مسجد حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مشهدمقدس

گزارش فعالیت های مسجد حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مشهد واقع در خواجه ربیع، بولوار 22 بهمن 26/11 حجت(عج)3

مسجد حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مشهدمقدس

گزارش فعالیت های مسجد حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مشهد واقع در خواجه ربیع، بولوار 22 بهمن 26/11 حجت(عج)3


آیت‌الله سید علی سیستانی مرجع شیعیان در بیانیه‌ای تمام مؤمنان را دعوت کرد تا در مراسم زیارت اربعین به تعالیم دین حنیف اسلام از جمله نماز و حجاب و صلح و آشتی و عفو و حلم و ادب و رعایت محرمات پایبند باشند.
ایشان در بیانیه‌ای که صبح امروز منتشر شد، تأکید کردند: باید مؤمنانی که خداوند متعال آن‌ها را موفق به ادای این زیارت شریف گردانده متوجه باشند که خداوند متعال تعدادی از بندگان خود را در زمره انبیا و اوصیای الهی قرار داد تا نمونه‌ای برای مردم باشند و به سمت تعالیم دین هدایت شده و از اقدامات آنها سرمشق بگیرند. خداوند متعال مردم را متمایل به زیارت آنها جهت یادبودشان و بالا نگاه داشتن جایگاه آنها گرداند تا مردم نیز به یاد خدا و تعالیم و احکام دینی باشند. اینها بهترین نمونه‌های اطاعت و جهاد در مسیر حق و جان‌فشانی برای دین مستحکم خود هستند.
آیت الله سیستانی در این بیانیه تاکید کرد: از مقتضیات این زیارت علاوه بر یادآوری جان‌فشانی‌های امام حسین (ع) در مسیر الهی، اهتمام به تعالیم دین حنیف اسلام از نماز گرفته تا حجاب و آشتی با دیگران و عفو و حلم و ادب و رعایت محرمات و سایر معانی بالای دینی است تا به فضل الهی پله ای برای رسیدن به این مفاهیم و ادامه آثار آن تا زیارت های آینده باشد. به این ترتیب حضور در این زیارت به مفهوم حضور در مجالس تسنیم و تربیت در روش امام (ع) شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۳ ، ۰۶:۴۹
محقق: دکتر علی آقانوری
تاریخ و محل نشر: مجله الکترونیکی اخوت

فراخوانى مکرّر امامان به شرکت در مراسم عبادى، مناسک دینى ـ اجتماعى، تأکید بر حضور در جمعه و جماعت و فریضه حج، که تحت اشراف مخالفان و رقباى سیاسى ـ فکرى و احیاناً دشمنان اهل بیت بوده بر کسى پوشیده نیست. به علاوه، توجه آن بزرگان به عنصر عام امر به معروف و نهى از منکر را باید از جمله راهکارها و زمینه هاى رسیدن به امر مهم وحدت دانست. در این جا به گزارش مختصر هر یک از موارد آن مى پردازیم:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۳ ، ۰۶:۴۶
محقق: دکتر رجبی
تاریخ و محل نشر: سرویس نشریه الکترونیکی اخوت

حبُ اهل بیت شیعه و سنی نمی شناسد. این محبت آنقدر زیاد است که تا پای بذل جان نیز می رسد. در کربلا بودند کسانی که شیعه نبودند ولی مالامال از عشق حسین بوده و جان خود را در راه ایشان فدا کردند. در این باره با دکتر محمد حسین رجبی از کارشناسان تاریخ اسلام به گفتگو نشستیم:

همه کسانی که همراه حضرت سیدالشهدا (ع) در کربلا به شهادت رسیدند شیعه نبودند. هرچند اکثر قاطع آنان از شیعیان بودند، اما شماری از غیر شیعیان هم در میان آنان دیده میشود. کسانی هم که از کوفه برای جنگ با امام حسین (ع) آمدند شیعه نبودند. ابن زیاد با شناختی که از مردم کوفه داشت، به شیعیانی که بر اثر ارعاب او به یاری امام حسین نیامدند، الزام نکرد که حتما باید به کربلا بروند و با پسر پیامبر بجنگند. چون می ترسید که اگر اینها را در سپاه خود جای دهد، حتما در کربلا به امام می پیوندند. ولی اهل تسنن را مجبور به جنگ با ابی عبدالله کرد. هرچند برخی از اهل سنت میخواستند با بهانه و تمارض، از این جنایت بزرگ بگریزند اما ابن زیاد عذر آنان را نپذیرفت و همه آنان را اعزام کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۳ ، ۰۶:۴۴

هرچه افکار و اعتقادات، حقانی‌تر، یقینی‌تر، حکیمانه‌تر و عمیق‌تر باشند و صفات و اخلاقیات نیکوتر و پسندیده‌تر و اعمال و رفتار صالح‌تر و اخلاقی‌تر شود اتحاد و انسجام جوامع بیشتر خواهد بود.

 چکیده

 اخلاقیات در کنار اعتقادات و عبادات جایگاه رفیعی در ایجاد، استقرار و استمرار وحدت انسان‌ها و مسلمانان نقش دارند؛ ازاین‌رو، این راهبرد در آموزه‌های نظری و عملی اسلام ارائه گردید تا در اتحاد جوامع خرد و کلان و حتی وحدت جهانی تأثیرگذار باشد. اسلام با توصیه به فضائل وحدت‌بخش مانند تقوا، مبارزه با خودخواهی، اعتدال، گفتمان عالمانه و صادقانه، احترام متقابل، حسن ظن، تحمل و مدارا، وفای به عهد و نیز پرهیز از رذائلی چون تعصب، حسادت، ظلم، اهانت، انحصارطلبی، تبعیض، تهمت و کینه، رعایت اخلاق اسلامی را در جهت تقریب و دوری از تفرقه، مؤثر دانسته است.

 طرح مسئله

 انسان موجودی اجتماعی است و زندگی جمعی یکی از اصلی‌ترین نیازهای روحی اوست؛ ازاین‌رو، بسیاری از اندیشمندان ضمن پذیرش زیست اجتماعی انسان، علت آن را «مدنی بالطبع» یا «مدنی بالاستخدام» و یا «مدنی بالاجبار» بودن او دانسته‌اند؛ (طباطبایی، بی‌تا: 3 / 97 و 7 / 155؛ شریفی، 1384: 122) و حتی اطلاق لفظ «انسان» را درباره این موجود، دلیل نیازمندی او به انس و الفت با دیگران بیان کرده‌اند. (مخزن الموسوی، 1389: 3؛ گوهرین، 1367: 1 / 106) به همین دلیل هیچ انسانی در شرایط عادی به‌تنهایی توانایی بقا و ادامه حیات ندارد.

 افزون بر این، بعد فردی و اجتماعی شخصیت انسان و فضایل و رذایل اخلاقی او در جامعه در ارتباط او با سایرین شکل می‌گیرد که «وحدت» از فضایل و «تفرقه» از زمره رذایل‌اند. انسان‌ها در زندگی اجتماعی به‌دلیل تفاوت و تغایر اهداف، امیال، منافع، روش‌ها، افکار، باورها و ...، دچار اختلافات و عداوت‌هایی می‌شوند که کیان وجودی، سلامت، امنیت و سعادت آنها را تهدید می‌کند. بر همین اساس، فلسفه وجودی ادیان و حکومت‌ها و نهادهای اجتماعی و مصلحان عالم جلوگیری از عداوت، خشونت، اختلاف، جنگ و ظلم و ... بوده است.

 براساس شواهد تاریخی دور و نزدیک، هر قوم و امتی که در برابر دشمنان بدخواه درونی و برونی خویش، همدلی و همبستگی خود را در نظر و عمل حفظ کرده است، موفق بود و به اهداف خویش دست‌یافت؛ و در غیر این صورت، به‌رغم زیادی عِدّه و عُدّه محکوم به شکست شد؛ حتی جوامعی که ادعای پیروی از خدا و انبیا و اولیای او را داشته‌اند نیز به‌دلیل عدم انسجام و همبستگی، مشمول عنایات و امدادهای الهی نشده، شکست خورده‌اند. افزون بر آن هر ملتی که خواهان رشد و پیشرفت در ابعاد گوناگون تمدن، فنون و صنعت و به‌طورکلی در همه امور مادی و معنوی باشد، باید در حفظ همبستگی خود بکوشد:

 بین میزان وحدت و اتحاد جامعه با پیشرفت و رفاه آن جامعه رابطه مستقیمی برقرار است. (موسوی خمینی، 1390: 153)

 در اسلام، وحدت و همزاد اهریمنی آن یعنی تفرقه، قدمتی به‌اندازه تاریخ دارد. اسلام از همان ابتدا چه در زادگاه خود و چه در خارج آن با عوامل ناهمسازگرایی که ریشه در تضاد منافع فردی، گروهی، طبقاتی و قومی داشت، روبه‌رو بود. (امیر اردوش، 1389: 696) ازاین‌رو، پیامبر اسلام(ص) و جانشینان و پیروان حقیقی او در طول تاریخ سعی کرده‌اند با استعانت از آموزه‌های ناب اسلامی از پراکندگی مسلمین جلوگیری کنند.

 مسئله مقاله پیش‌رو آن است که آیا فضایل و رذایل اخلاقی در پیدایش و حفظ و مدت و یا تفرقه و جدایی اجتماعی مؤثر است یا خیر. همان‌گونه‌که مسائل اعتقادی ـ کلامی و نیز مسائل رفتاری در حوزه‌های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، در سطوح مختلف داخلی و خارجی، با وحدت، برادری و تفاهم مرتبط‌اند، اخلاقیات و صفات خوب و بد درونی نیز نقش مؤثر و تعیین‌کننده‌ای در ایجاد و امحای وحدت دارند یا خیر و اگر مؤثر است تا چه حد و به چه کیفیت.

 از میان فضایل اخلاقی، بخشی که بیشتر جنبه‌های اجتماعی دارند، نقش مؤثرتر و برجسته‌تری در ایجاد، تقویت و استمرار وحدت دارند؛ از جمله ایمان و باور به توحید به‌عنوان زیربنای اخلاقی، احترام متقابل، وفای به عهد، تولّی و تبرّی، غیرخواهی و عاطفه، عدالت، ایثار، تواضع، تعاون، ادب در گفتار، و از میان رذایل اخلاقی نیز، کفر و شرک و نفاق به‌عنوان منشأ رذایلی همچون خودخواهی، زیاده‌خواهی، جهل، تعصب، کبر و مکر در این موضوع تأثیرگذارند. بنابراین با توجه به جایگاه اخلاق در بحث مذکور در این مقاله سعی بر آن است تأثیر اخلاقیات در ایجاد وحدت تحلیل، و مهم‌ترین فضایل اخلاقی مؤثر در ایجاد، حفظ و گسترش اتحاد و انسجام بررسی گردد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۳ ، ۰۶:۴۲

سیاست در مکتب اموی
سیاست در مکتب اموی، عبارت است از تشخیص هدف و به دست آوردن آن از هر راه ممکن،به واقع سیاست در مکتب اموی همان معنای رایج آن در عرف سیاسی حکومت‎هایی است که بر مبنای ارزشی استوار نیستند،‌و معیار حق و باطل، جهت دهنده آنها در رفتار و تعامل نخواهد بود.[1]
برتراند راسل نیز سیاست را چنین تعریف می‎کند و می‎نویسد: انگیزه سیاسی در اکثر مردمان ما، عبارت از نفع پرستی، خودبینی، رقابت و عشق به قدرت می‎باشد. به عنوان مثال در سیاست سرچشمه اعمال انسانی، همگی از عوامل فوق الذکر می‎باشد. رهبر سیاسی که در این باره بتواند مردم را متقاعد نماید قادر است توده مردم را چنان زیر سلطه خود درآورد که معتقد شوند دو به علاوه دو پنج خواهد شد.
در این نگرش سیاست بر محور تأمین منافع دور می‎زند و محور سیاست تأمین منافع است از هر طریق ممکن، برای همین اصول اخلاقی و ارزشهای انسانی که به عنوان مانع و یک دادگاه با صلاحیت درونی جلو انحرافات اخلاقی سیاست‎مدار را بگیرد، وجود ندارد. و سیاست‎مدار به جز تأمین منافع به چیزی دیگر نمی‎اندیشد و سردسته این نوع سیاست معاویه است.  در اندیشه  او سیاست بر محور قدرت می‎چرخدو هدفی جز کسب قدرت، حفظ قدرت و گسترش قدرت ندار د. و برای دست یابی به اهداف خود از هر وسیله ممکن استفاده می‎کند. در این نگاه که سیاست معطوف به هدف است، اهداف وسیله را توجیه می‌کند. اگر تعریف ما از سیاست این باشد که در سیاست گذاری و سیاست ورزی اصول اخلاقی و انسانی رعایت نشود، امام علی ـ‌ علیه السّلام ـ سیاست مدار نبوده است چون در نگاه امام علی ـ‌ علیه السّلام ـ سیاست و اخلاق در هم تنیده و در هم آمیخته است و نمی‎شود سیاست را از اخلاق جدا کرد و برای رسیدن به قدرت،اصول اخلاقی و انسانی را زیرپا نهاد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۳ ، ۲۱:۰۳

یکی از دغدغه های این روزهای مقام عظمای ولایت (مدظله العالی) و اکثر اندیشمندان کشورمان، بحث تهدید نسل و کاهش جمعیت است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۳ ، ۰۸:۳۶

شیعه در لغت

در قاموس ها و فرهنگ لغات عربی، واژه شیعه به پیروان و یاران و افراد هماهنگ در امری معنا شده است.

  1. و شِیْعَةُ الرَّجُلِ، بالکسرِ: أتْباعُهُ و أنْصارُهُ، و الفِرْقَةُ على حِدَةٍ، و یَقَعُ على الواحِدِ و الاثْنَیْنِ‏ و الجَمْعِ، و المُذَکَّرِ و المُؤَنَّث: شیعه مرد، پیروان و یاران اویند. به یک فرقه شیعه اطلاق می شود. چنان که این کلمه بر یک، دو و چند نفر و مذکر و مونث اطلاق می شود.(1)

  2. الشِّیعةُ: القوم الذین یَجْتَمِعون‏ على الأَمر. و کلُّ قوم اجتَمَعوا على أَمْر، فهم‏ شِیعةٌ. و کلُّ قوم أَمرُهم واحد یَتْبَعُ بعضُهم رأْی بعض، فهم‏ شِیَع‏: شیعه گروهی اند که بر امری اجتماع می کنند هر گروهی که بر امری اجتماع کنند شیعه اند و هر گروهی که یک امر را برگزیده اند و برخی از آنان از برخی دیگر پیروی می کنند آنان شیعه اند.(2)
  3. شیع‏: أصلان: یدلّ أحدهما على معاضدة و مساعفة (مساعدة)، و الآخر على بثّ و إشادة: شین یا و عین بیانگر دو اصل و ریشه لغوی اند یکی از آن دو بر یاری و کمک دلالت می کند و دیگری بر نشر و پراکنده کردن - شیعه از یاری دهندگان و پشتیبانان است.

از تامل در عبارات مذکور به دست می آید که در معنای لغوی لفظ شیعه سه مطلب به صورت منع الخلو منظور است که عبارت اند از:    1-پیروی    2-یاری     3-هماهنگی

کاربردهای کلمه شیعه در قرآن:

1- وَ دَخَلَ اَلْمَدِینَةَ عَلىٰ حِینِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِهٰا فَوَجَدَ فِیهٰا رَجُلَیْنِ یَقْتَتِلاٰنِ هٰذٰا مِنْ شِیعَتِهِ وَ هٰذٰا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغٰاثَهُ اَلَّذِی مِنْ شِیعَتِهِ عَلَى اَلَّذِی مِنْ عَدُوِّهِ فَوَکَزَهُ مُوسىٰ فَقَضىٰ عَلَیْهِ قٰالَ هٰذٰا مِنْ عَمَلِ اَلشَّیْطٰانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِینٌ ﴿القصص‏، 15﴾

و [موسی] به شهر وارد شد در حالی که اهل آن [در خانه ها استراحت می کردند و از آنچه در شهر می گذشت] بی خبر بودند، پس دو مرد را در آنجا یافت که با هم [به قصد نابودی یکدیگر] زد و خورد می کردند، این یک از پیروانش، و آن دیگر از دشمنانش، آنکه از پیروانش بود از موسی بر ضد کسی که از دشمنانش بود درخواست یاری کرد، پس موسی مشتی به او زد و او را کشت، گفت: این [نزاع میان آن دو] از عمل شیطان است، قطعاً او گمراه کننده و دشمنی اش آشکار است.

2- وَ إِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لَإِبْرٰاهِیمَ ﴿الصافات‏، 83﴾

و به راستی ابراهیم از پیروان نوح بود،

3- وَ حِیلَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ مٰا یَشْتَهُونَ کَمٰا فُعِلَ بِأَشْیٰاعِهِمْ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ کٰانُوا فِی شَکٍّ مُرِیبٍ ﴿سبإ، 54﴾

و [در نتیجه] میان آنان و همه خواسته هایشان [به وسیله مرگ] جدایی انداخته شد، همان گونه که پیش از این با هم کیشانشان رفتار شد؛ زیرا آنان همواره [نسبت به حق] در تردیدی سخت بودند.

شیعه در اصلاح:

کاربرد های گوناگون دارد:

1-افرادی که معتقد به امامت امام علی (علیه السلام) به عنوان جانشین بلافصل پیامبر(صلی الله علیه و آله) به دلیل افضل بودن ایشان از دیگر صحابه و منصوص بودن امامت ایشان از سوی پیامبر(صلی الله علیه و آله) و اعتقاد به استمرار امامت در فرزندان او از نسل حضرت فاطمه (سلام الله علیها) دارند.

فزونی کاربرد شیعه در این معنا باعث شده که لغت شناسان پس از ذکر معنای لغوی یادآور این گروه هم بشوند.

2-گروهی که فقط برتری امام علی (علیه السلام) بر صحابه و خلفای سه گانه و یا تنها بر عثمان را قبول دارند.

بنا براین تعریف: معتزله، گروهی از اهل حدیث، ابن ادریس شافعی(رئیس مذهب شافعی) و گروهی از زیدیه که به خلافت بی درنگ قال نیستند این این گروه قرار می گیرند.

علامه طباطبائی (رحمت الله علیه): چون آنان خلافت بنی امیه و بنی عباس را نپذیرفتند و امام فرزندان فاطمه زهرا(سلام الله علیها) را حق می دانستند،شیعه نامیده شده اند.

3-گروهی که فقط اظهار محبت و مودت نسبت به اهل بیت پیامبر(ص) که یکی از موارد مورد قبول همه مسلمانان به جز ناصبی هاست را دارند.

این محبت و مودت به واسطه تاکید و تصریح قرآن و حدیث نبوی است و در ابیات ابن ادریس شافعی تکرار شده است.

منشاء اصلاح شیعه:

منشاء این اصطلاح را باید در عصر رسالت نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) جستجو کرد که مورد تایید و گواه محدثان سنی و شیعه است.

1-جلال الدین سیوطی از جابر بن عبدالله انصاری و عبدالله بن عباس نقل می کند که گفته اند: پیامبر(صلی الله علیه و آله) در تفسیر آیه 7 سوره بینه (ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیرالبریه) به علی (علیه السلام) اشاره نمودند و فرمودند: والذی نفسی بیده ان هذا و شیعته هم الفائزون یوم القیامه

2-ابن اثیر از پیامبر (صلی الله علیه و آله) روایت می کند که خطاب به علی (علیه السلام) فرمود:

ستقدم علی الله انت و شیعتک راضین مرضیین و یقدم علیه عدوک غظباتا مقمحین

3-ابن حجر از ام سلمه روایت می کند که گفت: پیامبر(صلی الله علیه و آله) نزد من بودند.فاطمه (سلام الله علیها) و علی (علیه السلام) وارد شدند. پیامبر(صلی الله علیه و آله) خطاب به علی (ع) فرمودند:

یا علی انت و اصحابک فی الجنه - انت و شیعتک فی الجنه


و بسیاری از احادیث دیگر که در کتب اهل سنت به این معنا تاکید کرده است.


___________________________________

1-القاموس المحیط، ج‏3، ص: 62 

2- لسان العرب، ج‏8، ص: 188

3-التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، ج‏6، ص: 165

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۳ ، ۰۳:۰۵

منبر 14 آذر ماه 93

چند وظیفه حاکمان و کارگزاران اسلامی در برابر مردم دارند و چند وظیفه هم مردم در برابر حکومت و حاکم اسلامی دارند.

قصد داریم امروز چند مورد از این وظایف را براساس سخنان معصومان (علیهم السلام) بررسی کنیم.

  1. وفاداری به نظام اسلامی: مولای متقیان، امام علی (علیه السلام) در خطبه 34 نهج البلاغه می فرمایند: ایها الناس ... اما حقی علیکم فالوفاء بالبیعه: ای مردم! اما حقی که من بر گردن شما دارم وفاداری به بیعتی است که با من داشته اید.
  2. یاری کردن حاکمان: فاما حقی علیکم ... الاجاته حین ادعوکم و الطاعه حین آمرکم(1): از وظایف شما در برابر من این است که چون فراخوانم، اجابت کنید و آنگاه که شما را فرمان دهم، اطاعت کنید.
  3. نصیحت و مشارکت سیاسی: سه چیز از که مسلمانان در آنها خیانت نمی کنند: 1-خالصانه کار برای خدا 2-وفاداری خالصانه و نصیحت و خیرخواهی برای حاکمان و پیشوایان مسلمانان 3-حضور و مشارکت همیشگی در اجتماع مسلمانان که دعای امامان شامل حال آنان است.(2)
  4. دعا برای سربلندی حاکمان: امام صادق(علیه السلام) می فرمایند: سه چیز از حقوق حاکمان بر مردم است: 1-پیروی از آنان 2-خیرخواهی برای آنان در آشکار و نهان 3-دعا برای پیروزی و صلاح آنها(3)

________________

1-الغارات، ج 1، ص24

2-الکافی، ج1، ص403

3-تحف القول، ص 319

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۳ ، ۲۱:۴۱

این جمعه صبح هم، از ساعت 7 عاشقان امام زمان (عج) در مسجد حضرت حجت (عج) جمع شدند و دعای ندبه را زمزمه کردند.

به امید تعجیل در فرج حضرتش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۳ ، ۰۹:۳۱
 
 
حجم: 6.58 مگابایت
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۳ ، ۰۷:۳۸
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۳ ، ۰۷:۲۱

 

 


مدت زمان: 3 دقیقه 40 ثانیه 

 

 

دریافت
حجم: 12.8 مگابایت

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۳ ، ۰۷:۰۷

اینجا جمهوری اسلامی ایران نیست!  اینجا نه تهران است نه قم نه زنجان و مشهد. البته شاید تصویر به سیستان و بلوچستان ما شبیه باشد اما آنجا هم نیست!

ماسال نیوز شهر کرکیل هندوشتان

این جا هندوستان / شهر شیعه نشین کرگیل - مراسم عزاداری ابا عبدالله الحسین (ع)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۳ ، ۰۶:۴۶

یکی از مهم ترین نقاط تفرقه آمیز بین شیعیان و اهل سنت، موضوع لعن خلفاست که برخی از افراطیون شیعه و رهبران انگلیسی - آمریکایی  آنها (فرقه شیرازی ها)، بر خلاف نظر مراجع عظام تقلید شیعه و رهبر انقلاب اسلامی، اقدام به انجام آن می کنند.

ماسال نیوز

 

به گزارش ماسال نیوز، اسلام ملکی معاف کارشناس ارشد علوم حدیث دانشگاه امام صادق (ع) با طرح این سوال که «آیا در احادیث معتبر اهل بیت (علیهم السلام) توصیه شده که در خفا و غیرعلنی لعن کنیم؟» نوشت:
 

 در پاسخ پاسخ به این سوال باید گفت: اولا «برائت از ظالمان» از مسایل قطعی در اسلام و تشیع است. یعنی ما به عنوان یک مسلمانِ پیروِ قرآن و اهل بیت(ع)، همواره و در هر زمانی باید موضع قاطع قلبی و عملی در مقابل سران ظلم داشته باشیم. باید از «همه سران ظلم از آغاز تاریخ تا پایان تاریخ» بیزار باشیم. این بیزاری طبق شرایط زمانی و مکانی و محیطی که داریم باید در گفتار، رفتار و عملکرد ما به نحو متناسب متجلی باشد. لعن کردن تنها یکی از جلوه های این نفرت مقدس است که در جای خود و با آداب خود باید انجام شود. ظاهرا هدف اصلی از «برائت» اینست که پیرو یا مؤید ظالمان نشویم و در قبال مسأله حق و باطل بی اعتنا و بی تحرک نباشیم بلکه به تضعیف باطل و تقویت حق بپردازیم.


ثانیا لعنی که در عموم ادعیه و زیارتها و احادیث به ما توصیه شده «لعن ظالمان به صورت کلی» است. البته در قدیم گاهی در شرایط خاصی ضرورتی پیش می آمد که امام معصوم(ع) فرد خاصی را با ذکر نام نیز لعن می فرمودند که این کار در واقع اعلام مواضع و روشنگری بود تا پیروانشان متوجه انحراف آن فرد بشوند و از او پیروی نکنند همانند لعن کردن برخی از شخصیتهای غالی که برای ائمه(ع) ادعای الوهیت یا نبوت می کردند یا کسانی که به دروغ ادعای بابیت و نیابت خاصه داشتند یا مذهب انحرافی جدیدی در درون شیعه اختراع می کردند (1).
در این موارد، احیانا نامه ای از معصوم(ع) می رسید و این افراد را با ذکر نام طرد و لعن می فرمود تا مردم از آنان پرهیز کنند. هدف از این «لعن خاص» این بود آنها نتوانند خود را به امام(ع) بچسبانند و مردم را گمراه کنند. ویژگی غالیان این بود که وقتی با مردم عادی برخورد می کردند سخنان باطل خود را به معصومان(ع) منتسب می کردند و می گفتند ما از دوستان خاص امام(ع) هستیم و امام(ع) ما را کاملا تأیید می فرمایند و اسرارشان را به ما می گویند.
در واقع عقاید کفرآمیز و شرک آلود خود را به عنوان سخن معصومان(ع) و اسرار تشیع ترویج می کردند. لذا ائمه(ع) مجبور بودند برای دفع تهمت از خود و نیز برای روشنگری افکار عمومی علنا آن افراد را با ذکر نام لعن کنند. اگر امام(ع) آن افراد را با ذکر نام لعنت نمی فرمودند ادعاهای باطل آنها منسوب به امام معصوم(ع) می شد. بنابراین لعن با ذکر نام درباره غالیان (افراطیهای شیعه که عقاید غلوآمیز و شرک آلود را به عنوان عقاید سری ائمه(ع) ترویج می کردند) صادر شده و موارد متعددی دارد (2).


اما درباره شخص حضرات ابوبکر و عمر که ادعای نمایندگی امیرالمؤمنین(ع) را نداشتند، موضع منتقدانه و مخالفتهای ائمه(ع) معلوم بود و ائمه(ع) در روایات فراوانی به روشنگری و نقد این دو شخصیت می پرداختند. با این حال هیچ روایت معتبری نداریم که ائمه(ع) توصیه فرموده باشند که شیعیان این دو نفر را با ذکر نام لعنت کنند. آنچه در زیارتهای مشهور و معتبر داریم نیز «لعن کلی ظالمان» است و در هیچ زیارت معتبری با ذکر نام به لعن جضرات ابوبکر و عمر پرداخته نشده است. از مجموع شواهد به نظر می رسد ائمه(ع) با اینکه می خواستند شیعیان موضع منتقدانه و روشنگرانه درباره عملکرد حضرات ابوبکر و عمر داشته باشند، اما با اینکه «لعن این دو نفر با ذکر نام» به یکی از شعایر و آداب شیعی تبدیل شود موافق نبودند. لذا در دعاها و زیارتهایی که به شیعیان آموزش می دادند تنها «لعن کلی ظالمان» را یاد داده اند.




البته «لعن با ذکر نام» درباره افراد بی اهمیت مثل عمر بن سعد، شمر و ابن زیاد که جزو مقدسات هیچیک از مذاهب اسلامی نیستند و لعن کردن آنها حتی اگر با ذکر نام باشد، موجب هیچ اختلاف یا کدورتی بین مسلمانان نمی شود در زیارت عاشورا ذکر شده و نه تنها هیچ اشکالی ندارد بلکه خوب است.

اما درباره هر شخصیتی که نزد گروهی از مسلمانان مقدس و محترم است و لعن کردن او موجب کدورت و تفرقه می شود، هرگز به «لعن کردن با ذکر نام» در هیچ روایت صحیح و معتبری توصیه نشده و در زیارتهای مأثوره نیز نیست.

بنابراین لعن درباره خلفای ثلاثه با ذکر نام توصیه نشده و همین که یک فرد شیعه به طور کلی همه سران ظلم در تاریخ را لعنت کند و از همه نفرت داشته باشد کافیست. البته روشنگری درباره عملکرد خلفای ثلاثه - بدون لعن با ذکر نام- لازم است.

در اینجا شاید برخی از فضلا چند روایت را به رخ ما بکشند و بگویند که روایتی وجود دارد که مثلا امام صادق(ع) بعد از نمازشان 4 مرد و 4 زن را نام می بردند و لعنت می کردند. در پاسخ این عزیزان می گوییم: این روایت که لعن حضرات ابوبکر و عمر و دیگران را به طور خاص یا با ذکر نام آنها مطرح یا توصیه می کند از نظر سند ضعیف است. چند روایت دیگری نیز که شبیه این هستند همگی جعلی یا ضعیف هستند و بعید است سخن معصومان(ع) باشند. بنده اسناد همه این روایات، دچار ضعف و مشکل سندی یا متنی یا هر دو هستند. در سند این روایتها نام افراد مجهول الهویه، بدنام، متهم به غلو یا دروغگویی دیده می شود. هر کس مدعیست روایت معتبری یافته که در آن گفته شده که «خوب است شیعیان به لعن خلفای ثلاثه با ذکر نام بپردازند و این کار ثواب دارد» حتما برای بنده ارسال کند و به او نشان خواهم داد که کجای متن و کجای سند این روایتها اشکال دارد و چرا نمی توانیم این روایتها را سخن معصوم(ع) قلمداد کنیم.


 بنابراین درباره خلفای ثلاثه هیچ روایت معتبری نداریم که توصیه به لعن با ذکر نام کرده باشد. شاید برخی از عزیزان به زیارت عاشورا اشاره کنند. البته بنده نیز زیارت عاشورا را معتبر می دانم ولی باید بدانیم که بخشی از نسخه رایج زیارت عاشورا که می گوید «اَللّهُمَّ خُصَّ أنْتَ أوَّلَ ظالِمٍ بِالّلَعْنِ مِنّی وَ ابْدَأ بِهِ أوّلاً ثُمَّ الثّانِیَ وَ الثّالِثَ وَالرّابِعَ. اَللّهُمَّ الْعَنْ یَزیدَ خامِساً وَ الْعَنْ عُبَیْدَ اللَّهِ بْنَ زِیَادٍ وَ ابْنَ مَرْجَانَة» با نسخه های قدیمی تر که معتبرتر هستند تفاوت دارد.


در نسخه های قدیمی تر و معتبرتر زیارت عاشورا به جای عبارت فوق چنین آمده است: « اَللّهُمَّ خُصَّ أنْتَ أوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ آلَ نَبِیِّکَ بِاللَّعْنِ ثُمَّ الْعَنْ أعْداءَ آلِ مُحَمَّدٍ مِنَ الْأوَّلینَ وَالْآخِرینَ. اَللّهُمَّ الْعَنْ یَزیدَ وَ أباهُ وَ الْعَنْ عُبَیْدَ اللهِ ...»


در واقع در نسخه های قدیمی تر که معتبرتر هستند شماره گذاری های «ثانیا» و «ثالثا» و «رابعا» و «خامسا» وجود ندارد. وقتی این شماره گذاری ها نباشد لعن زیارت عاشورا نیز حالت کلی پیدا می کند و بر سه خلیفه اول تطبیق نخواهد شد. بنابراین لعن های زیارت عاشورا نیز، کلی و مبهم بوده است. در یک کلام باید گفت: نسخه ی رایج زیارت عاشورا که در مساجد و حسینیه های ما خوانده می شود دچار تحریف است ولی متأسفانه حتی بسیاری از علما نیز متوجه این تحریف نشده اند (در این باره رجوع شود به مقاله «تفاوت متن اصلی و قدیمی زیارت عاشورا با متن فعلی در چیست؟ + سند»)


شاید باورتان نشود که وقتی زیارتهای مورد توصیه ائمه(ع) را بررسی می کنیم می بینیم که حتی درباره شخص معاویه نیز فقط در زیارت عاشورا لعن صورت گرفته است و در سایر «زیارتهای مأثوره»، هیچگاه نامی از او برده نشده و هرگز با ذکر نام لعنت نمی شود.[3]

جناب ابوالقاسم حسین بن روح، سومین نایب خاص امام زمان(عج) حتی درباره تظاهر به لعن معاویه نیز بسیار سختگیر بود و احتیاط می کرد. شیخ طوسی در حالات جناب ابوالقاسم حسین بن روح آورده که وقتی مطلع شد شخصی که ایشان او را به کارِ دربانی گماشته بودند معاویه را لعن و دشنام گفته، او را اخراج کردند. از آن پس، آن شخص تا مدتها التماس می کرد که به سر کار خود برگردد، اما جناب حسین بن روح دیگر او را به خدمت قبول نفرمودند.[4]


[1] . به عنوان نمونه، ائمه(ع) مغیرة بن سعید (از غالیان شیعه در زمان امام باقر علیه السلام) را با ذکر نام لعنت فرموده اند. وی روایات دروغین از امام باقر(ع) نقل می کرد و عقاید غلوآمیز درباره ائمه(ع) را ترویج می کرد. رجال الکشی، ص223 تا ص228.  

[2]. به عنوان مثال ائمه(ع)، «محمد بن أبی زینب » معروف به «ابوالخطاب» را با ذکر نام لعنت می فرمودند (رجال کشی، صفحه 290 تا 307).

[3] .لعن معاویه با ذکر نامش در میان زیارتهای مأثوره تنها در زیارت عاشورا وجود دارد. البته یک زیارت برای امام حسن(ع) نیز وجود دارد که در آن نیز معاویه با ذکر نام لعنت شده ولی این زیارت مأثور نیست یعنی از معصومان(ع) نقل نشده و در واقع توسط علما تألیف شده است. دعا یا زیارت مأثور، دعا یا زیارتی است که متن آن توسط معصومان(ع) إنشاء شده و علما آن را از معصوم(ع) نقل می کنند. اما دعاهایی که علما از پیش خود ابداع کرده اند و کلام معصومان(ع) نباشد غیرمأثور نامیده می شود. گفتنی است برخی از دعاها و زیارتهای رایج ، غیرمأثور هستند و توسط معصومان(ع) توصیه نشده اند مثل دعای عدیله و یکی از زیارتهای امام حسن مجتبی(ع).

[4] . الغیبة، شیخ طوسی، ص386 و بحار الأنوار، مجلسی، ج51، ص357

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۳ ، ۰۶:۴۴

ین نرم افزار از روی ترجمه ی رساله اجوبة الاستفتائات حضرت آیت الله حاج سید علی خامنه ای «دام ظله العالی» تهیه شده است. برای تهیه این نرم افزار از برنامه رایگان fbook استفاده شده است. از امکانات این نرم افزار می توان به قابلیت جستجو، تغییر تم و نگهداری 10 مورد بازدیدی آخر در حافظه اشاره کرد.
ان شاء الله در نسخه های بعدی نرم افزار استفتائات جدید نیز به آن اضافه خواهد شد. 
سایت سازنده: www.hamrahafzar.ir

دریافت نرم افزار استفتائات
حجم: 460 کیلوبایت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۳ ، ۰۶:۰۷

حضرت آیت‌الله حاج شیخ حسین وحید خراسانی از مراجع عظام تقلید در درس خارج این هفته گفتند: مساله میلاد حضرت موسی بن جعفر علیه السلام از زمان "ناصرالدین شاه" باب شد و آن هم به دلیل تاج‌گذاریش بود. حضرت آیت‌الله وحید خراسانی افزود: در منابع و روایات شیعه از امام حسن عسکری علیه السلام نقل شده است که آل محمد در صفر مولودی ندارند، اینقدر اصرار بر میلاد نکنید. در تقویم رسمی جمهوری اسلامی ایران روز هفتم صفر، روز میلاد امام موسی بن جعفر علیه السلام دانسته شده ولی مراجع عظام تقلید قم در این روز برای شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام مجالس عزاداری برپا می‌کنند. به احترام نظر مرجعیت که فرمودند بر میلاد امام کاظم علیه السلام اصرار نشود, بیانات ایشان برای سبط اکبر امام حسن مجتبی علیه السلام را تقدیم می کنم. حضرت آیت الله وحید خراسانی بر اهمیت شناخت امام حسن مجتبی (ع) درسخنانی این گونه بیان داشت :مردی با خنجر خون‌آلود از خرابه بیرون آمد، مردم ریختند در خرابه، دیدند یکی در خاک و خون دست و پا می‌زند.مرد را با خنجر خون‌آلود گرفتند. گفتند: تو در این خرابه چه می‌کردی؟ گفت: در این خرابه این مرد را کشتم. بردند با خنجر خون‌آلود در محضر امیر المؤمنین؛ اقرار کرد: یا علی! کشتم این مرد را.دستور داد ببریدش برای قصاص. تا بردند یکی دوان دوان آمد، گفت: دست نگه دارید. شمشیر را متوقف کردند که گردنش را بزنند. گفت: قاتل منم؛ او را به ‌خطا گرفتید. مردم وا ماندند؛ او می‌گوید: من قاتلم؛ این می‌گوید: من قاتلم. برگشتند، هر دو را آورند در محضر امیرالمؤمنین.

خود سیر مطلب حکمتی دارد، خودتان دقت کنید! بعد که آوردند... مسئله دو اقرار؛ هر دو اقرار متنافیین؛ هر دو اقرار علی النفس؛ مورد اقرار یکی. این معضله چه جور باید حل بشود؟

آن کسی که باب مدینه‌ی علم است به اتفاق عامه و خاصه، گفت: هر دو را ببرید نزد فرزندم حسن بن علی، تا او نظر بدهد.

کسی که امیر المؤمنین، ‌مرجع اولین و آخرین، به او ارجاع بدهد، باید فهمید او کیست!

هر دو را آورند پیش حضرت مجتبی؛ واقعه را گفتند؛ این یکی می‌گوید: من کشتم؛ این دیگری آمده، می‌گوید: او نکشته، من کشتم. فرمود: هر دو را آزاد کنید؛ دیه‌ی آن مقتول را از بیت المال بدهید. بعد که این بیان را کرد...

این را که می‌فهمد که او چه کرد! باز حیرت اندر حیرت است! هر دو مقرّ، اما هر دو آزاد! خوب، دم نباید هدر بشود، آن هم از بیت المال. این است که باید به مسند خاتم، چنین کسی بنشیدند! اینجا است که خون گریه کنیم کم است که همچو کسی بنشیند و معاویه روی منبر به پدر او ناسزا بگوید! این است که قلبها جریحه‌دار است! این است که کسی درک نمی‌کند مصیبت چقدر بزرگ است!

بعد که واقعه به اینجا رسید، امیر المؤمنین فرزندش را احضار کرد؛ پرسید: مستندت چیست؟

خلاصه، مطلب این است: هر دو اقرار کرده‌اند، یکی نافی، یکی مثبت. این جور حل مسئله به چه حساب است؟ همه‌ی اینها مقدمه‌ی این است که مردم بفهمند جانشین بعد از او کیست! از آن وقتی که دستور می‌دهد «أقیدوه»؛ ببرید به قصاص تا منتها، مقدمه‌ی این است که نشان بدهد به مردم که آن کس که باید بر این مسند، به جای من، بنشیند، باید همچو کسی باشد.

پرسید از فرزندش که این ‌حکم را که کردی به چه حساب؟ او به کسی که خودش صاحب علم الکتاب است، گفت: پدر این شخص کسی را کشته و لکن کسی را هم إحیاء کرده. به آن قتل مستحق قصاص است؛ به این إحیاء مستحق عفو است. آن قتل و این إحیاء با هم تزاحم می‌کنند. بعد از تزاحم، نوبت می‌رسد به حل مشکل، هر دو باید آزاد بشوند. به قانون عدم ذهاب دم مسلم هدرا، باید دیه داده بشود، دیه هم در چنین موقعی، چون مصلحت عام است، باید از بیت عام ادا بشود.

«الله أعلم حیث یجعل رسالته».

علم همچو علمی است! احاطه‌ی به دقائق همچو احاطه‌‌ای است! این جلوه علمش!

ارکان کمال بشر چهار رکن است: یک رکن علم است؛ یک رکن حلم است؛ یک رکن شجاعت است؛ یک رکن کرم و سخاوت است. علم همچو علمی!

حلم چه حلمی است؟! حلم حلمی است که وقتی جنازه‌اش را برداشتند، مروان آمد پایه‌ی تابوت را گرفت. پرسیدند: تا زنده بود، خون به دلش کردی! حالا بعد از شهادتش، پای جنازه‌اش این چنین آمده‌ای. گفت: خون به دل کسی کردم که حلمش به اندازه‌ی جبال عالم بود! آن علم! این حلم!

کرم چه کرمی است؟! ‌‌ای حسن بن علی! چه باید گفت؟! تمام بزرگان عامه و خاصه، همه این روایت را نقل کرده‌اند: اشبه الناس برسول الله حسن بن علی بن ابی طالب است. اشبه الناس برسول الله!

همه‌ی صحاح عامه متفقاً، حدیث صحیح از نظر عامه، تا برسد به خاصه! شرح داستان زیاد است:

دید یک غلامی نشسته، سگی مقابلش، گرده نانی دارد، یک لقمه خودش می‌خورد، یک لقمه را به این سگ می‌دهد. ایستاد و تماشا کرد؛ کار این غلام را دید. بعد پرسید: تو که هستی؟ گفت: غلامی هستم، مولای من صاحب این باغ است. فرمود: اینجا بنشین، تا من برگردم. رفت و برگشت، تا آمد غلام را صدا زد؛ غلام برخواست، گفت: تو را از مولایت خریدم. ایستاد گفت: سمعاً و طاعةً یا ابن رسول الله! فرمود: خریدمت اما آزادت کردم‌؛ این باغ را هم خریدم، به تو بخشیدم. این ‌هم کرمش است!

آن علمش! آن حلمش! این کرمش! آن وقت مصیبت این است:

پسر هند جگرخوار، ملعون روزگار، آن کسی که صفحات اعمال ننگین او، به قدری است که قابل حد و حصر نیست، چنین کسی بر مسند بنشیند و چنان کسی پای منبر او بنشیند.

این زندگی تمام شد، منتها کرم تنها این نبود! آنی که محیر العقول است، این است:

وقتی پاره‌های خون دل میان تشت ریخت، برادرش سید الشهداء آمد، کنارش نشست.

امام حسن را بشناسید و بشناسانید!

سید الشهداء پرسید: برادرم چه کسی با تو این کار را کرده؟ به برادرش حسین بن علی گفت: از من نپرس! کسی که با من این کار را کرده، من می‌شناسم، اما هرگز ابراز نخواهم کرد!

ای مظهر ستار العیوب! یا حسن بن علی! کسی که این جور پرده‌ی عیب قاتلش را بپوشد، آیا این جود و کرم با دوستانش چه خواهد کرد؟!

آخرین سفارش امام حسن مجتبی (ع) (اینجا)

جنادة بن ابی امیّه می گوید که ، در آخرین لحظات عمر شریف امام حسن مجتبی (ع) در حالی که سمّ بر بدن ایشان اثر کرده بود ، خدمت حضرت (ع) رسیدم و ایشان مرا این چنین موعظه فرمود:

« یا جناده ؛ استعد لسفرک و حصّل زادک قبل حلول اجلک »(منتهی الآمال ج1ص331)

ای جناده ؛ مهیای سفر آخرت شو و پیش از فرا رسیدن مرگ خویش ، توشه سفررا آماده کن .

به نقل از: http://www.masjednet.ir/monasebat/25-safar/687-1392-09-21-05-27-08.html

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۳ ، ۰۶:۰۵

جلسه حلقه معرفت جوانان مسجدی، به سرگروهی آقای مصطفی بخشی زاده با حضور بیش از 10 نفر از نوجوانان مسجدی کلاس هفتمی و هشتمی، این پنجشنبه هم از ساعت 18 تا 19:30 برگزار شد.

جلسه نوجوانان3

به امید حضور و استفاده همه نوجوانان از برنامه های مسجد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۳ ، ۲۱:۲۲

تکفیر در خدمت استکبار

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۳ ، ۱۰:۲۳

ویژگی هایی در احتلام و استمنا وجود دارد که آن ها را از هم متمایز می کند و باعث فرق های اساسی بین آن دو گردیده است که ما در این جا ضمن بیان خصوصیات و ویژگی های جسمی و روانی هر یک به برخی از تفاوت آن دو اشاره می کنیم:

خصوصیات و ویژگی های احتلام:
1. احتلام از واژه حلم و به معناى خواب دیدن با لذت جنسى است که هرگاه در خواب، از شخص، منى خارج شود، شخص محتلم شده است . در این صورت، باید براى نماز، غسل جنابت انجام دهد. یک فرایند کاملاً طبیعی برای اطفای غریزه جنسی و کاهش تنش های جنسی ارضا نشده ، این حرکت یا مولود خواب های مهیج و یا تجسم سیمای جنس مخالف و یا اندیشیدن در مسائل جنسی است . معمولاً بر اثر خواب دیدن در طول خواب شبانه حاصل می گردد.
2. احتلام یک از نشانگان رسیدن به بلوغ جنسی است.
3. احتلام جوان در ابتدای بلوغ، نشانه سلامت جسمی او و نیز دستگاه تناسلی اوست. با شروع دوره بلوغ سطح هورمون هاى جنسى بخصوص در خواب اوج مى گیرد . بعد از اینکه دوره بلوغ شروع شد سطح هورمون هاى جنسى وFSH/LH در طول روز و بیدارى نیز افزایش مى یابد. این باعث رشد اندام تناسلی و تولید اسپرم در مردان و مایع منی می شود که اگر زمینه ازدواج فراهم گردد، امکان باوری و تولید مثل حاصل می گردد.
4. احتلام غیر اختیاری است و در خواب رخ می دهد. به طور طبیعی هر وقت کیسه های منی به حد کافی پر شدند، خود به خود احتلام ایجاد می شود.
5. در حالت طبیعی باعث دفع اسپرم های قدیمی و جایگزینی آن با اسپرم های جدید می گردد . این سلامت دستگاه تناسلی را ارتقا می بخشد . باعث رشد بیضه ها و تولید بیش تر مایع منی می گردد . از آن جا که مقداری از منی معمولاً جذب خون انسان می شود و در ساختن سلول های مغزی و استخوانی و دیگر لوازم بدن انسان کمک بسیار خوبی می کند، در نهایت باعث رشد طبیعی بدن و سلامت کامل آن می گردد.
6. احتلام هیچ یک از عوارض و مضرات روحی و جسمی استمنا و خودارضایی را ندارد . گناه به حساب نمی آید.
خصوصیات و ویژگی های خودارضایی و استمنا:
1. استمنا آن است که انسان با خود یا دیگرى کارى کند که از او منى بیرون آید؛ لازم نیست این عمل با وسیله‏اى انجام گیرد؛ بلکه ممکن است با نگاه به عکس مبتذل یا فکر ملاعبه، معاشقه و نزدیکى با جنس مخالف نیز استمنا و خودارضایى صورت گیرد. یک فرایند غیر طبیعی برای ارضای غریزه جنسی است و انحراف جنسی محسوب می گردد.
2. استمنا یک عمل اختیاری است ،یعنی فرد با اراده خود دست به این عمل می زند و به آن آگاهی دارد، اگر چه در برخی افرادی که به خودارضایی معتاد شده اند، اراده تضعیف می گردد ، ولی به هر حال این گونه افراد اراده خود را کاملاً از دست نمی دهند . با اراده ضعیف هم می توانند جلوی خودارضایی خود را بگیرند.
3. استمنا در واقع آمیزش با خود است. تحریک کننده و تحریک پذیر یک نفر است . همین طور مراحل اوج لذت (گرم شدن، تصور لذت و...) توسط خود ارضا شونده فراهم می شود. در این جا تمام وجود فرد (در عین وحدت و یک پارچگی) باید دو پاره شود : یکی ارضا شونده و دیگری تحریک کننده. دو پاره شدن و تناقض در نقش‌ها از نظر روان‌شناختی آسیب جدی به روان انسان‌ می‌زند، از جمله اختلال در سیستم توجه و تمرکز و در مراتب بالاتر به توهم اسکیزوفرنیایی منجر شده و فرد را دچار آشفتگی روانی می‌نماید.
4. استمنا آستانه تحریک را پایین می آورد . باعث می شود که فرد در اثر اندک محرّک واقعی یا تخیلی، تحریک جنسی شود که این حالت خود موجب تحریک شدگی دائم در انسان می شود. چون بدن همیشه در همراهی خود فرد است و باعث لذت بردن و تامین کننده نیاز جنسی خود می گردد. کم کم بدن در یک حالت تحریک جنسی دائم قرار می گیرد.
استمنا باعث هدر دادن منی شخص می گردد و این جلوی رشد طبیعی و لازم بیضه ها را می گیرد .فرد با این کار، باعث می شود که بیضه هایش رشد لازم را نکنند و کوچک بمانند. بیضه هایی هم که از اندازه لازم کوچک تر باشند روشن است که نمی توانند به اندازه کافی منی بسازند . این باعث عقیمی و رشد ناکافی بدن و مشکلات دیگر می گردد.
5. ارضا شدن از طریق استمنا، یک ارضای غیر واقعی و کاذب و به صورت مجازی است. از این روی ارضای ناقضی محسوب می گردد ،چون در استمنا، فرد با تخیل‌گرایی جنسی و با تصور یک صحنه تحریک‌زا در ذهن دست به استمنا می زند.
6. استمنا معصیت و گناه بزرگ محسوب می شود . در نظام ثواب و عذاب الهی تفاوتی بین گناه کم و زیاد نیست. گناه، گناه هست ،چه یک بار ،چه صد بار . در هر حال سرپیچی از فرمان الهی تلقی می گردد. گناه (صرف نظر از این که فرد آن را گناه بداند یا نداند) اثرات روانی‌شناختی منفی و آسیب زننده ای بر روح و روان فرد دارد. این مطلب در روان‌شناسی دین که در دانشگاه‌های معتبر جهان در حال رشد و بالندگی می‌باشد، به اثبات رسیده است.
7. احساس گناه و عذاب وجدان و اضطراب در اکثر قریب به اتفاق مبتلایان به استمنا رواج دارد .
در افراد مسیحی و یهودی و لائیک نیز به نوعی شاهد این احساس گناه هستیم. گویا انسان‌ها فارغ از عقاید مذهبی خود این امر را غیر طبیعی و خارج از چارچوب انسانی خود قلمداد می‌کنند.
8. سطح عزت نفس در افرادی که استمنا می کنند، به شدت افت می کند. فردی که استمنا می‌کند (هرچند به هیچ دین و آیینی ملتزم نباشد) ناخواسته به خاطر رفتار خارج از چارچوب خود دچار افت عزت نفس می‌گردد.
9. استمنا مضرات و آسیب های خطرناک و مخربی دارد . موجب بروز مشکلات روحی، روانی و جسمی مختلف در انسان می شود ، چون انحراف از مسیر صحیح پاسخ به یک غریزه و نیاز زیستی می باشد.
برخی از مضرات و آسیب های خطرناک استمنا و خودارضایی که گریبانگیر مبتلایان به آن می گردد ، در زیر به آن ها اشاره می کنیم:
استمنا آثار زیانباری بر جسم و روح و روان وارد می سازد که ذیلا مطالبی به استحضار می‌رسد.
الف. آسیب‏هاى جسمانى‏
1. ضعف و تحلیلِ قواىِ جسمانى:‏
کاهش انرژى جسمانى بدن از مضرات مهم و جبران‏ناپذیر خودارضایى است. احساس خستگى عارضه طبیعى انزال است. اگر خودارضایى در شبانه روز به دفعات تکرار شود، احساس خستگى در ساعات مختلف همراه انسان است. در نتیجه به مرور زمان ضعف و بى حالى در فرد تثبیت شده و یک طبیعت ثانوى براى او ایجاد مى‏کند. کاهش و تخلیه مکرر قواى جسمانى به ضعف عمومى و دائمى بدن و بالاخره به پیرى زودرس مى‏انجامد.
لاغرى، لرزش بدن، پژمردگى،ضعف مفاصل، تشنج، زردى و تیرگى چهره، از نشانه‏ها و عوارض ضعف جسمانى است.
متأسفانه ضعف جسمانى به همین جا ختم نمى‏شود ، بلکه کل بدن را ساقط مى‏کند. شخصى که مبتلا به این عمل شوم شود، رفته رفته ضعف شدید در خود احساس کرده، کمر درد او را آزار می ‌دهد تا این که به فلج عمومى بدن مبتلا می شود.
2. ضعف بینایى:
خود ارضایى به تدریج در نور چشم و قدرت بینایى اثر مى‏گذارد و آن را کاهش مى‏دهد. درجات و شدت ضعف چشم بستگى به درجات و شدت خودارضایى دارد و این به حدى است که گاه به نابینایى منجر مى‏شود.
3. آسیب‏پذیرى در برابر بیمارى­ها:
تحلیل رفتن قدرت بدن و قواى جسمانى، بستر پذیرش سایر بیمارى‏ها را فراهم مى‏آورد. جسمى که با خود ارضایى ضعیف شده است ،نمى‏تواند در مقابل میکروب ها و ویروس ها از خود دفاع کند.
4. آسیب دستگاه تناسلى و ناتوانى‏هاى جنسى و تولید مثل‏:
خودارضایى اثرات مهمى در دستگاه تناسلى از خود برجاى مى‏گذارد. دکتر «هوچنین سون» معتقد است که عموم ناراحتى‏هاى مربوط به دستگاه تناسلى از آثار خودارضایى است. بعضى از این اثرات عبارت اند از: تورم غدد وذى‏، تورم کانال نطفه،‏ تورم قسمت پایینى و عقب کانال ادرار، شل شدن عضلات تناسلى‏، خروج بى اختیار منى با کوچک ترین حادثه‏، ارضاى ناکامل جنسى و از دست دادن لذت مقاربت بعد از ازدواج‏، ناتوانى و تأخیر تولید مثل به خاطر ضعف مکرر دستگاه تناسلى و انزال زودهنگام‏، بیماری هاى مقاربتى‏، عقیم شدن‏.
5. آسیب مراکز عصبى و غدد در مغز:
در اثر خودارضایى و تحریک زیاد، هیپوتالاموس آسیب مى‏بیند. مغز و مراکز حساس دیگر مکرراً دچار کاهش نسبى جریان خون مى‏شوند و از این طریق آسیب‏هاى جبران‏ناپذیر و بر آن ها وارد مى‏شود. تخلیه‏هاى مکرر عصبى، موجب ضعف اعصاب مى‏شود. خودارضایى‏هاى مکرر، مرکز عصبى را دچار حساسیت و ضعف و خستگى و اختلال مى‏سازد. به گفته یکى از دانشمندان، خود ارضایى موجب ضعف قواى شهوانى و بى رمق و بى جان شدن آن ها مى‏شود.
به طور کلى اختلال قواى بینایى، شنوایى (مثل صداى زنگ در گوش و وز وز کردن) و... از ضعف و اختلال اعصاب است.
6. کم خونى؛
7. کم اشتهایى و مشکلات گوارشى؛
8. کم خوابى و اختلال در خواب؛
9. تنگى نفس؛
10. سر درد و سرگیجه؛
11. پیدایش تغییرات در نخاع و ستون فقرات.
12. همگى از آسیب‏هاى جسمى خودارضایى هستند.
ب. آسیب‏هاى روحى - روانى‏:
1. ضعف حافظه، حواس پرتى و ناتوانى در تمرکز فکرى‏:
یکى از پى آمدهاى خودارضایى، ضعف و تحلیل قواى جسمانى است . این به نوبه خود ناشى از اختلال در عملکرد سیستم مغز و اعصاب است. اختلال در این سیستم موجب مى‏شود که بخش حافظه کارایى لازم را نداشته باشد. علاوه بر این، شخصِ مبتلا به خودارضایى به خاطر تمرکز در این عمل و توجه نسبتاً مداوم به موضوعات جنسى، حواس پرت و ناتوان در تمرکز فکرى است که این خود عامل دیگرى براى کاهش مستمر حافظه است.
از عوامل حفظ و تقویت حافظه آن است که فرد به کارهاى علمى و فکرى مشغول باشد ،در حالى که شخص خودارضا از کارهاى علمى و فکرى باز مى‏ماند . این خود عامل دیگرى براى ضعف حافظه چنین اشخاصى است.
2. اضطراب:
دلهره و دلواپسى از ویژگى‏هایى است که دائماً فرد خودارضا را رها نمى‏کند. او مرتب با خود درگیر است و نمى‏تواند با خود کنار آید. افکار آشفته، وسواس فکرى، بى ثباتى، درهم ریختگى فکرى دامن گیر اوست: «نکند کسى بفهمد»، «کى و چگونه این کار را تکرار کنم»، «کى مى‏شود نجات پیدا کنم» و.. لحظه‏اى آرام و قرار ندارد، سرزنش و تحقیر خود به علت ارتکاب گناه، شخصیت او را در هم مى‏کوبد. گاهى تأخیر در ترک و این که بعد از ترک چه مى‏شود، امان او را مى‏گیرد.
3. افسردگى‏:
بى احساسى و بى تفاوتى، بى نشاطى و بى ذوقى، سستى و گوشه‏گیرى، غم و اندوه، عدم علاقه به امور هنرى، ورزشى، مسائل معنوى و... همگى از نشانه‏هاى بارز و حتمى افسردگى است.
4. پرخاش‏گرى و بداخلاقى‏:
شخصِ خودارضا نسبت به کوچک‏ترین محرک محیطى حساس است، حوصله گفت و گو با دیگران را ندارد، زود رنج است و سریعاً از کوره در مى‏رود، به نور زیاد، صدا، رفت و آمد و... حساسیت فوق‏العاده دارد.
5. یأس از زندگى‏:
6. از بین رفتن خلاقیت‏ها، توانایى‏ها و سرکوب شدن استعدادها.
7. عدم میل به تحصیل، مطالعه، تحقیقات علمى و فعالیت‏هاى فکرى.
8. هوس باز و بى‏بند و بار شدن و اعتیاد به ارضاى جنسى نامشروع.
9. بى عاطفه، کم رو و خجل.
10. عدم اعتماد به نفس و احساس حقارت، ضعف اراده.
11. از بین رفتن صفاى دل و بى علاقه‏گى نسبت به امور معنوى، مجالس دعا، جماعات و... .
12. احساس گناه، عذاب وجدان.
ج) آسیب‏هاى اجتماعى‏:
خودارضایى یک حس گریز از اجتماع پدید مى‏آورد که در اثر افراط و تکرار در او ریشه‏دارتر خواهد شد. فرد در گوشه‏اى خود را منزوى و به افکار دور و دراز مى‏پردازد. توجه به لذات شخصى، سبب سستى روابط اجتماعى مى‏گردد و حیات جمعى را دچار مخاطره مى‏سازد. فردِ خودارضا به غیر از میل به انزواجویى در عرصه اجتماعى نیز با مردم جوششى ندارد . از زندگى جمع احساس لذت نمى‏کند. این جاست که نه تنها شخصیت اجتماعى و انسانى چنین افرادى تدریجاً متزلزل شده بلکه جامعه نیز از وجود نیرو جوان و پرانرژى محروم گردیده است . در دراز مدت موجب اختلال در نظام اجتماعى مى‏شود.
این دسته از آسیب‏ها عبارت اند از:
1. بى آبرویى؛
2. مشکلات خانوادگى؛
3. انزواى اجتماعى، طرد شدن از جامعه و مشکل دوست یابى؛
4. مشکلاتى در ازدواج از قبیل: عدم پذیرش در خواستگارى‏، بى میلى به ازدواج و تأخیر در آن‏، بى میلى به همسر، ناتوانى در مقاربت صحیح و ارضاى جنسى خود و همسر، ناسازگارى خانوادگى‏، سرد بودن کانون خانواده، ناتوانى در برابر مشکلات و سختى‏ها پس از ازدواج‏، طلاق و متزلزل شدن کانون خانواده‏.
5. افت تحصیلى‏،
6. بزهکارى‏،
7. عدم علاقه نسبت به فداکارى و خدمتگزارى به همنوعان و...
8. لذت نبردن از دوستى‏ها و مهر و محبت‏ها در روابط با پدر و مادر، بستگان و دوستان و بالاخره بریدن از آنان،
9. از بین رفتن عزت، پاکدامنى، شرف و حیا،
10. انحطاط و انحراف فکرى و عملى خود و به انحراف کشیدن دیگران،
11. ایجاد خطرات اجتماعى براى خانواده خود و نوامیس دیگران،
12. سوء استفاده جنسى و تجاوز به کودکان،
13. ترویج و اشاعه فحشا و منکرات،
14. شیوع بیمارى‏هاى مقاربتى در جامعه،
15. حسادت و بدبینى.
د) آسیب‏هاى معنوى و اخروى‏:
همه آسیب‏هاى سه گانه که سخن از آن ها به میان رفت، قابل اصلاح و جبران است اما آسیب معنوى به این راحتى قابل جبران نیست چون
اولاً: آسیب به قلب و دل است که هیچ کدام از ابعاد وجود آدمى به ارزش، کارایى، حساسیت و لطافت قلب و دل او نیست. به تعبیر قرآن و روایات اسلامى، گناه به انسان سرازیر مى‏شود و آن را فاسد و از کار مى‏اندازد.
دوّم: این آسیب فقط دنیوى نیست.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۳ ، ۰۹:۴۴

کسى که همسایه مسجد است و براى نماز در مسجدحضور نمى یابد از اجر و ثواب معنوى نماز برخوردار نیست، مگر کسى که بیمارى یا عذرى او را از این کار باز دارد.

امام على(ع) مى فرمایند:

لاصلاة لجار المسجد الا فى المسجد الا ان یکون له عذار و به علة فقیل من جار المسجد یا امیرالمومنین؟ فقال: من سمع النداء. (1)

کسى که همسایه مسجد است و براى نماز در مسجد حضور نمى یابد، از اجر و ثواب معنوى نماز برخوردار نیست، مگر کسى که بیمارى یا عذرى او را از این کار باز دارد؛ آنگاه از آن حضرت پرسیده شد که همسایه مسجد کیست ؟ فرمودند: کسى که صداى اذان مسجد را بشنود.

هنگامى که به آن حضرت خبر دادند که در کوفه قومى هستند در همسایگى مسجد در جماعت مسلمانان حاضر نمى شوند، امام(ع) بشدت عصبانى شدند و فرمودند:

و لیحضرن معنا صلوتنا جماعة او لیحولن عنا و لا یجاورونا و لا نجاورهم .(2)
باید به نماز جماعت با ما در مسجد حاضر شوند، و گر نه باید از ما چشم بپوشند و با ما همسایه و همجوار نباشند و ما نیز با آنان مجاور نباشیم .

از امام صادق(ع) نیز روایت شده است :

شکت المساجد الى الله تعالى الذین لا یشهدونها من جیرآنها فاوحى الله الیها و عزتى و جلالى لا قبلت لهم صلاة واحدة و لا اظهرون لهم فى الناس عدالة و لا نالتهم رحمتى و لا جارونى فى جنتى.(3)

مساجد از همسایگانش که از آن زیارت نکردند در نزد خدا شکایت بردند. پس خداوند به آنها وحى کرد: به عزت و جلالم سوگند که نمازشان را نپذیرم و عدالتشان را در میان مردم آشکار نسازم و رحمت من به آنان نخواهد رسید و در بهشتم در جوار خویش قرارشان نخواهم داد.

:پی نوشت

1-مستدرک الوسائل ، ج 3، ص 356.
2-وسائل الشیعه : ج 3، ص 18.
3-جواهر الکلام : ج 14، ص 138.

برگرفته از: کتاب جایگاه مساجد در فرهنگ اسلامى

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۳ ، ۰۸:۳۲