستند.[1]

2- ضعف ایمان 
بی حجابی، فقر فرهنگ دینی است. بنابراین کسانی که از اعتقاد به خداوند در شک و تردید به سر می برند و قلب آنها از ایمان به خداوند و محاسبه روز جزا به مقام اطمینان نرسیده است در عمل به دستورات الهی تسامح می ورزند و تا زمانی که این مشکل اعتقادی برطرف نشود بهبودی حاصل نمی شود؛ چرا که ایمان به خدا مادر ارزش هاست.
امام صادق(علیه السلام) می‌فرمایند: حیا و ایمان هم سنگ و هم دوش یکدیگرند، هنگامی که یکی از آن برود دیگری در پی آن برود.[2]

3- دگرآزاری 
ریشه خودنمایی و بدحجابی بسیاری از زنان، عقده دگرآزاری است. برانگیختن تمایلات دیگری همراه با محروم کردن او، یک بیماری دگر آزاری است. دگرآزاری جنسی نیز به این است که زنی خود را بیاراید و در معرض دید دیگران قرار دهد تا تمایلات او برانگیخته شود و بدون پاسخ بماند. اگرچه این حرکت، مردان جامعه را عقده مند می کند، اما زنان بیمار از حرکت خود لذت می برند. باید به چنین زنانی گفت آزار دادن مردان جز اینکه گناهی بر گناه خودنمایی آنها می افزاید اثر دیگری ندارد، ضمن اینکه آزار دیگران با هیچ منطق و وجدانی سازگار نیست. چه اینکه تبدیل مردان و جوانان سالم جامعه به انسان های عقده ای، با شرافت یک زن سازگاری ندارد.
رسول اکرم (صلی ا... علیه و آله و سلم) فرموده اند: یکی از گروهی که وارد جهنم می شوند زنان بدحجابی هستند که برای فتنه و فریب مردان خود را آرایش و زینت می کنند.[3]

4- غرب زدگی 
تقلید از غرب یکی از مشکلات دیرینه تعدادی از زنان بوده است که بدون کمترین تفکر و تحلیلی از زندگی زن غربی، به سبک زندگی او اظهار تمایل کرده اند. خمیرمایه اصلی این تقلید را جهل و هوس تشکیل می دهد. ترسیم گوشه ای از آنچه بر زن غربی می گذرد، می تواند پرده تاریک جهل فریب خوردگان جوامع غربی را پاره کند تا به خود آیند.
حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) می‌فرمایند: کسی که خود را شبیه غیر مسلمان درآورد، از ما نیست.[4]

5- زیبایی طلبی 
برخی دختران و زنان میل دارند به صورتی زیبا نزد دیگران حضور یابند و با توجه به اینکه حجاب دینی زیبایی های آنها را پوشش می دهد سعی در ناقص کردن حجاب خود دارند. به همین منظور بخشی از موی سر و یا گردن خود را به نمایش می گذارند و... و غافلند که سادگی زن، خود نوعی زیبایی ارزشی را به همراه دارد. 
امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) فرموده اند: پوشیدگی برای زن سودمندتر است و زیبایی او را پایدارتر می‌کند.[5]

6- ازدواج 
عده ای از دختران، خودنمایی و سپس ارتباط با نامحرم را پلی برای رسیدن به ازدواج می پندارند. آنها گمان برده اند که اظهار زیبایی ها می تواند جوانان را به آنها راغب کند. غافل از اینکه جوانان با همه خوشرویی هایی که با دختران دارند به ازدواج با آنها تن نخواهند داد. بی تقواترین مرد جامعه برای ازدواج خود به دنبال عفیف ترین دختر می رود. همه جوانان دوست دارند دختری را برای همسری خود گزینش کنند که طرح دوستی و خوشگذرانی با جوان دیگری نداشته است و اسرار و زیبایی های جسمانی خود را تابلوی نامحرمان نکرده باشد. جوانان بی تقوا از دختران خودنما برای لذت های موقتی و تفریحات زودگذر خود استقبال می کنند. اما هیچ گاه آنها را به همسری شرعی و قانونی خود نمی پذیرند و به تعبیری دیگر، دختران خودنما در چشم ها جا دارند و زنان پوشیده در دل ها ماوا گرفته اند.
رسول خدا(صلی الله علیه وآله) می‌فرمایند: بهترین زنان شما، زنی است که برای شوهرش آرایش و خودنمایی کند، اما خود را از نامحرمان بپوشاند.[6]

نتیجه ای که میتوان از متن و تحقیق بالا گرفت همان کلام گوهر بار امیرالمومنین علی(علیه السلام) است که فرمودند: «پوشیدگی برای زن سودمندتر است و زیبایی او را پایدارتر می‌کند.»
چرا که دختران و زنان هم به سودی دنیوی و اخروی می‌رسند، هم عفت و پاکدامنی آنان در معرض خطر نیست، هم موجب تشویش ذهن خود و دیگران نمی‌شوند، و هم زیبایی آنها پایدارتر می‌ماند.
ذات زن و دختر اینگونه است که با او به مهر و محبّت رفتار شود، اما این موجود لطیف و حساس با بی‌حجابی و بدحجابی خود باعث می‌شود، چشمانی که حتی پاک هم هستند، تحریک و ناپاک گردند و باعث شود تا با او همچون دستمال کاغذی رفتار و فقط از او برای اغراض شهوانی استفاده شود. باشد که زنان و دختران با حجاب و پوشیدگی خود، سلامت و سعادت خودشان و جامعه را فراهم سازند.

 _____________________
پی نوشت:
[1] سفینه البحار، ج 2، ص 298
[2] اصول کافی، ج 2
[3] کنزالعمال، ج 16، ص 383
[4] نهج الفصاحه، ص 509
[5] عیون الحکم و المواعظ، ص 303
[6] بحارالانوار، ج 103، ص 235

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۳ ، ۰۷:۰۱

چکیده: اسقف ارشد سابق آکسفورد، خواستار قرائت قرآن کریم در مراسم تاج گذاری پادشاه بعدی انگلستان شد.
تاج گذاری

روزنامه انگلیسی "دیلی میل" نوشت که لورد "هریس" در سخنرانی خود در مجلس اعیان گفت، در صورت مرگ یا کناره گیری ملکه الیزابت دوم، در مراسم تاج گذاری شاهزاده ریچارد باید قرآن کریم تلاوت شود.

وی این اقدام را موجب جلب اعتماد مسلمانان ِ ساکن انگلیس به دولت و احساس تعلق به آن دانست.

این اظهارات لورد هریس، موجب حیرت و ناخرسندی برخی از محافل انگلیسی و همچنین هجمه ای گسترده ای علیه کلیسا شد، تا جایی که کلیسا متهم شد اعتماد خود را به موسسه ها و رسوم خود از دست داده است.
 

منبع : فرهنگ نیوز

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۳ ، ۰۶:۵۷

چکیده: بسیار دیده ایم در فروشگاهها و مکان هایی که امکان تخلف وجود دارد دوربین های مدار بسته ای نصب شده و دائما همه ی حرکت ها و رفت و آمدها کنترل می شود تا کسانی که پا را از دایره ی قانون فراتر می نهند شناسایی شده و مجازات شوند.

دوربین مدار بسته

بسیار دیده ایم در فروشگاهها و مکان هایی که امکان تخلف وجود دارد دوربین های مدار بسته ای نصب شده و دائما همه ی حرکت ها و رفت و آمدها کنترل می شود تا کسانی که پا را از دایره ی قانون فراتر می نهند شناسایی شده و مجازات شوند.

خدای متعال نیز آنگاه که انسان را آفرید و او را بر روی زمین قرار داد تا جانشین او در این عالم باشد، آنچه را که برای رسیدن به آسایش و سعادت نیاز داشت در اختیار او قرار داد؛

«هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُم مَّا فِی الْأَرْ‌ضِ جَمِیعًا [بقره/29 ] او خدایی است که همه آنچه را (از نعمتها) در زمین وجود دارد، برای شما آفرید»

و در مقابل از او خواست تا به حدود و قوانینی که خداوند وضع کرده احترام گذاشته و آنها را مو به مو انجام دهد و در صورت مخالفت و عصیان مجازات هایی را برای او در نظر گرفت؛

 «وَمَن یَعْصِ اللَّـهَ وَرَ‌سُولَهُ وَیَتَعَدَّ حُدُودَهُ یُدْخِلْهُ نَارً‌ا خَالِدًا فِیهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُّهِینٌ [ نساء/14 ] و آن کس که نافرمانی خدا و پیامبرش را کند و از مرزهای او تجاوز نماید، او را در آتشی وارد می‌کند که جاودانه در آن خواهد ماند؛ و برای او مجازات خوارکننده‌ای است.»

از آنجا که خداوند خالق انسان است بهتر از هر کسی او را می شناسد و می داند که شیطان و نفس اماره تا آخرین لحظه ی حیات، انسان را وسوسه می کنند تا قوانین الهی را زیر پا گذاشته و از آنها عدول کند؛ لذا می فرماید که ما حتی وسوسه هایی را که در درون او می گذرد، می دانیم و به او نزدیکیم، تا شاید انسان از مقام ربوبی حضرت حق حیا کرده و نافرمانی خالق خویش را نکند؛

« وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ  وَنَحْنُ أَقْرَ‌بُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِ‌یدِ[ ق/16 ] و ما انسان را آفریده‌ایم و مى‌دانیم که نفس او چه وسوسه‌اى به او مى‌کند، و ما از شاهرگ [او] به او نزدیکتریم.»

علاوه بر خدای متعال که شاهد همه ی اعمال ماست و از رگ گردن به ما نزدیکتر، دوربین ها و شاهدان دیگری نیز در قرآن ذکر شده که بطور خلاصه به بیان آنها می پردازیم.

دو ملک رقیب و عتید

با تولد هر انسانی دو ملک نیز از سوی خداوند مأمور می شوند تا یکی در سمت راست و دیگری در سمت چپ وی قرار گیرند و همه ی اعمال و رفتار او حتی سخنانش را ضبط و ثبت کنند.

 «إِذْ یَتَلَقَّى ٱلْمُتَلَقِّیَانِ عَنِ ٱلْیَمِینِ وَعَنِ ٱلشِّمَالِ قَعِیدٌ * مَّا یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَ‌قِیبٌ عَتِیدٌ[ق/17-18] (به خاطر بیاورید) هنگامی را که دو فرشته راست و چپ که ملازم انسانند اعمال او را دریافت می‌دارند؛ *انسان هیچ سخنی را بر زبان نمی‌آورد مگر اینکه همان دم، فرشته‌ای مراقب و آماده برای انجام مأموریت (و ضبط آن) است!»

این دو ملک همیشه و در همه جا همراه انسان هستند و تمام اعمال او را نظاره می کنند، آیا اگر انسان کمترین مقدار حیا در او وجود داشته باشد به خود اجازه می دهد تا در برابر 2 تن از فرشتگان مقرب الهی اعمال زشت و گناه آلود را انجام دهد؟

امام صادق (علیه السلام) نیز با اشاره به نظارت فرشتگان بر اعمال آدمى مى فرماید: «هر که در خلوت، زمینه گناه برایش فراهم شود و خداوند متعال را مراقب خود بداند و از فرشتگان نگهبان، حیا کند، خداوند همه گناهان او را مى آمرزد، هرچند به اندازه گناهان جنّ و انس باشد.»[ 1 ]

امام صادق(علیه السلام) به شخص بیهوده کاری از مردم مدینه فرمود: «بدان که همراه تو فرشته ای گرامی است که بر تو گماشته شده تا آن چه را انجام می دهی، ثبت کند و بر سری از مردم پنهان می داری، آگاه است؛ پس شرم کن»[2]

رسول خدا و اهل بیت(علیهم السلام)

گروه دیگری که به عنوان شاهدان اعمال ما هستند پیامبر گرامی اسلام و اوصیای ایشان(علیهم السلام) هستند. در سوره توبه چنین آمده«وَقُلِ ٱعْمَلُوا فَسَیَرَ‌ى ٱللَّهُ عَمَلَکُمْ وَرَ‌سُولُهُۥ وَٱلْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَ‌دُّونَ إِلَى عالِمِ ٱلْغَیْبِ وَٱلشَّهادَةِ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ [توبه/105] بگوعمل کنید! خداوند و فرستاده او و مؤمنان، اعمال شما را می‌بینند! و بزودی، بسوی دانای نهان و آشکار، بازگردانده می‌شوید؛ و شما را به آنچه عمل می‌کردید، خبر می‌دهد»

در تفسیر این آیه که از نظارت خداوند، پیامبر(ص) و مومنین سخن گفته شده، امام صادق(علیه السلام) فرمود: «مراد از اهل ایمان،ما(امامان) هستیم.»[ 3]

علاوه بر اینکه رسول خدا و اهل بیت علیهم السلام شاهد براعمال ما هستند روزانه همه ی اعمال ما چه نیک و چه بد بر آنها عرضه می شود و اعمال ما را می بینند.

امام صادق(علیه السلام) می فرماید: «هر بامداد کارهای بندگان از نیک و بد، به رؤیت رسول خدا(صلوات الله علیه) می رسد، بنابراین به هوش باشید هر کس از شما باید شرم کند که کار زشت بر پیامبر عرضه کند.» [4 ]

اینک نیز هر روز اعمال ما بر امام زمان(علیه السلام) عرضه می شود پس باید بهوش و مراقب باشیم تا با کارهای خود شرمنده امام زمان(علیه السلام) نشویم.

مسأله عرضه اعمال اثر تربیتى فوق العاده اى در معتقدان به آن دارد، زیرا هنگامى که من بدانم علاوه بر خدا که همه جا با من است پیامبر(صلى الله علیه وآله) و پیشوایان محبوب من همه روز یا همه هفته از هر عملى که انجام مى دهم،اعم از خوب و بد در هر نقطه و هر مکان آگاه مى شوند، بدون شک بیشتر رعایت مى کنم و مراقب اعمال خود خواهم بودخصوصا در محیط های مجازی که انسان آزادی بیشتری دارد و معمولا دور از چشم دیگران به فعالیت می پردازد.

بنابراین در نظر گرفتن هر یک از این شاهدان سه گانه به تنهایی کفایت می کند؛ تا کسی که ذره ای حیاء دارد، شرم کرده و در مقابل آنها، اعمال زشت و قبیح را ترک کند و تنها در مسیر طاعت و عبودیت خداوند بکوشد.

.....................................................

پاورقی

1-محمدبن على صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 411

2-مجلسی، بحارالانوار ج71، ص184

3-محمد بن یعقوب کلینی، کافی ج1، ص219

4-مجلسی، بحارالانوار، ج17، ص149

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۳ ، ۰۶:۵۵

اگر استمنا عادت نباشد، مثلا 2ماه یا3ماه یک بار مجوز داده می شود؟ چرا بعضی پزشکان تجویز می کنند؟ چرا بعضی مراجع آن را برای مجردها برای آزمایش منی برای قدرت بچه دار شدن مجوز می دهند؟

برای پاسخ جامع تر نسبت به این مساله بهتر است این سوال از دو جنبه بررسی شود:

الف- به لحاظ حکم شرعی
حرمت استمنا مشروط به عادت شدنش نیست؛ حتی اگر دو سه ماه یک بار هم کسی این کار را انجام دهد، باز دچارحرام شده است. در ضمن همه مراجع قائل به حرمت استمنا هستند . استمنا فقط در صورتی جایز است که ضرورت باشد. مثلا اگر فرد بیمار باشد و تنها راه تشخیص و درمان ان استمنا باشد، استمنا جایز است.
تجویز استمنا بدون لحاظ ضرورت توسط پزشک دلیل بر جایز بودن این کار نیست. حتی اگر بدانید که این کار ضرر جسمی بر شما ندارد و یا بعد از عمل فورا می‌‌توانید ضرر را جبران کنید، باز هم حرام است.
در ادامه دو نمونه از استفتائات را ذکر می کنیم
1- برای تشخیص اینکه مرد قادر بر بچه دار شدن هست، آیا می‌تواند استمنا کند تا آزمایش‌های پزشکی بر روی منی او انجام شود؟
خیر ، این کار جایز نیست مگر آن که ضرورتی ایجاب کند.
تبصره: چنانچه در مورد ضرورت ایجاب نماید که که شخص استمنا کند، در صورتی که همسر دارد، لازم است این عمل را به وسیله او انجام دهد.
2- آیا آزمایش اسپرم، که با استمنا حاصل مى شود و براى ازدواج در بعضى از موارد لازم مى باشد، جایز است؟
گرفتن اسپرم براى آزمایش از طریق استمنا، تنها در صورت ضرورت جایز است.
هر چند مراجع تقلید در این مساله اختلافی ندارند، ولی برای این که خیال تان کاملا راحت شود ، می‌توانید از دفتر مرجع تقلید خود این مساله را استفتا کنید.
ب- به لحاظ روانشناختی
گاهی اوقات ممکن است انسان برای رسیدن به حرامی توجیهات گوناگونی نموده و شیطان نیز آن گناه را بسیار زیبا جلوه‌گر کند، مراقب باشید که در این مواقع فریب شیطان را نخورید.
تحمل غریزه جنسی برای جوانی که نمی‌‌تواند ازدواج کند ،واقعا سخت است؛ ولی مهم این است که جوانمردانه در مقابل این سختی‌ها صبر کرده و ایمان خود را حفظ کند. خداوند متعال می‌فرماید: « وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذینَ لا یَجِدُونَ نِکاحاً حَتَّى یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه‏... ؛ کسانى که امکانى براى ازدواج نمى‏یابند، باید پاکدامنى پیشه کنند تا خداوند از فضل خود آنان را بى‏نیاز گرداند... » (نور، آیة 33)
ممکن است فرد بگوید که صبر کردن برای من خیلی مشکل است و یا این‌که توانایی صبر ندارم؛ ولی در این زمینه توصیه های روانشناختی و دینی وجود دارد که با عمل به آن ها می‌توان قدرت صبر و اراده خود را بالا برده و راحت‌تر بر غریزه خود غالب شد. . از طرف دیگر صبر کردن هر چقدر هم سخت باشد و شما آن را ادامه دهید، بدانید که این نوعی جهاد کردن در راه خدا است، آن هم جهاد اکبر، که ارزش بسیاری دارد. باور کنید بسیار حیف است که انسان به خاطر چند لحظه لذت، شرف و عزت خود را در معرض فروش بگذارد. بسیار حیف است که به خاطر این گناه ایمان خود را تضعیف کنیم. از طرفی بهترین دلیل بر آسیب زا بودن عمل استمنا آمار بالای اضطراب و افسردگی در این افراد است.
در ادامه چند نمونه از توصیه‌های مفید بیان شده است؛ عمل به آن ها می‌تواند کمک کننده باشند.
بعید به نظر می رسد مبتلا به این عمل شده باشید. اگر مبتلا باشید ،به خاطر این‌که می‌توانید تا دو سه ماه صبر کرده و این گناه را انجام ندهید، معلوم است که اراده‌تان نسبتا قوی است و راحت‌تر ‌می‌توانید با این مشکل مقابله کنید.
توصیه ها:
مطالعه در مورد «فضائل صبر بر معصیت» و مرور کردن آن ها در ذهن هنگام وسوسه شیطان.
یکی از راه های بسیار مفید برای این که بتوانیم در مقابل معصیت صبر کرده و خود را از مهلکه نجات دهیم ،این است که در مورد فضایل صبر مطالعه کرده ، هنگام وسوسه شیطان آن ها را در ذهن خود مرور کنیم. این امر باعث می شود که راحت‌تر بر شیطان غلبه کنیم.
هنگام وسوسه شیطان می‌توانید این جملات را در ذهن خود تکرار کنید:« من با صبر کردن نیمی از ایمانم را حفظ می‌کنم».
«من الان با صبر کردن در راه خدا جهاد می‌کنم، آن هم جهاد اکبر».
«خداوند به صابران وعده پاداش داده است .حیف نیست خودم را از آن محروم کنم؟!» .
« من با صبر کردن به خدا نزدیک می‌شوم و از شیطان فاصله می‌گیرم».
« من با صبر کردن شیطان را خشمگین می‌کنم»و...
در مورد صبر آیات و روایات و بسیار متعددی وجود دارد. ما در این جا فقط دو نمونه را ذکر می‌کنیم تا روی آن ها تامل کرده و هنگام وسوسه در ذهن خود مرور کنید.
خداوند متعال و مهربان می‌فرماید:«ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ وَ لَنَجْزِیَنَّ الَّذینَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ ؛ آنچه نزد شماست، فانى مى‏شود امّا آنچه نزد خداست، باقى است . به کسانى که صبر و استقامت پیشه کنند، مطابق بهترین اعمالى که انجام مى‏دادند، پاداش خواهیم داد.»(نحل : آیة 96 )
می‌توانید هنگامی که وسوسه شدید تا استمنا کنید، این آیه را تلاوت کرده و در مورد معنای آن فکر کنید. « به هر حال لذت گناه موقتی است؛ ولی پاداش اخروی که خداوند در مقابل این صبر می‌دهد ،ماندنی است»
در روایتی که از رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله نقل شده است می خوانیم: ‏
صبر بر سه قسم است:
صبر در هنگام مصیبت . صبر در طاعت خداوند . صبر در برابر معصیت و گناه،
پس کسى که بر مصیبتى صبر کند، تا آن جا که آن مصیبت را به تسلّى و آرامشى نیکو باز گرداند، خداوند براى او سیصد درجه مى‏نویسد که بین یک درجه تا درجه دیگر به اندازه بین زمین و آسمان فاصله است .
کسى که بر طاعت خدا صبر کند ،خداوند براى او ششصد درجه مى‏نویسد که بین یک درجه تا درجه دیگر به اندازه
بین حدود مرز زمین تا انتهاى عرش الهى فاصله است .
کسى که در برابر معصیت و گناه صبر کند، خداوند براى او نهصد درجه مى‏نویسد که بین یک درجه تا درجه دیگر به اندازه بین مرز زمین تا انتهاى عرش فاصله است. ( جهاد النفس وسائل الشیعة-ترجمه افراسیابى، ص101)
«یادتان باشد که صبر شما بدون پاداش نمی‌ماند . خیلی بهتر از آنچه انتظار دارید، به آن می رسید»
کنترل عواملی که باعث تحریک بر این‌گونه گناهان می گردد:
پرهیز از فکر و ترسیم صحنه‏هاى محرک در ذهن و خیال.
عبدالله بن سنان از امام صادق(علیه‌السلام) نقل مى‏کند:
عیسى به اصحاب خود گفت:... موسى به شما دستور داد که زنا نکنید . من به شما دستور مى‏دهم که فکر زنا هم در سر نپرورانید تا چه رسد به این که زنا کنید، زیرا کسى که خیال زنا کند، مانند کسى است که در خانه‏اى نقش و نگار شده دود و آتش به پا کند. چنین کارى گرچه خانه را نمى‏سازند ، ولى زینت و صفاى آن را آلوده مى‏کند؛(وسائل‏الشیعه، ج 14، ص 240).
برای این که بهتر افکار انحرافی را کنترل کنید ، می‌توانید از فن پرت کردن حواس استفاده کنید. یعنی هنگامی که فکر شما شدیدا مشغول به امور جنسی شد، سعی کنید از طریق مختلف ( از قبیل رفتن به بیرون، تلفن کردن به پدر یا آشنایان و احوال پرسی ، نگاه کردن به فیلم ‌های مناسب و... ) حواس خود را پرت کنید.
دورى از نگاه‏هاى مسموم و مناظر تحریک‏آمیز. از رسول اکرم(ص) روایت شده است که:
نگاه هوس‏آلود - تیرى است مسموم از تیرهاى شیطان - هر کس آن را به جهت خوف الهى ترک کند، خداوند ایمانى به او مى‏بخشد که حلاوت آن را در قلب خود احساس مى‏کند. (الاخلاق، سید عبدالله شبر، قم، انتشارات بصیرتى، ص 127).
گوش ندادن به آوازها و موسیقى‏هاى تحریک‏کننده و مبتذل. در حدیثى از حضرت صادق(ع) آمده است:
مردى از حضرت درباره شنیدن آواز محرک پرسید. حضرت نهى کرده و این آیه را خواندند:
«ان السمع والبصر والفؤاد کلّ اولئک کان عنه مسؤولاً؛(اسراء، آیه 36) به یقین گوش و چشم و دل هر یک مورد سؤال خواهند بود» و فرمود: گوش از آنچه شنیده و قلب از آنچه بدان دل بسته و چشم از آنچه دیده است ،مسؤول بوده و بازخواست خواهند شد؛(مستدرک‏الوسائل، چاپ قدیم، ج 2، ص 459،).
اجتناب شدید از گفتگوهاى دوستانه و نشست‏هاى غفلت‏زا و معاشرت با دوستان ناباب و گوش سپردن به سخنان تحریک‏آمیز.
از جمله عواملی که می‌تواند غریزه جنسی را کنترل کند، روزه گرفتن است . در حدیثى از پیامبر گرامى(ص) حضرت پس از آن که جوانان را به ازدواج ترغیب مى‏کنند مى‏فرماید:
و من لم یستطع فلیصم فان الصوم به وجاء؛
هر کس قدرت بر ازدواج ندارد و روزه بگیرد ، روزه نیروى غریزه او را تضعیف مى‏کند؛(مستدرک الوسائل، ج 2، ص 531).
اشتغال، ورزش و سرگرمى‏هاى مفید. زیرا در صورت بیکاری، هم مواد غذایى در تقویت غریزه به مصرف مى‏رسد و هم‏فکر و خیال صرف چاره‏سازى در دفع آن مى‏شود . شاید به خاطر همین مساله در روایات بر اشتغال و کار و پرهیز از فراغت تأکید بسیار شده است.
حضرت امام صادق(ع) در حدیث پردامنه «مفضل» مى‏فرمایند: انسان اگر بى‏کار و فارغ باشد، به بیهودگى و سرمستى دچار مى‏شود . بر اثر آن به مسایلى مبتلا مى‏شود که زیان آن هم بر خود و هم بر نزدیکان او سنگینى خواهد کرد...؛(بحارالانوار، تهران، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، ج 3، ص 87).
تلاوت قرآن.
انس با قرآن، تلاوت، تدبر و تفکر در مضامین آن، شفاى هر دردى است که به سرعت کار هر پریشانى را رو به سامان مى‏برد . زخم‏هاى پنهان را التیام مى‏دهد. همت‏ها را تا آسمان‏ها بالا مى‏برد . بشر را از فرو رفتن در عالم حیوانات را نجات مى‏بخشد.
امیرمؤمنان(ع) مى‏فرمایند: قرآن را فرا گیرید. زیرا قرآن بهار دل هاست . از نور آن بر مرض‏ها و دردهاى خود مرهم بگذارید ،زیرا آن داروى شفابخش سینه‏هاست . آن را نیکو تلاوت کنید که به یقین سودمندترین قصه‏هاست(وسائل‏الشیعه، ج 4، ص 825)
تفکر به عواقب وحشتناک گناهانی مثل زنا و خودارضایی
اندیشیدن به عواقب این گونه گناهان نیز تاثیر خوبی در کنترل رفتار دارد. می‌توانید هنگام وسوسه، این‌گونه فکر کنید که «آیا ارزش دارد به خاطر نیم ساعت، یک ساعت و یا چند روز لذت، غضب خداوند متعال را بخرم؟»؛
«آیا ارزش دارد به خاطر چند روز لذت حیوانی انسانیت، شرف و عفت خود را در معرض فروش بگذارم؟»؛
« آیا انصاف است از نعمت خدا استفاده کنم و معصیت او را انجام دهم؟»،
«آیا طاقت دارم یک عمر پشیمانی را تحمل کنم؟»
« اگر صبر نکنم و تسلیم وسوسه‌های شیطان شوم، آن چه که عاید من می‌شوند عبارتند از: پشیمانی، عذاب وجدان، مشکلات زناشویی بعد ازدواج، خوشحالی شیطان و...»
در روایت زیبایی که از حضرت صادق علیه السّلام نقل شده است می خوانیم:
کم من صبر ساعة قد أورثت فرحا طویلا، و کم من لذّة ساعة قد أورثت حزنا طویلا؛
بسا صبر ساعتى (مثل صبر بر زحمت عبادتى و یا ترک گناهى یا پرستارى مریضى) که موجب فرح و سرور درازى گردد. بسا لذت (حرام) ساعتى که سبب اندوه و ملال درازى شود. (طرائف الحکم یا اندرزهاى ممتاز،‏ج‏1، ص 232؛ ).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۳ ، ۰۶:۳۲

سوره فاتحه نخستین سوره اى است که به صورت کامل بر پیامبر نازل گردیده است. شهید حاج آقا مصطفی خمینی, سوره حمد را مکّی می داند , به این دلیل که نماز در مکّه واجب بوده , بلکه پیامبر حتّی پیش از بعثت نماز می گزارده و از سویی هم , در احادیث شیعه و سنی آمده که (لاصلوة الاّ بفاتحة الکتاب) بنابراین پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) سوره حمد را در نماز می خوانده , آن گاه که در مکه می زیسته است.
در آغاز بعثت که جبرئیل بر پیامبر فرود آمد و آداب وضو و نماز را برابر مرسوم شریعت اسلام به او آموخت ، این سوره نازل شد. ( سروى مازندرانى، ابن شهرآشوب، المناقب، 1/ 44)
سوره فاتحه با نامهای فاتحه, حمد, ام الکتاب, سبع المثانی, السبع والمثانی, الواجبه, الکافیه, الاساس, ام القرآن و نامهای غیرمعروفی چون: شفا, شکر, دعا, تعلیم مسئله و صلات خوانده شده است.
در سوره حجر ازاین سوره با نام (سبع مثانى) یاد شده و فرموده است : (ولقد آتیناک سبعاً من المثانى والقرآن العظیم). این نام گذارى از آن روست که این سوره داراى هفت آیه کوتاه و قابل تکرار در تلاوت است، بویژه در نمازهاى روزانه که باید تکرار شود.
در باره شرافت و منزلت این سوره روایات بسیارى رسیده است ، از جمله:
جابربن عبدالله انصارى مى گوید ، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به من فرمود: آیا مى خواهى برترین سوره ها را به تو بشناسانم. عرض کردم: آرى. فرمود: سوره حمد است که (امّ الکتاب) به شمار مى رود. (طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البیان، 1/ 17)
یعنى همه اهداف کلى قرآن درآن خلاصه شده است.
این سوره در سه بخش تنظیم شده است:
1. تمجید و ثناى الهى: (الحمدلله رب العالمین. الرحمن الرحیم. مالک یوم الدین).
2. اظهار کمال انقطاع: (ایاک نعبد و ایاک نستعین).
3. عرض نیاز: (اهدنا الصراط المستقیم… ) تا آخر سوره.
امام صادق(علیه السلام) مى فرماید:
(السورة التى اوّلها تحمید، و أوسطها إخلاص و آخرها دعاء، سورة الحمد.) (مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، 89/235 حدیث 22)
در واقع این سوره نوعى تربیت عملى است که بندگان شایسته در پیشگاه قدس الهى، چگونه درخواست خود را عرضه کنند. درآغاز، تمجید و ثناگویى شایسته مقام عظمت پروردگار، و سپس اظهار عبودیت و فقر محض در پیشگاه معبود و غنیّ على
الاطلاق، و سرانجام نیاز به درگاه او که تنها درخواست عنایت خاص حضرت حق است. دراین سوره ادب عبودیت را مى آموزد که چگونه بنده در پیشگاه عظمت الهى عرض بندگى کرده، درخواست خود را اظهار بدارد.
اسامی این سوره :

1- فاتحة الکتاب :

زیرا فاتحه هر چیزى ابتداء آن است چنانچه خاتمه هر چیز پایان و انتهاء آن میباشد بنا بر این اگر مراد از کتاب سوره‏هاى آن باشد اطلاق فاتحه بر این سوره، حقیقى است ولى اگر مراد از کتاب آیات قرآن باشد، فاتحه آیة بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم است و اطلاق آن بر تمام سوره از قبیل اطلاق جزء بر کل میباشد چون سوره مشتمل بر فاتحه است، و همچنین است هر گاه مراد از کتاب کلمات و حروف قرآن باشد و لفظ فاتحة یا مصدر و بمعنى فتح است و یا اسم فاعل است و تاء آن براى نقل از وصفیت باسمیت میباشد و بعضى گفته‏اند باین سوره فاتحة الکتاب گفته شده زیرا اوّلین سوره بوده که بر پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم نازل شده، ولى مشهور اینست که سوره علق اوّلین سوره بوده که نازل شده، یا براى اینکه در مصاحف اوّلین سوره‏ایست که نوشته شده.
لکن آنچه بنظر نزدیکتر است اینست که خود پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم دستور این ترتیب را داده‏اند و یا اینکه در مراتب نزول اوّلیّه که در مقدّمه ذکر شد باین ترتیب بوده است.

2- الحمد :

بواسطه اینکه مشتمل بر آیه الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ است چنان که همه سوره‏هاى قرآن بنام یکى از کلماتى که در ضمن آیات سوره مذکور است نامیده شده.

3- امّ الکتاب :

زیرا امّ بمعنى اصل و مرجع هر چیزى است و چون این سوره مشتمل بر اصول مقاصد قرآن و رؤس مطالب آن است از اینجهت آن را ام الکتاب نامیدند (چنانچه شرح آن مذکور خواهد شد) همین طور که مکّه را ام القرى و مغز را امّ الرأس گویند و براى امّ الکتاب اطلاقاتى چند است:
الف- لوح محفوظ چنانچه میفرماید یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ(سوره رعد آیه 39) و نیز میفرماید وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ(سوره زخرف آیه 4) و میفرماید بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِیدٌ فِی لَوْحٍ مَحْفُوظٍ (سوره بروج آیه 22) که از انضمام دو آیه اخیر بیکدیگر و اخبارى که در ذیل آیه اوّل است استفاده میشود که مراد از امّ الکتاب لوح محفوظ است 
ب- محکمات قرآن چنانچه میفرماید مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ(سوره آل عمران آیه 7) 
ج- سوره حمد چنانچه گذشت.

4- سبع المثانى :

براى اینکه باتفاق همه مسلمین این سوره هفت آیه است(بنا بر مذهب امامیه و شافعیه که بسم اللَّه را آیه مستقل و جزو سوره میدانند، صراط الذین انعمت علیهم تا و لا الضالین یک آیه محسوب میشود و بنا بر مذهب مالک و ابو حنیفه که بسم اللَّه را جزو سوره نمیدانند، صراط الذین انعمت علیهم یک آیه و ما بعد آن آیه دیگر محسوب میگردد) و مثانیش گفته‏اند براى اینکه دو مرتبه نازل شده یک دفعه در مکه و دفعه دیگر در مدینه و یا براى اینکه در نمازها دو بار خوانده میشود و یا براى اینکه کلمات مکرّر در آن میباشد مانند «اللَّه، رحمن، رحیم، ایّاک، صراط، علیهم» و اسامى دیگرى نیز براى این سوره ذکر کرده‏اند مانند الوافیة، الکافیة، الشافیة، الاساس، الصلاة، و ام القرآن فضیلت سوره حمد: در کتاب لآلى الاخبار از امیر المؤمنین علیه السّلام از رسول اکرم صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم روایت میکند که فرمود: « انّ اللَّه قال لى یا محمّد و لقد آتیناک سبعا من المثانى و القرآن العظیم فافرد الامتنان علىّ بفاتحة الکتاب و جعلها بازاء القرآن و انّ فاتحة الکتاب اشرف ما فى کنوز العرش الى ان قال: الا فمن قرأها معتقدا لموالاة محمّد و آله منقادا لامرها مؤمنا بظاهرها و باطنها اعطاه اللَّه بکلّ حرف منها حسنة کلّ واحدة منها افضل له من الدنیا بما فیها من اصناف اموالها و خیراتها و من استمع الى قار یقرؤها کان له قدر ثلث ما للقارى»
بدرستى که خداوند بمن فرمود اى محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم هر آینه محققا سبع مثانى و قرآن عظیم را بتو دادیم، پس بدادن فاتحة الکتاب منت جداگانه بر من نهاده و آن را در مقابل قرآن قرار داده، و بدرستى که فاتحة الکتاب شریفترین چیزى است که در گنجهاى عرش الهى میباشد، تا اینکه میفرماید:
آگاه باشید کسى که این سوره را بخواند در حالى که بولایت محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم و آل او معتقد، و نسبت بامر این سوره تسلیم، و بظاهر و باطن آن مؤمن باشد خداوند در مقابل هر حرفى از آن، حسنه باو عطا کند که بهتر باشد براى او از دنیا و آنچه در آنست از انواع مالها و خوبیها، و کسى که بقرائت قارى این سوره گوش- فرادهد ثلث (یک سوم) ثواب قارى براى او باشد و نیز در لآلى الاخبار (لئالی الاخبار (باب هفتم ص 351) از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که فرمود: «اسم اللَّه الاعظم مقطّع فى امّ الکتاب» (اسم اعظم الهى در سوره حمد تجزیه شده است) و نیز در لآلى الاخبار(باب هفتم ص 351) از امیر المؤمنین علیه السّلام روایت کرده که فرمود: «لو کتبت معانى فاتحة الکتاب لصار حمل سبعین ابلا» (اگر معانى سوره حمد را بنویسم باندازه بار هفتاد شتر شود) و در کافی باب فضل القرآن حدیث 22 از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده که فرمود «من لم یبرئه الحمد لم یبرئه شیئى‏» (کسى را که سوره حمد شفا ندهد چیزى او را شفا نخواهد داد) 
و در لآلى الاخبار از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که فرمود:
«من ناله علّة فلیقرء فى جیبه الحمد سبع مرات فان ذهب العلّة و الّا فلیقرءها سبعین مرّة و انا الضامن له العافیة»
(کسى را که مرضى عارض شد سوره حمد را در گریبان خود هفت مرتبه بخواند پس اگر علت مرتفع شد و اگر بهبودى نیافت هفتاد مرتبه بخواند و من ضامن شفاى او هستم) و در کافى(باب فضل القرآن حدیث 16) از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده که فرمود:
«لو قرئت الحمد على میّت سبعین مرّة ثمّ ردّت فیه الرّوح ما کان عجبا» (اگر سوره حمد هفتاد مرتبه بر مرده‏اى خوانده شود و او زنده گردد شگفت آور نیست‏.

5- الشفاء ، الشافیة :

شفاى جمیع دردهاى ظاهرى و باطنى از اخلاق رذیله و صفات نکوهیده و حتى عقائد باطله که بزرگترین امراض باطنى است بوسیله این سوره مبارکه میباشد حتى کسى که بواسطه ابتلاى بضلالت و گمراهى روح ایمان او مرده است اگر هفتاد مرتبه این سوره بر او خوانده شود و هدایت شود مورد تعجب نباشد.
"ونُنَزّل من القران ما هو شفاء ورحمة"( سوره إسراء، آیه 82) ، "وشفاء لما فی الصدور" (سوره یونس، آیه 57)

6- الاساس :

از ابن عباس نقل شده است که هر چیزی اساسی دارد و اساس قرآن سوره مبارکه حمد است: "إنّ لکلّ شىءٍ أساساً... وأساس القرآن الفاتحة وأساس الفاتحة بسم الله الرحمن الرحیم". (مجمع البیان، ج1، ص87)

7- الکنز :

سوره مبارکه فاتحه در روایات فریقین، "گنج عرشی" نام گرفته است: "... وأعطیت أُمّتک کنزاً من کنوز عرشى؛ فاتحة الکتاب"، "... وإنّ فاتحة الکتاب أشرف ما فى کنوز العرش"، "نزلت فاتحة الکتاب بمکة من کنز تحت العرش". و.... (نورالثقلین، ج1، ص4. درّ‌المنثور، ج1، ص10) 
فضائل و مثوبات بسملة : 
فضائل و مزایاى این آیه فزون‏تر از اینست که شماره شود و ما ببرخى از احادیث که در فضیلت این آیه وارد شده اشاره میکنیم در کتاب لآلى الاخبار (باب 7 ص 346 در ضمن حدیث خلقت قلم از نور محمد) در ضمن حدیث مطوّلى که از احادیث قدسیه است روایت میکند.
«قال تعالى و عزّتى و جلالى من قال من امّة محمد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم بسم اللَّه الرحمن الرحیم اکتب له فى کتاب حسناته عبادة سبعمائة سنة» (خداوند متعال فرمود بعزّت و جلال خودم قسم کسى که از امت محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم بسم اللَّه الرحمن الرحیم را بگوید در نامه حسناتش ثواب عبادت هفتصد سال بنویسم) و در حدیث طویلى از امیر المؤمنین علیه السّلام از پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم روایت میکند که در ضمن آن میفرماید:
«ثمّ یأتى امّتى یوم القیمة و هم یقولون بسم اللَّه الرحمن الرحیم فاذا وضعت اعمالهم فى المیزان ترجحت حسناتهم» (سپس امّت من در روز قیامت میآیند در حالى که بسم اللَّه الرحمن الرحیم میگویند پس وقتى که اعمال آنان در میزان نهاده میشود حسناتشان مى‏چربد) 
و در لآلى از حضرت رضا علیه السّلام روایت میکند که فرمود:
«انّها اقرب الى اسم اللَّه الاعظم من ناظر العین الى بیاضها» (بدرستى که بسم اللَّه، باسم اعظم الهى از سفیدى چشم بچشم نزدیکتر است) خواص بسملة: براى آیه بسم اللَّه الرحمن الرحیم خواص بسیارى در اخبار ذکر شده که بپاره از آنها ذیلا اشاره میشود:
1- طرد شیطان، گفتن «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» در موقع غذا خوردن موجب طرد شیطان میشود چنانچه در کافى (نقل از لالى باب 7) و وسائل (و نیز از روضة البهیمة) روایت میکند که‏ «اذا وضعت المائده حفّها اربعة آلاف ملک فاذا قال العبد بسم اللَّه قالت الملائکة بارک اللَّه لکم فى طعامکم ثمّ یقولون للشیطان اخرج یا فاسق لا سلطان لک علیهم الحدیث» (هر گاه سفره نهاده شود چهار هزار فرشته آن را احاطه کند). پس وقتى که بنده بسم اللَّه میگوید ملائکه میگویند خداوند برکت دهد براى شما در طعامتان سپس بشیطان گویند که اى فاسق بیرون شو تسلّطى براى تو بر ایشان نیست تا آخر حدیث)
2- دفع مضارّ طعام، چنانچه در لآلى از امیر المؤمنین علیه السّلام روایت کرده که فرمود: «ضمنت لمن سمّى على طعام ان لا یشتکى منه» (ضامن شده ام براى کسى که اسم خدا را بر طعام ببرد اینکه مریض و مبتلاء نشود)
3- دفع دشمن، در لآلى(باب 7 ص 348) از حضرت صادق روایت کرده که فرمود: «کان رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم اذا دخل منزله و اجتمعت علیه قریش یجهر ببسم اللَّه الرّحمن الرحیم و یرفع بها صوته فتولّى قریش فرارا» (رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم هر گاه داخل منزل میشد و قریش علیه او اجتماع کرده بودند بسم اللَّه الرحمن الرحیم را آشکارا می گفت و صداى خود را بآن بلند مینمود قریش گریزان رو برمیگردانیدند) 
4- جهر ببسم اللَّه در نماز موجب طرد شیطان میشود، چنانچه در لآلى(باب 8 ص 388) از حضرت سجاد علیه السّلام نقل میکند که بابى حمزه ثمالى فرمود: «انّ الصّلاة اذا قیمت جاء الشّیطان الى قرین الامام فیقول هل ذکر ربّه فان قال نعم، ذهب و ان قال لا، رکب کتفیه و دلّى رجلیه فى صدره فکان امام القوم حتى ینصرفوا قال الثمالى فقلت جعلت فداک أ لیس یقرءون القرآن؟ قال بلى لیس حیث تذهب، انّما هو الجهر ببسم اللَّه الرحمن الرحیم»(وقتى نماز بپا شد شیطان قرین امام جماعت میآید و میگوید آیا پروردگار را یاد کرده؟ اگر گوید آرى میرود و اگر گوید نه بر دو شانه امام سوار میشود و دو پایش را بر سینه امام آویزان میکند و امام مردم است تا از نماز برگردند، ثمالى گوید گفتم فداى تو شوم مگر آنان قرآن نمیخوانند؟ فرمود بلى، ولى مقصود از ذکر پروردگار آنچه تو فکر کرده نیست همانا مراد از ذکر جهر ببسم اللَّه الرحمن الرحیم است) 
5- گفتن بسم اللَّه در موقع جماع موجب دفع شیطان میشود و اگر بسم اللَّه نگوید شیطان در جماع و نطفه شرکت میکند چنانچه در لآلى(باب 7 ص 348) روایت میکند که فرمود: «انّ الرجل اذا دنى من المرأة و جلس مجلسه حضره الشیطان فان هو ذکر اسم اللَّه تنحّى الشیطان عنه فان فعل و لم یسمّ ادخل الشیطان ذکره فکان العمل منهما جمیعا و النطفة واحدة»(انسان هر گاه با همسر خودش نزدیکى کند شیطان حاضر میشود پس اگر اسم خدا را یاد کند، شیطان از او دور میگردد ولى اگر عمل را انجام دهد و اسم خدا را نبرد شیطان با او شرکت کند پس عمل بوسیله هر دو «انسان و شیطان» واقع شود در صودتى که نطفه یکى باشد.
6- در شروع بهر کارى موجب اتمام و اکمال آن میشود چنانچه از رسول‏ (تفسیر روان جاوبد ج1 ص 21) و نیز بسند خود از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که فرمود اگر بمرده‏اى هفتاد مرتبه سوره حمد را قرائت کنند و روح آن بازگردد تعجبى ندارد، و فرمود این سوره از گنج‏هاى عرش پروردگار است (این فرمایش عظمت این سوره را میرساند که هرگاه با توجه کامل بدرگاه حق بر مرده خوانده شود بخواست خداوند زنده گردد پس چطور میشود که از روى خلوص خوانده شود و سختترین دردها را شفا ندهد). ( تفسیر جامع، ج‏1، ص: 85) 
براى این سوره ده نام گفته‏اند: فاتحة الکتاب- ام الکتاب- ام القرآن- سبع المثانى- وافیه- شافیه- اساس- صلاة- الحمد و هر یک از اسامى مذکور را از ائمه روایت نموده‏اند.
اما فاتحة الکتاب میگویند براى آنکه ابتداى قرآنست چون قرآن را باز کنند اول آنسوره را قرائت کنند و اما ام الکتاب و ام القرآن گویند براى آنکه اصل کتاب است و اصل قرآن چنانکه شهر مکه را ام القرى خوانند چون اصل زمین است و مادر را ام گویند چون اصل فرزندان باشد و جهت دیگر هم گفته‏اند که ذکر کلیه آنها بطول انجامد و عمده‏ترین وجهى که آنرا ام خوانند آنست که سوره حمد جامع علوم و فضایل است چنانکه پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم فرمود خداى تعالى یکصد و چهار کتاب از آسمان نازل فرموده و چهار کتاب از آنها را برگزید و علوم یکصد کتاب دیگر را در آن چهار کتاب قرار داد و آنها زبور و تورات و انجیل و قرآن میباشند و بعد از آن بار دیگر از میان چهار کتاب یکى را اختیار فرمود و آن قرآنست و تمام علوم و برکات و ثواب تورات و انجیل و زبور را در قرآن قرار داد آنگاه تمام علوم قرآن را در سوره‏هاى مفصل و کلیه علوم سوره‏هاى مفصل را در سوره حمد قرار داد و هر کس سوره حمد را بخواند مانند آنست که یکصد و چهار کتاب آسمانى را قرائت نموده باشد و سبع المثانى بآن گویند براى آنکه این سوره داراى هفت آیه است و مثانى خوانند براى آنکه یا الفاظ آن مانند رحمن و رحیم و ایاک و صراط و علیهم مکرر شده است یا بجهت آنکه در هر نماز دو بار خوانند و یا براى آنکه دو مرتبه یکى در مکه و مرتبه دیگر در مدینه نازل شده، وافیه گویند چون در مذهب هیچ فرقه از مسلمانان جائز نیست که آنرا ناقص خوانند در نماز و حال آنکه سوره‏هاى دیگر جایز است اما کافیه‏اش خوانند براى آنکه هر وقت امام جماعت در نماز بخواند از خواندن مأمومین کفایت کند و نیز سوره حمد کافى باشد از هر سوره‏اى، و سوره‏هاى دیگر کفایت آنرا نمینماید اساس میخوانند چون سوره حمد بمنزله پایه قرآن است و شافیه مینامند چون که شفاى هر دردى است و در خواص سوره بیان میشود.
صلاتش میگویند چون بدون قرائت حمد هیچ نمازى تمام نباشد چنانکه پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم فرمود نمازى نیست بدون قرائت سوره حمد.
ادامه دارد ... 
منابع : 
(تفسیرالقرآن الکریم), سید مصطفی خمینی, تصحیح و تحقیق محمد سجادی اصفهانی, ج225/1, وزارت ارشاد اسلامی.

تفسیر سوره مبارکه حمد : تالیف آیت الله حاج شیخ مرتضی حائری رحمه الله
شمه ای از خواص معجزه آسای سوره مبارک حمد در آینه روایات : سید خلیل - شاکری 
ضرب‌المثل‌های قرآنی: «فاتحه الکتاب» در فرهنگ عامیانه : سید محسن موسوی آملی
فصلنامه بشارت ، خرداد و تیر 1384، شماره 47 
علل الشرائع، صدوق ، ج 1
پایگاه حوزه 
تفسیر نمونه ج1
التبیان فى تفسیر القرآن، ج 1

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۳ ، ۰۶:۴۰