مسجد حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مشهدمقدس

گزارش فعالیت های مسجد حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مشهد واقع در خواجه ربیع، بولوار 22 بهمن 26/11 حجت(عج)3

مسجد حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مشهدمقدس

گزارش فعالیت های مسجد حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مشهد واقع در خواجه ربیع، بولوار 22 بهمن 26/11 حجت(عج)3

خود ارضائی که در اصطلاح فقهی به آن استمنا می گویند ، مطلقا حرام ( 1 ) و از گناهان بزرگ است .
امام صادق علیه السلام فرمود : خداوند روز قیامت با سه کس سخن نمی گوید ، نظر رحمت به آن ها نمی کند ، گناه شان را نمی بخشد و عذاب دردناک برای آن ها می باشد ، از جمله این سه ، کسی است که در دنیا استمنا کرده باشد . ( 2 )
مهم ترین فلسفه حرمت استمنا ضررها و پیامد های منفی آن است . استمنا آثار و پیامدهای منفی روحی و اجتماعی زیادی دارد از جمله :
الف ) پیامدهای جسمانی :
ضعف چشم و بینایی ، تحلیل رفتن قوای جسمانی ، ناتوانی در تولید مثل ، پیری زودرس ، ضعف مفاصل ، لرزش دست ، زشتی چهره و از بین رفتن طراوت صورت .
ب ) پیامدهای روحی و روانی :
ضعف حافظه و حواس‏پرتی ، اضطراب، منزوی شدن و گوشه‏گیری ، افسردگی ، بی‏نشاطی و لذت نبردن از زندگی ، پرخاشگری و بداخلاقی و تندخویی ، کسالت دائمی ، ضعف اعصاب و در نهایت ضعف اراده .
ج ) عوارض اجتماعی :
ناسازگاری خانوادگی ، بی‏میل شدن به همسر و ازدواج ، ناتوانی در ارتباط با جنس مخالف و همسر ، بی‏غیرت شدن نسبت به حفظ ناموس ، احساس طرد شدن ، از بین رفتن عزت ، پاکی، شرافت و جایگاه اجتماعی ، دیر ازدواج کردن و لذت نبردن از زندگی مشترک . ( 3 ) امید آن که جوانان با ازدواج از این بلای خانمان سوز نجات پیدا کنند .
پی نوشت ها :
1. آیت الله خامنه ای، رساله اجوبه الإستفتائات ، س 787 .
2. وسایل الشیعه ، ج 14، باب 28, روایت 7 .
3. آیت الله دستغیب ، گناهان کبیره ، ج 2 ، بحث استمنا ، ص 332 .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۳ ، ۰۷:۰۵

چکیده: یاسر, پدر عمّار, اهل یمن بود. همراه دو برادرش به مکه آمدند و مقیم آن شهر شدند. یاسر سال ها بعد با سمیّه ازدواج کرد و عمّار, ثمره این ازدواج بود.
عمار یاسر

رهروان ولایت ـ یاسر, پدر عمّار, اهل یمن بود. همراه دو برادرش به مکه آمدند و مقیم آن شهر شدند. یاسر سال ها بعد با سمیّه ازدواج کرد و عمّار, ثمره این ازدواج بود.1
پس از بعثت پیامبر خدا, یاسر و سمیّه از پیشگامان پذیرش اسلام بودند و در آن دوران سخت در مکه, شدیدترین شکنجه ها را به خاطر توحید و مسلمانى تحمل کردند و سرانجام زیر شکنجه هاى طاقت فرساى مشرکان قریش شهید شدند.
عمار, فرزند جوان این دو قهرمان شهید, با قلبى مالامال از عشق به اسلام و حضرت محمد(ص) آن دوران سخت را پشت سر گذاشت و همراه اولین گروه از مسلمانان که به سرپرستى جعفر بن ابى طالب به حبشه هجرت کردند, به آن دیار رفت و پس از هجرت رسول خدا(ص) به مدینه, به آن حضرت پیوست و همه توان خود را در خدمت به اسلام و قرآن و در رکاب پیامبر اسلام به کار گرفت.2
حضرت محمد(ص) درباره او فرمود: سراپاى عمار را ایمان پر کرده, و ایمان با گوشت و خونش آمیخته است.3 ستایش هاى فراوان پیامبر خدا از عمار یاسر, از او چهره اى دوست داشتنى, الگوى ایمان, اسوه حق و تجسّم ارزش هاى قرآنى ساخته است و این سخن آن حضرت که: عمار, یکى از چهار نفرى است که بهشت, مشتاق آنان است,4 یکى از این گونه سخنان ستایش آمیز است.
عمار یاسر, به عنوان سربازى شجاع و با ایمان در رکاب پیامبر خدا(ص) حضور داشت و در جنگ هاى متعدد, با جان فشانى خود ایمان راستین خویش را نشان مى داد. در جنگ خندق, در حفر خندق پیرامون مدینه براى جلوگیرى از نفوذ دشمن, از فعال ترین نیروهاى مسلمان بود که مورد ستایش پیامبر نیز قرار گرفت.
پس از رحلت پیامبر, عمار همچنان در راه دفاع از حق و ولایت و اهل بیت, استوار ماند و دچار انحرافات سیاسى یا دنیاطلبى هاى شیطانى و جاه طلبى نگشت و چون شاهد نادیده گرفته شدن توصیه هاى روشن رسول خدا درباره اهل بیت و امیرالمؤمنین(علیه السلام) بود, در راه دین و حمایت از على(علیه السلام) مصمّم تر شد و هرگز از آن جدا نشد.
وى از افراد گروه (شُرطة الخمیس) در زمان على(علیه السلام) بود; یعنى آنان که براى فداکارى در راه دین و حمایت از رهبرى امام و اطاعت از همه فرمان هاى او, شرط و پیمان جان با آن حضرت بسته بودند. پیامبر(ص) و على(علیه السلام) هم به آنان وعده بهشت داده بود.5
عمار همان گونه که در طول حیات پیامبر خدا, مؤمنى جان بر کف و مدافع اسلام بود, در دوران امامت على(علیه السلام) نیز شیعه اى مخلص و استوار بود و در رکاب وى با متجاوزان و پیمان شکنان جنگید.
وى در زمان خلیفه دوم, مدتى امارت و ولایت کوفه را عهده دار بود و در زمانِ مسئولیتش در این شهر, همچنان روحیه تواضع و اخلاص و ساده زیستى را حفظ کرد و کوشید تا از عدل و حق فاصله نگیرد. همین شیوه بر عده اى سنگین آمد و زمینه برکنارى او را فراهم آوردند. پس از آن وى دوباره به مدینه برگشت و در کنار على(علیه السلام) ماند و از دانش و کمالات او بهره گرفت.
عمار یاسر, در سنگر نهى از منکر, تلاشى چشمگیر داشت و در دوره خلیفه سوم نسبت به سوءاستفاده هاى وابستگان خلیفه از بیت المال انتقاد و اعتراض مى کرد و به خاطر همین رفتارش مورد خشم دولتمردان قرار گرفت و آزارش دادند, چون حریف زبان صریح و حق گو و انتقادگر وى از انحرافات و خطاها نبودند.
عمار, معیار حق بود. رسول خدا(ص) فرموده بود: عمار با حق است و از آن جدا نمى شود. از این رو در بروز فتنه ها وقتى کار بر مردم مشتبه مى شد, نگاه مى کردند عمار در کدام طرف است, همان جبهه را جبهه حق مى دانستند. در نبرد صفّین نیز, وجود عمار در میان لشکریان امیرالمؤمنین(علیه السلام) دلیلى بود بر اینکه این سو حق, و جبهه مقابل, باطل و ستمگر است.
عمار در دوران خلافت على(علیه السلام) سالخورده بود, اما جواندل, با نشاط و پر تلاش بود. وى در دوران حکومت علوى, رئیس نیروهاى انتظامى در مدینه شد. پس از فتنه گرى هاى معاویه در شام و پیمان شکنى طلحه و زبیر و بروز زمینه هاى جنگ جمل و صفین, وى به همراهى امام حسن مجتبى(علیه السلام) مأمور تجهیز نیرو از شهر کوفه شدند.
در نبرد صفین, حماسه آفرینى هاى عمار در دفاع از جبهه حق و رسوا کردن نیروهاى باطل بسیار چشمگیر بود. او در میدان نبرد, خطبه هاى شورانگیز مى خواند و رزمندگان را به پیکار بى امان با متجاوزان و پیمان شکنان دعوت مى کرد. خطابه هاى روشنگر او, به سپاه حق بصیرت بیشترى مى داد. وقتى چشم او به پرچم عمروعاص افتاد, گفت: به خدا قسم, ما با این پرچم تاکنون سه بار جنگیده ایم و اینان در این جنگ هم هدایت شده نیستند و در همان کفر سابق به سر مى برند.6
در گرماگرم نبرد صفین, عمار یاسر, شهادت طلبانه و با اشتیاق به میدان رفت, در حالى که چنین رجز مى خواند:
امروز, دوستان را, محمد و حزب او را دیدار مى کنم.
و پس از نبردى دلاورانه سرانجام به شهادت رسید.
شهادت عمار یاسر, گرچه در حضرت امیر و یارانش شدیداً اثر گذاشت و آنان را غمگین ساخت, ولى در تزلزل روحیه سپاه شام و رسوا نمودن معاویه هم بسیار مؤثر بود. چون رسول خدا(ص) بارها درباره او فرموده بود: گروه ستمکار و اهل بغى, او را مى کشند.
و ثابت شد که این گروه, همان سپاه شام اند که به فرمان معاویه به جنگ با على(علیه السلام) آمده اند.
عمار یاسر, این شیرمرد شجاع, در 94سالگى به آستان پروردگارش عروج کرد و خطى از حماسه و ایمان و ولایت را براى همیشه, پیش روى رهروان حق باز کرد.
سخن معاویه درباره او, به عنوان اعتراف دشمن, جایگاه والاى او را نشان مى دهد. روزى که مالک اشتر با دسیسه معاویه در راه عزیمت به مصر شهید شد,معاویه پس از شنیدن این خبر گفت:
على بن ابى طالب دو دست داشت: یکى از آنها در جنگ صفین بریده شد و آن عمار یاسر بود; دست دیگرش امروز جدا گردید و آن مالک اشتر بود.7
باشد که ایمان و صبر و شجاعت عمار و حرکتش بر مدار و محور حق و ولایت, الگوى همه رهروان راه حق و عدالت باشد.
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پى نوشت ها:
این مطلب به نقل از مرکز ملی پاسخگویی می‌باشد.
1ـ مامقانى, تنقیح المقال, ج2, ص320.
2ـ اعیان الشیعه, ج8, ص373.
3ـ همان.
4ـ اختصاص, ص12.
5 ـ همان, ص3.
6 ـ همان, ص14; اعیان الشیعه, ج8, ص374.
7ـ اختصاص, ص81.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۳ ، ۰۷:۰۲

چکیده: عده ای از دختران، خودنمایی و سپس ارتباط با نامحرم را پلی برای رسیدن به ازدواج می پندارند. آنها گمان برده اند که اظهار زیبایی ها می تواند جوانان را به آنها راغب کند. غافل از اینکه جوانان با همه خوشرویی هایی که با دختران دارند به ازدواج با آنها تن نخواهند داد.
بدحجابی یکی از مسائل و چالش های جدی در حوزه اخلاق اجتماعی محسوب می شود. در این مطلب به ریشه یابی تعدادی از علل بدحجابی در جامعه و عوامل اخلاقی آن پرداخته ایم.

1- کسب موقعیت 
انسان، موقعیت طلب است و همواره می خواهد در میان مردم از جایگاهی درخور توجه برخوردار باشد. چنین جایگاهی به دو صورت حقیقی و کاذب محقق می شود. موقعیت حقیقی در اثر تحصیل علم و فضایل اخلاقی به دست می آید، اما برخی زنان که فاقد این ارزش ها هستند با نمایش زیبایی ها و جاذبه های طبیعی و ساختگی زنانه خود سعی در جلب توجه دیگران می کنند تا به کمبودهای باطنی خود پاسخ دهند. غافل از آنکه هرگز کسی نمایش زیبایی های زنانه را دلیل بر شخصیت و جایگاه ارزشی او نمی گیرد. بی حجابی، زن را صاحب فضیلت نمی کند، بلکه از او عروسکی می سازد که با رشد و تعالی فاصله ها دارد.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) می‌فرمایند: زنان خود را با پوشش اندام و جسم، از دیدار نامحرمان باز دارید که زنان هرچه پوشیده‌تر باشند سعادتمندتر هستند.[1]

2- ضعف ایمان 
بی حجابی، فقر فرهنگ دینی است. بنابراین کسانی که از اعتقاد به خداوند در شک و تردید به سر می برند و قلب آنها از ایمان به خداوند و محاسبه روز جزا به مقام اطمینان نرسیده است در عمل به دستورات الهی تسامح می ورزند و تا زمانی که این مشکل اعتقادی برطرف نشود بهبودی حاصل نمی شود؛ چرا که ایمان به خدا مادر ارزش هاست.
امام صادق(علیه السلام) می‌فرمایند: حیا و ایمان هم سنگ و هم دوش یکدیگرند، هنگامی که یکی از آن برود دیگری در پی آن برود.[2]

3- دگرآزاری 
ریشه خودنمایی و بدحجابی بسیاری از زنان، عقده دگرآزاری است. برانگیختن تمایلات دیگری همراه با محروم کردن او، یک بیماری دگر آزاری است. دگرآزاری جنسی نیز به این است که زنی خود را بیاراید و در معرض دید دیگران قرار دهد تا تمایلات او برانگیخته شود و بدون پاسخ بماند. اگرچه این حرکت، مردان جامعه را عقده مند می کند، اما زنان بیمار از حرکت خود لذت می برند. باید به چنین زنانی گفت آزار دادن مردان جز اینکه گناهی بر گناه خودنمایی آنها می افزاید اثر دیگری ندارد، ضمن اینکه آزار دیگران با هیچ منطق و وجدانی سازگار نیست. چه اینکه تبدیل مردان و جوانان سالم جامعه به انسان های عقده ای، با شرافت یک زن سازگاری ندارد.
رسول اکرم (صلی ا... علیه و آله و سلم) فرموده اند: یکی از گروهی که وارد جهنم می شوند زنان بدحجابی هستند که برای فتنه و فریب مردان خود را آرایش و زینت می کنند.[3]

4- غرب زدگی 
تقلید از غرب یکی از مشکلات دیرینه تعدادی از زنان بوده است که بدون کمترین تفکر و تحلیلی از زندگی زن غربی، به سبک زندگی او اظهار تمایل کرده اند. خمیرمایه اصلی این تقلید را جهل و هوس تشکیل می دهد. ترسیم گوشه ای از آنچه بر زن غربی می گذرد، می تواند پرده تاریک جهل فریب خوردگان جوامع غربی را پاره کند تا به خود آیند.
حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) می‌فرمایند: کسی که خود را شبیه غیر مسلمان درآورد، از ما نیست.[4]

5- زیبایی طلبی 
برخی دختران و زنان میل دارند به صورتی زیبا نزد دیگران حضور یابند و با توجه به اینکه حجاب دینی زیبایی های آنها را پوشش می دهد سعی در ناقص کردن حجاب خود دارند. به همین منظور بخشی از موی سر و یا گردن خود را به نمایش می گذارند و... و غافلند که سادگی زن، خود نوعی زیبایی ارزشی را به همراه دارد. 
امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) فرموده اند: پوشیدگی برای زن سودمندتر است و زیبایی او را پایدارتر می‌کند.[5]

6- ازدواج 
عده ای از دختران، خودنمایی و سپس ارتباط با نامحرم را پلی برای رسیدن به ازدواج می پندارند. آنها گمان برده اند که اظهار زیبایی ها می تواند جوانان را به آنها راغب کند. غافل از اینکه جوانان با همه خوشرویی هایی که با دختران دارند به ازدواج با آنها تن نخواهند داد. بی تقواترین مرد جامعه برای ازدواج خود به دنبال عفیف ترین دختر می رود. همه جوانان دوست دارند دختری را برای همسری خود گزینش کنند که طرح دوستی و خوشگذرانی با جوان دیگری نداشته است و اسرار و زیبایی های جسمانی خود را تابلوی نامحرمان نکرده باشد. جوانان بی تقوا از دختران خودنما برای لذت های موقتی و تفریحات زودگذر خود استقبال می کنند. اما هیچ گاه آنها را به همسری شرعی و قانونی خود نمی پذیرند و به تعبیری دیگر، دختران خودنما در چشم ها جا دارند و زنان پوشیده در دل ها ماوا گرفته اند.
رسول خدا(صلی الله علیه وآله) می‌فرمایند: بهترین زنان شما، زنی است که برای شوهرش آرایش و خودنمایی کند، اما خود را از نامحرمان بپوشاند.[6]

نتیجه ای که میتوان از متن و تحقیق بالا گرفت همان کلام گوهر بار امیرالمومنین علی(علیه السلام) است که فرمودند: «پوشیدگی برای زن سودمندتر است و زیبایی او را پایدارتر می‌کند.»
چرا که دختران و زنان هم به سودی دنیوی و اخروی می‌رسند، هم عفت و پاکدامنی آنان در معرض خطر نیست، هم موجب تشویش ذهن خود و دیگران نمی‌شوند، و هم زیبایی آنها پایدارتر می‌ماند.
ذات زن و دختر اینگونه است که با او به مهر و محبّت رفتار شود، اما این موجود لطیف و حساس با بی‌حجابی و بدحجابی خود باعث می‌شود، چشمانی که حتی پاک هم هستند، تحریک و ناپاک گردند و باعث شود تا با او همچون دستمال کاغذی رفتار و فقط از او برای اغراض شهوانی استفاده شود. باشد که زنان و دختران با حجاب و پوشیدگی خود، سلامت و سعادت خودشان و جامعه را فراهم سازند.

 _____________________
پی نوشت:
[1] سفینه البحار، ج 2، ص 298
[2] اصول کافی، ج 2
[3] کنزالعمال، ج 16، ص 383
[4] نهج الفصاحه، ص 509
[5] عیون الحکم و المواعظ، ص 303
[6] بحارالانوار، ج 103، ص 235

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۳ ، ۰۷:۰۱

چکیده: اسقف ارشد سابق آکسفورد، خواستار قرائت قرآن کریم در مراسم تاج گذاری پادشاه بعدی انگلستان شد.
تاج گذاری

روزنامه انگلیسی "دیلی میل" نوشت که لورد "هریس" در سخنرانی خود در مجلس اعیان گفت، در صورت مرگ یا کناره گیری ملکه الیزابت دوم، در مراسم تاج گذاری شاهزاده ریچارد باید قرآن کریم تلاوت شود.

وی این اقدام را موجب جلب اعتماد مسلمانان ِ ساکن انگلیس به دولت و احساس تعلق به آن دانست.

این اظهارات لورد هریس، موجب حیرت و ناخرسندی برخی از محافل انگلیسی و همچنین هجمه ای گسترده ای علیه کلیسا شد، تا جایی که کلیسا متهم شد اعتماد خود را به موسسه ها و رسوم خود از دست داده است.
 

منبع : فرهنگ نیوز

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۳ ، ۰۶:۵۷

چکیده: بسیار دیده ایم در فروشگاهها و مکان هایی که امکان تخلف وجود دارد دوربین های مدار بسته ای نصب شده و دائما همه ی حرکت ها و رفت و آمدها کنترل می شود تا کسانی که پا را از دایره ی قانون فراتر می نهند شناسایی شده و مجازات شوند.

دوربین مدار بسته

بسیار دیده ایم در فروشگاهها و مکان هایی که امکان تخلف وجود دارد دوربین های مدار بسته ای نصب شده و دائما همه ی حرکت ها و رفت و آمدها کنترل می شود تا کسانی که پا را از دایره ی قانون فراتر می نهند شناسایی شده و مجازات شوند.

خدای متعال نیز آنگاه که انسان را آفرید و او را بر روی زمین قرار داد تا جانشین او در این عالم باشد، آنچه را که برای رسیدن به آسایش و سعادت نیاز داشت در اختیار او قرار داد؛

«هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُم مَّا فِی الْأَرْ‌ضِ جَمِیعًا [بقره/29 ] او خدایی است که همه آنچه را (از نعمتها) در زمین وجود دارد، برای شما آفرید»

و در مقابل از او خواست تا به حدود و قوانینی که خداوند وضع کرده احترام گذاشته و آنها را مو به مو انجام دهد و در صورت مخالفت و عصیان مجازات هایی را برای او در نظر گرفت؛

 «وَمَن یَعْصِ اللَّـهَ وَرَ‌سُولَهُ وَیَتَعَدَّ حُدُودَهُ یُدْخِلْهُ نَارً‌ا خَالِدًا فِیهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُّهِینٌ [ نساء/14 ] و آن کس که نافرمانی خدا و پیامبرش را کند و از مرزهای او تجاوز نماید، او را در آتشی وارد می‌کند که جاودانه در آن خواهد ماند؛ و برای او مجازات خوارکننده‌ای است.»

از آنجا که خداوند خالق انسان است بهتر از هر کسی او را می شناسد و می داند که شیطان و نفس اماره تا آخرین لحظه ی حیات، انسان را وسوسه می کنند تا قوانین الهی را زیر پا گذاشته و از آنها عدول کند؛ لذا می فرماید که ما حتی وسوسه هایی را که در درون او می گذرد، می دانیم و به او نزدیکیم، تا شاید انسان از مقام ربوبی حضرت حق حیا کرده و نافرمانی خالق خویش را نکند؛

« وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ  وَنَحْنُ أَقْرَ‌بُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِ‌یدِ[ ق/16 ] و ما انسان را آفریده‌ایم و مى‌دانیم که نفس او چه وسوسه‌اى به او مى‌کند، و ما از شاهرگ [او] به او نزدیکتریم.»

علاوه بر خدای متعال که شاهد همه ی اعمال ماست و از رگ گردن به ما نزدیکتر، دوربین ها و شاهدان دیگری نیز در قرآن ذکر شده که بطور خلاصه به بیان آنها می پردازیم.

دو ملک رقیب و عتید

با تولد هر انسانی دو ملک نیز از سوی خداوند مأمور می شوند تا یکی در سمت راست و دیگری در سمت چپ وی قرار گیرند و همه ی اعمال و رفتار او حتی سخنانش را ضبط و ثبت کنند.

 «إِذْ یَتَلَقَّى ٱلْمُتَلَقِّیَانِ عَنِ ٱلْیَمِینِ وَعَنِ ٱلشِّمَالِ قَعِیدٌ * مَّا یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَ‌قِیبٌ عَتِیدٌ[ق/17-18] (به خاطر بیاورید) هنگامی را که دو فرشته راست و چپ که ملازم انسانند اعمال او را دریافت می‌دارند؛ *انسان هیچ سخنی را بر زبان نمی‌آورد مگر اینکه همان دم، فرشته‌ای مراقب و آماده برای انجام مأموریت (و ضبط آن) است!»

این دو ملک همیشه و در همه جا همراه انسان هستند و تمام اعمال او را نظاره می کنند، آیا اگر انسان کمترین مقدار حیا در او وجود داشته باشد به خود اجازه می دهد تا در برابر 2 تن از فرشتگان مقرب الهی اعمال زشت و گناه آلود را انجام دهد؟

امام صادق (علیه السلام) نیز با اشاره به نظارت فرشتگان بر اعمال آدمى مى فرماید: «هر که در خلوت، زمینه گناه برایش فراهم شود و خداوند متعال را مراقب خود بداند و از فرشتگان نگهبان، حیا کند، خداوند همه گناهان او را مى آمرزد، هرچند به اندازه گناهان جنّ و انس باشد.»[ 1 ]

امام صادق(علیه السلام) به شخص بیهوده کاری از مردم مدینه فرمود: «بدان که همراه تو فرشته ای گرامی است که بر تو گماشته شده تا آن چه را انجام می دهی، ثبت کند و بر سری از مردم پنهان می داری، آگاه است؛ پس شرم کن»[2]

رسول خدا و اهل بیت(علیهم السلام)

گروه دیگری که به عنوان شاهدان اعمال ما هستند پیامبر گرامی اسلام و اوصیای ایشان(علیهم السلام) هستند. در سوره توبه چنین آمده«وَقُلِ ٱعْمَلُوا فَسَیَرَ‌ى ٱللَّهُ عَمَلَکُمْ وَرَ‌سُولُهُۥ وَٱلْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَ‌دُّونَ إِلَى عالِمِ ٱلْغَیْبِ وَٱلشَّهادَةِ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ [توبه/105] بگوعمل کنید! خداوند و فرستاده او و مؤمنان، اعمال شما را می‌بینند! و بزودی، بسوی دانای نهان و آشکار، بازگردانده می‌شوید؛ و شما را به آنچه عمل می‌کردید، خبر می‌دهد»

در تفسیر این آیه که از نظارت خداوند، پیامبر(ص) و مومنین سخن گفته شده، امام صادق(علیه السلام) فرمود: «مراد از اهل ایمان،ما(امامان) هستیم.»[ 3]

علاوه بر اینکه رسول خدا و اهل بیت علیهم السلام شاهد براعمال ما هستند روزانه همه ی اعمال ما چه نیک و چه بد بر آنها عرضه می شود و اعمال ما را می بینند.

امام صادق(علیه السلام) می فرماید: «هر بامداد کارهای بندگان از نیک و بد، به رؤیت رسول خدا(صلوات الله علیه) می رسد، بنابراین به هوش باشید هر کس از شما باید شرم کند که کار زشت بر پیامبر عرضه کند.» [4 ]

اینک نیز هر روز اعمال ما بر امام زمان(علیه السلام) عرضه می شود پس باید بهوش و مراقب باشیم تا با کارهای خود شرمنده امام زمان(علیه السلام) نشویم.

مسأله عرضه اعمال اثر تربیتى فوق العاده اى در معتقدان به آن دارد، زیرا هنگامى که من بدانم علاوه بر خدا که همه جا با من است پیامبر(صلى الله علیه وآله) و پیشوایان محبوب من همه روز یا همه هفته از هر عملى که انجام مى دهم،اعم از خوب و بد در هر نقطه و هر مکان آگاه مى شوند، بدون شک بیشتر رعایت مى کنم و مراقب اعمال خود خواهم بودخصوصا در محیط های مجازی که انسان آزادی بیشتری دارد و معمولا دور از چشم دیگران به فعالیت می پردازد.

بنابراین در نظر گرفتن هر یک از این شاهدان سه گانه به تنهایی کفایت می کند؛ تا کسی که ذره ای حیاء دارد، شرم کرده و در مقابل آنها، اعمال زشت و قبیح را ترک کند و تنها در مسیر طاعت و عبودیت خداوند بکوشد.

.....................................................

پاورقی

1-محمدبن على صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 411

2-مجلسی، بحارالانوار ج71، ص184

3-محمد بن یعقوب کلینی، کافی ج1، ص219

4-مجلسی، بحارالانوار، ج17، ص149

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۳ ، ۰۶:۵۵

اگر استمنا عادت نباشد، مثلا 2ماه یا3ماه یک بار مجوز داده می شود؟ چرا بعضی پزشکان تجویز می کنند؟ چرا بعضی مراجع آن را برای مجردها برای آزمایش منی برای قدرت بچه دار شدن مجوز می دهند؟

برای پاسخ جامع تر نسبت به این مساله بهتر است این سوال از دو جنبه بررسی شود:

الف- به لحاظ حکم شرعی
حرمت استمنا مشروط به عادت شدنش نیست؛ حتی اگر دو سه ماه یک بار هم کسی این کار را انجام دهد، باز دچارحرام شده است. در ضمن همه مراجع قائل به حرمت استمنا هستند . استمنا فقط در صورتی جایز است که ضرورت باشد. مثلا اگر فرد بیمار باشد و تنها راه تشخیص و درمان ان استمنا باشد، استمنا جایز است.
تجویز استمنا بدون لحاظ ضرورت توسط پزشک دلیل بر جایز بودن این کار نیست. حتی اگر بدانید که این کار ضرر جسمی بر شما ندارد و یا بعد از عمل فورا می‌‌توانید ضرر را جبران کنید، باز هم حرام است.
در ادامه دو نمونه از استفتائات را ذکر می کنیم
1- برای تشخیص اینکه مرد قادر بر بچه دار شدن هست، آیا می‌تواند استمنا کند تا آزمایش‌های پزشکی بر روی منی او انجام شود؟
خیر ، این کار جایز نیست مگر آن که ضرورتی ایجاب کند.
تبصره: چنانچه در مورد ضرورت ایجاب نماید که که شخص استمنا کند، در صورتی که همسر دارد، لازم است این عمل را به وسیله او انجام دهد.
2- آیا آزمایش اسپرم، که با استمنا حاصل مى شود و براى ازدواج در بعضى از موارد لازم مى باشد، جایز است؟
گرفتن اسپرم براى آزمایش از طریق استمنا، تنها در صورت ضرورت جایز است.
هر چند مراجع تقلید در این مساله اختلافی ندارند، ولی برای این که خیال تان کاملا راحت شود ، می‌توانید از دفتر مرجع تقلید خود این مساله را استفتا کنید.
ب- به لحاظ روانشناختی
گاهی اوقات ممکن است انسان برای رسیدن به حرامی توجیهات گوناگونی نموده و شیطان نیز آن گناه را بسیار زیبا جلوه‌گر کند، مراقب باشید که در این مواقع فریب شیطان را نخورید.
تحمل غریزه جنسی برای جوانی که نمی‌‌تواند ازدواج کند ،واقعا سخت است؛ ولی مهم این است که جوانمردانه در مقابل این سختی‌ها صبر کرده و ایمان خود را حفظ کند. خداوند متعال می‌فرماید: « وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذینَ لا یَجِدُونَ نِکاحاً حَتَّى یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه‏... ؛ کسانى که امکانى براى ازدواج نمى‏یابند، باید پاکدامنى پیشه کنند تا خداوند از فضل خود آنان را بى‏نیاز گرداند... » (نور، آیة 33)
ممکن است فرد بگوید که صبر کردن برای من خیلی مشکل است و یا این‌که توانایی صبر ندارم؛ ولی در این زمینه توصیه های روانشناختی و دینی وجود دارد که با عمل به آن ها می‌توان قدرت صبر و اراده خود را بالا برده و راحت‌تر بر غریزه خود غالب شد. . از طرف دیگر صبر کردن هر چقدر هم سخت باشد و شما آن را ادامه دهید، بدانید که این نوعی جهاد کردن در راه خدا است، آن هم جهاد اکبر، که ارزش بسیاری دارد. باور کنید بسیار حیف است که انسان به خاطر چند لحظه لذت، شرف و عزت خود را در معرض فروش بگذارد. بسیار حیف است که به خاطر این گناه ایمان خود را تضعیف کنیم. از طرفی بهترین دلیل بر آسیب زا بودن عمل استمنا آمار بالای اضطراب و افسردگی در این افراد است.
در ادامه چند نمونه از توصیه‌های مفید بیان شده است؛ عمل به آن ها می‌تواند کمک کننده باشند.
بعید به نظر می رسد مبتلا به این عمل شده باشید. اگر مبتلا باشید ،به خاطر این‌که می‌توانید تا دو سه ماه صبر کرده و این گناه را انجام ندهید، معلوم است که اراده‌تان نسبتا قوی است و راحت‌تر ‌می‌توانید با این مشکل مقابله کنید.
توصیه ها:
مطالعه در مورد «فضائل صبر بر معصیت» و مرور کردن آن ها در ذهن هنگام وسوسه شیطان.
یکی از راه های بسیار مفید برای این که بتوانیم در مقابل معصیت صبر کرده و خود را از مهلکه نجات دهیم ،این است که در مورد فضایل صبر مطالعه کرده ، هنگام وسوسه شیطان آن ها را در ذهن خود مرور کنیم. این امر باعث می شود که راحت‌تر بر شیطان غلبه کنیم.
هنگام وسوسه شیطان می‌توانید این جملات را در ذهن خود تکرار کنید:« من با صبر کردن نیمی از ایمانم را حفظ می‌کنم».
«من الان با صبر کردن در راه خدا جهاد می‌کنم، آن هم جهاد اکبر».
«خداوند به صابران وعده پاداش داده است .حیف نیست خودم را از آن محروم کنم؟!» .
« من با صبر کردن به خدا نزدیک می‌شوم و از شیطان فاصله می‌گیرم».
« من با صبر کردن شیطان را خشمگین می‌کنم»و...
در مورد صبر آیات و روایات و بسیار متعددی وجود دارد. ما در این جا فقط دو نمونه را ذکر می‌کنیم تا روی آن ها تامل کرده و هنگام وسوسه در ذهن خود مرور کنید.
خداوند متعال و مهربان می‌فرماید:«ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ وَ لَنَجْزِیَنَّ الَّذینَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ ؛ آنچه نزد شماست، فانى مى‏شود امّا آنچه نزد خداست، باقى است . به کسانى که صبر و استقامت پیشه کنند، مطابق بهترین اعمالى که انجام مى‏دادند، پاداش خواهیم داد.»(نحل : آیة 96 )
می‌توانید هنگامی که وسوسه شدید تا استمنا کنید، این آیه را تلاوت کرده و در مورد معنای آن فکر کنید. « به هر حال لذت گناه موقتی است؛ ولی پاداش اخروی که خداوند در مقابل این صبر می‌دهد ،ماندنی است»
در روایتی که از رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله نقل شده است می خوانیم: ‏
صبر بر سه قسم است:
صبر در هنگام مصیبت . صبر در طاعت خداوند . صبر در برابر معصیت و گناه،
پس کسى که بر مصیبتى صبر کند، تا آن جا که آن مصیبت را به تسلّى و آرامشى نیکو باز گرداند، خداوند براى او سیصد درجه مى‏نویسد که بین یک درجه تا درجه دیگر به اندازه بین زمین و آسمان فاصله است .
کسى که بر طاعت خدا صبر کند ،خداوند براى او ششصد درجه مى‏نویسد که بین یک درجه تا درجه دیگر به اندازه
بین حدود مرز زمین تا انتهاى عرش الهى فاصله است .
کسى که در برابر معصیت و گناه صبر کند، خداوند براى او نهصد درجه مى‏نویسد که بین یک درجه تا درجه دیگر به اندازه بین مرز زمین تا انتهاى عرش فاصله است. ( جهاد النفس وسائل الشیعة-ترجمه افراسیابى، ص101)
«یادتان باشد که صبر شما بدون پاداش نمی‌ماند . خیلی بهتر از آنچه انتظار دارید، به آن می رسید»
کنترل عواملی که باعث تحریک بر این‌گونه گناهان می گردد:
پرهیز از فکر و ترسیم صحنه‏هاى محرک در ذهن و خیال.
عبدالله بن سنان از امام صادق(علیه‌السلام) نقل مى‏کند:
عیسى به اصحاب خود گفت:... موسى به شما دستور داد که زنا نکنید . من به شما دستور مى‏دهم که فکر زنا هم در سر نپرورانید تا چه رسد به این که زنا کنید، زیرا کسى که خیال زنا کند، مانند کسى است که در خانه‏اى نقش و نگار شده دود و آتش به پا کند. چنین کارى گرچه خانه را نمى‏سازند ، ولى زینت و صفاى آن را آلوده مى‏کند؛(وسائل‏الشیعه، ج 14، ص 240).
برای این که بهتر افکار انحرافی را کنترل کنید ، می‌توانید از فن پرت کردن حواس استفاده کنید. یعنی هنگامی که فکر شما شدیدا مشغول به امور جنسی شد، سعی کنید از طریق مختلف ( از قبیل رفتن به بیرون، تلفن کردن به پدر یا آشنایان و احوال پرسی ، نگاه کردن به فیلم ‌های مناسب و... ) حواس خود را پرت کنید.
دورى از نگاه‏هاى مسموم و مناظر تحریک‏آمیز. از رسول اکرم(ص) روایت شده است که:
نگاه هوس‏آلود - تیرى است مسموم از تیرهاى شیطان - هر کس آن را به جهت خوف الهى ترک کند، خداوند ایمانى به او مى‏بخشد که حلاوت آن را در قلب خود احساس مى‏کند. (الاخلاق، سید عبدالله شبر، قم، انتشارات بصیرتى، ص 127).
گوش ندادن به آوازها و موسیقى‏هاى تحریک‏کننده و مبتذل. در حدیثى از حضرت صادق(ع) آمده است:
مردى از حضرت درباره شنیدن آواز محرک پرسید. حضرت نهى کرده و این آیه را خواندند:
«ان السمع والبصر والفؤاد کلّ اولئک کان عنه مسؤولاً؛(اسراء، آیه 36) به یقین گوش و چشم و دل هر یک مورد سؤال خواهند بود» و فرمود: گوش از آنچه شنیده و قلب از آنچه بدان دل بسته و چشم از آنچه دیده است ،مسؤول بوده و بازخواست خواهند شد؛(مستدرک‏الوسائل، چاپ قدیم، ج 2، ص 459،).
اجتناب شدید از گفتگوهاى دوستانه و نشست‏هاى غفلت‏زا و معاشرت با دوستان ناباب و گوش سپردن به سخنان تحریک‏آمیز.
از جمله عواملی که می‌تواند غریزه جنسی را کنترل کند، روزه گرفتن است . در حدیثى از پیامبر گرامى(ص) حضرت پس از آن که جوانان را به ازدواج ترغیب مى‏کنند مى‏فرماید:
و من لم یستطع فلیصم فان الصوم به وجاء؛
هر کس قدرت بر ازدواج ندارد و روزه بگیرد ، روزه نیروى غریزه او را تضعیف مى‏کند؛(مستدرک الوسائل، ج 2، ص 531).
اشتغال، ورزش و سرگرمى‏هاى مفید. زیرا در صورت بیکاری، هم مواد غذایى در تقویت غریزه به مصرف مى‏رسد و هم‏فکر و خیال صرف چاره‏سازى در دفع آن مى‏شود . شاید به خاطر همین مساله در روایات بر اشتغال و کار و پرهیز از فراغت تأکید بسیار شده است.
حضرت امام صادق(ع) در حدیث پردامنه «مفضل» مى‏فرمایند: انسان اگر بى‏کار و فارغ باشد، به بیهودگى و سرمستى دچار مى‏شود . بر اثر آن به مسایلى مبتلا مى‏شود که زیان آن هم بر خود و هم بر نزدیکان او سنگینى خواهد کرد...؛(بحارالانوار، تهران، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، ج 3، ص 87).
تلاوت قرآن.
انس با قرآن، تلاوت، تدبر و تفکر در مضامین آن، شفاى هر دردى است که به سرعت کار هر پریشانى را رو به سامان مى‏برد . زخم‏هاى پنهان را التیام مى‏دهد. همت‏ها را تا آسمان‏ها بالا مى‏برد . بشر را از فرو رفتن در عالم حیوانات را نجات مى‏بخشد.
امیرمؤمنان(ع) مى‏فرمایند: قرآن را فرا گیرید. زیرا قرآن بهار دل هاست . از نور آن بر مرض‏ها و دردهاى خود مرهم بگذارید ،زیرا آن داروى شفابخش سینه‏هاست . آن را نیکو تلاوت کنید که به یقین سودمندترین قصه‏هاست(وسائل‏الشیعه، ج 4، ص 825)
تفکر به عواقب وحشتناک گناهانی مثل زنا و خودارضایی
اندیشیدن به عواقب این گونه گناهان نیز تاثیر خوبی در کنترل رفتار دارد. می‌توانید هنگام وسوسه، این‌گونه فکر کنید که «آیا ارزش دارد به خاطر نیم ساعت، یک ساعت و یا چند روز لذت، غضب خداوند متعال را بخرم؟»؛
«آیا ارزش دارد به خاطر چند روز لذت حیوانی انسانیت، شرف و عفت خود را در معرض فروش بگذارم؟»؛
« آیا انصاف است از نعمت خدا استفاده کنم و معصیت او را انجام دهم؟»،
«آیا طاقت دارم یک عمر پشیمانی را تحمل کنم؟»
« اگر صبر نکنم و تسلیم وسوسه‌های شیطان شوم، آن چه که عاید من می‌شوند عبارتند از: پشیمانی، عذاب وجدان، مشکلات زناشویی بعد ازدواج، خوشحالی شیطان و...»
در روایت زیبایی که از حضرت صادق علیه السّلام نقل شده است می خوانیم:
کم من صبر ساعة قد أورثت فرحا طویلا، و کم من لذّة ساعة قد أورثت حزنا طویلا؛
بسا صبر ساعتى (مثل صبر بر زحمت عبادتى و یا ترک گناهى یا پرستارى مریضى) که موجب فرح و سرور درازى گردد. بسا لذت (حرام) ساعتى که سبب اندوه و ملال درازى شود. (طرائف الحکم یا اندرزهاى ممتاز،‏ج‏1، ص 232؛ ).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۳ ، ۰۶:۳۲

سوره فاتحه نخستین سوره اى است که به صورت کامل بر پیامبر نازل گردیده است. شهید حاج آقا مصطفی خمینی, سوره حمد را مکّی می داند , به این دلیل که نماز در مکّه واجب بوده , بلکه پیامبر حتّی پیش از بعثت نماز می گزارده و از سویی هم , در احادیث شیعه و سنی آمده که (لاصلوة الاّ بفاتحة الکتاب) بنابراین پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) سوره حمد را در نماز می خوانده , آن گاه که در مکه می زیسته است.
در آغاز بعثت که جبرئیل بر پیامبر فرود آمد و آداب وضو و نماز را برابر مرسوم شریعت اسلام به او آموخت ، این سوره نازل شد. ( سروى مازندرانى، ابن شهرآشوب، المناقب، 1/ 44)
سوره فاتحه با نامهای فاتحه, حمد, ام الکتاب, سبع المثانی, السبع والمثانی, الواجبه, الکافیه, الاساس, ام القرآن و نامهای غیرمعروفی چون: شفا, شکر, دعا, تعلیم مسئله و صلات خوانده شده است.
در سوره حجر ازاین سوره با نام (سبع مثانى) یاد شده و فرموده است : (ولقد آتیناک سبعاً من المثانى والقرآن العظیم). این نام گذارى از آن روست که این سوره داراى هفت آیه کوتاه و قابل تکرار در تلاوت است، بویژه در نمازهاى روزانه که باید تکرار شود.
در باره شرافت و منزلت این سوره روایات بسیارى رسیده است ، از جمله:
جابربن عبدالله انصارى مى گوید ، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به من فرمود: آیا مى خواهى برترین سوره ها را به تو بشناسانم. عرض کردم: آرى. فرمود: سوره حمد است که (امّ الکتاب) به شمار مى رود. (طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البیان، 1/ 17)
یعنى همه اهداف کلى قرآن درآن خلاصه شده است.
این سوره در سه بخش تنظیم شده است:
1. تمجید و ثناى الهى: (الحمدلله رب العالمین. الرحمن الرحیم. مالک یوم الدین).
2. اظهار کمال انقطاع: (ایاک نعبد و ایاک نستعین).
3. عرض نیاز: (اهدنا الصراط المستقیم… ) تا آخر سوره.
امام صادق(علیه السلام) مى فرماید:
(السورة التى اوّلها تحمید، و أوسطها إخلاص و آخرها دعاء، سورة الحمد.) (مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، 89/235 حدیث 22)
در واقع این سوره نوعى تربیت عملى است که بندگان شایسته در پیشگاه قدس الهى، چگونه درخواست خود را عرضه کنند. درآغاز، تمجید و ثناگویى شایسته مقام عظمت پروردگار، و سپس اظهار عبودیت و فقر محض در پیشگاه معبود و غنیّ على
الاطلاق، و سرانجام نیاز به درگاه او که تنها درخواست عنایت خاص حضرت حق است. دراین سوره ادب عبودیت را مى آموزد که چگونه بنده در پیشگاه عظمت الهى عرض بندگى کرده، درخواست خود را اظهار بدارد.
اسامی این سوره :

1- فاتحة الکتاب :

زیرا فاتحه هر چیزى ابتداء آن است چنانچه خاتمه هر چیز پایان و انتهاء آن میباشد بنا بر این اگر مراد از کتاب سوره‏هاى آن باشد اطلاق فاتحه بر این سوره، حقیقى است ولى اگر مراد از کتاب آیات قرآن باشد، فاتحه آیة بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم است و اطلاق آن بر تمام سوره از قبیل اطلاق جزء بر کل میباشد چون سوره مشتمل بر فاتحه است، و همچنین است هر گاه مراد از کتاب کلمات و حروف قرآن باشد و لفظ فاتحة یا مصدر و بمعنى فتح است و یا اسم فاعل است و تاء آن براى نقل از وصفیت باسمیت میباشد و بعضى گفته‏اند باین سوره فاتحة الکتاب گفته شده زیرا اوّلین سوره بوده که بر پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم نازل شده، ولى مشهور اینست که سوره علق اوّلین سوره بوده که نازل شده، یا براى اینکه در مصاحف اوّلین سوره‏ایست که نوشته شده.
لکن آنچه بنظر نزدیکتر است اینست که خود پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم دستور این ترتیب را داده‏اند و یا اینکه در مراتب نزول اوّلیّه که در مقدّمه ذکر شد باین ترتیب بوده است.

2- الحمد :

بواسطه اینکه مشتمل بر آیه الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ است چنان که همه سوره‏هاى قرآن بنام یکى از کلماتى که در ضمن آیات سوره مذکور است نامیده شده.

3- امّ الکتاب :

زیرا امّ بمعنى اصل و مرجع هر چیزى است و چون این سوره مشتمل بر اصول مقاصد قرآن و رؤس مطالب آن است از اینجهت آن را ام الکتاب نامیدند (چنانچه شرح آن مذکور خواهد شد) همین طور که مکّه را ام القرى و مغز را امّ الرأس گویند و براى امّ الکتاب اطلاقاتى چند است:
الف- لوح محفوظ چنانچه میفرماید یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ(سوره رعد آیه 39) و نیز میفرماید وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ(سوره زخرف آیه 4) و میفرماید بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِیدٌ فِی لَوْحٍ مَحْفُوظٍ (سوره بروج آیه 22) که از انضمام دو آیه اخیر بیکدیگر و اخبارى که در ذیل آیه اوّل است استفاده میشود که مراد از امّ الکتاب لوح محفوظ است 
ب- محکمات قرآن چنانچه میفرماید مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ(سوره آل عمران آیه 7) 
ج- سوره حمد چنانچه گذشت.

4- سبع المثانى :

براى اینکه باتفاق همه مسلمین این سوره هفت آیه است(بنا بر مذهب امامیه و شافعیه که بسم اللَّه را آیه مستقل و جزو سوره میدانند، صراط الذین انعمت علیهم تا و لا الضالین یک آیه محسوب میشود و بنا بر مذهب مالک و ابو حنیفه که بسم اللَّه را جزو سوره نمیدانند، صراط الذین انعمت علیهم یک آیه و ما بعد آن آیه دیگر محسوب میگردد) و مثانیش گفته‏اند براى اینکه دو مرتبه نازل شده یک دفعه در مکه و دفعه دیگر در مدینه و یا براى اینکه در نمازها دو بار خوانده میشود و یا براى اینکه کلمات مکرّر در آن میباشد مانند «اللَّه، رحمن، رحیم، ایّاک، صراط، علیهم» و اسامى دیگرى نیز براى این سوره ذکر کرده‏اند مانند الوافیة، الکافیة، الشافیة، الاساس، الصلاة، و ام القرآن فضیلت سوره حمد: در کتاب لآلى الاخبار از امیر المؤمنین علیه السّلام از رسول اکرم صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم روایت میکند که فرمود: « انّ اللَّه قال لى یا محمّد و لقد آتیناک سبعا من المثانى و القرآن العظیم فافرد الامتنان علىّ بفاتحة الکتاب و جعلها بازاء القرآن و انّ فاتحة الکتاب اشرف ما فى کنوز العرش الى ان قال: الا فمن قرأها معتقدا لموالاة محمّد و آله منقادا لامرها مؤمنا بظاهرها و باطنها اعطاه اللَّه بکلّ حرف منها حسنة کلّ واحدة منها افضل له من الدنیا بما فیها من اصناف اموالها و خیراتها و من استمع الى قار یقرؤها کان له قدر ثلث ما للقارى»
بدرستى که خداوند بمن فرمود اى محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم هر آینه محققا سبع مثانى و قرآن عظیم را بتو دادیم، پس بدادن فاتحة الکتاب منت جداگانه بر من نهاده و آن را در مقابل قرآن قرار داده، و بدرستى که فاتحة الکتاب شریفترین چیزى است که در گنجهاى عرش الهى میباشد، تا اینکه میفرماید:
آگاه باشید کسى که این سوره را بخواند در حالى که بولایت محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم و آل او معتقد، و نسبت بامر این سوره تسلیم، و بظاهر و باطن آن مؤمن باشد خداوند در مقابل هر حرفى از آن، حسنه باو عطا کند که بهتر باشد براى او از دنیا و آنچه در آنست از انواع مالها و خوبیها، و کسى که بقرائت قارى این سوره گوش- فرادهد ثلث (یک سوم) ثواب قارى براى او باشد و نیز در لآلى الاخبار (لئالی الاخبار (باب هفتم ص 351) از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که فرمود: «اسم اللَّه الاعظم مقطّع فى امّ الکتاب» (اسم اعظم الهى در سوره حمد تجزیه شده است) و نیز در لآلى الاخبار(باب هفتم ص 351) از امیر المؤمنین علیه السّلام روایت کرده که فرمود: «لو کتبت معانى فاتحة الکتاب لصار حمل سبعین ابلا» (اگر معانى سوره حمد را بنویسم باندازه بار هفتاد شتر شود) و در کافی باب فضل القرآن حدیث 22 از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده که فرمود «من لم یبرئه الحمد لم یبرئه شیئى‏» (کسى را که سوره حمد شفا ندهد چیزى او را شفا نخواهد داد) 
و در لآلى الاخبار از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که فرمود:
«من ناله علّة فلیقرء فى جیبه الحمد سبع مرات فان ذهب العلّة و الّا فلیقرءها سبعین مرّة و انا الضامن له العافیة»
(کسى را که مرضى عارض شد سوره حمد را در گریبان خود هفت مرتبه بخواند پس اگر علت مرتفع شد و اگر بهبودى نیافت هفتاد مرتبه بخواند و من ضامن شفاى او هستم) و در کافى(باب فضل القرآن حدیث 16) از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده که فرمود:
«لو قرئت الحمد على میّت سبعین مرّة ثمّ ردّت فیه الرّوح ما کان عجبا» (اگر سوره حمد هفتاد مرتبه بر مرده‏اى خوانده شود و او زنده گردد شگفت آور نیست‏.

5- الشفاء ، الشافیة :

شفاى جمیع دردهاى ظاهرى و باطنى از اخلاق رذیله و صفات نکوهیده و حتى عقائد باطله که بزرگترین امراض باطنى است بوسیله این سوره مبارکه میباشد حتى کسى که بواسطه ابتلاى بضلالت و گمراهى روح ایمان او مرده است اگر هفتاد مرتبه این سوره بر او خوانده شود و هدایت شود مورد تعجب نباشد.
"ونُنَزّل من القران ما هو شفاء ورحمة"( سوره إسراء، آیه 82) ، "وشفاء لما فی الصدور" (سوره یونس، آیه 57)

6- الاساس :

از ابن عباس نقل شده است که هر چیزی اساسی دارد و اساس قرآن سوره مبارکه حمد است: "إنّ لکلّ شىءٍ أساساً... وأساس القرآن الفاتحة وأساس الفاتحة بسم الله الرحمن الرحیم". (مجمع البیان، ج1، ص87)

7- الکنز :

سوره مبارکه فاتحه در روایات فریقین، "گنج عرشی" نام گرفته است: "... وأعطیت أُمّتک کنزاً من کنوز عرشى؛ فاتحة الکتاب"، "... وإنّ فاتحة الکتاب أشرف ما فى کنوز العرش"، "نزلت فاتحة الکتاب بمکة من کنز تحت العرش". و.... (نورالثقلین، ج1، ص4. درّ‌المنثور، ج1، ص10) 
فضائل و مثوبات بسملة : 
فضائل و مزایاى این آیه فزون‏تر از اینست که شماره شود و ما ببرخى از احادیث که در فضیلت این آیه وارد شده اشاره میکنیم در کتاب لآلى الاخبار (باب 7 ص 346 در ضمن حدیث خلقت قلم از نور محمد) در ضمن حدیث مطوّلى که از احادیث قدسیه است روایت میکند.
«قال تعالى و عزّتى و جلالى من قال من امّة محمد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم بسم اللَّه الرحمن الرحیم اکتب له فى کتاب حسناته عبادة سبعمائة سنة» (خداوند متعال فرمود بعزّت و جلال خودم قسم کسى که از امت محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم بسم اللَّه الرحمن الرحیم را بگوید در نامه حسناتش ثواب عبادت هفتصد سال بنویسم) و در حدیث طویلى از امیر المؤمنین علیه السّلام از پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم روایت میکند که در ضمن آن میفرماید:
«ثمّ یأتى امّتى یوم القیمة و هم یقولون بسم اللَّه الرحمن الرحیم فاذا وضعت اعمالهم فى المیزان ترجحت حسناتهم» (سپس امّت من در روز قیامت میآیند در حالى که بسم اللَّه الرحمن الرحیم میگویند پس وقتى که اعمال آنان در میزان نهاده میشود حسناتشان مى‏چربد) 
و در لآلى از حضرت رضا علیه السّلام روایت میکند که فرمود:
«انّها اقرب الى اسم اللَّه الاعظم من ناظر العین الى بیاضها» (بدرستى که بسم اللَّه، باسم اعظم الهى از سفیدى چشم بچشم نزدیکتر است) خواص بسملة: براى آیه بسم اللَّه الرحمن الرحیم خواص بسیارى در اخبار ذکر شده که بپاره از آنها ذیلا اشاره میشود:
1- طرد شیطان، گفتن «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» در موقع غذا خوردن موجب طرد شیطان میشود چنانچه در کافى (نقل از لالى باب 7) و وسائل (و نیز از روضة البهیمة) روایت میکند که‏ «اذا وضعت المائده حفّها اربعة آلاف ملک فاذا قال العبد بسم اللَّه قالت الملائکة بارک اللَّه لکم فى طعامکم ثمّ یقولون للشیطان اخرج یا فاسق لا سلطان لک علیهم الحدیث» (هر گاه سفره نهاده شود چهار هزار فرشته آن را احاطه کند). پس وقتى که بنده بسم اللَّه میگوید ملائکه میگویند خداوند برکت دهد براى شما در طعامتان سپس بشیطان گویند که اى فاسق بیرون شو تسلّطى براى تو بر ایشان نیست تا آخر حدیث)
2- دفع مضارّ طعام، چنانچه در لآلى از امیر المؤمنین علیه السّلام روایت کرده که فرمود: «ضمنت لمن سمّى على طعام ان لا یشتکى منه» (ضامن شده ام براى کسى که اسم خدا را بر طعام ببرد اینکه مریض و مبتلاء نشود)
3- دفع دشمن، در لآلى(باب 7 ص 348) از حضرت صادق روایت کرده که فرمود: «کان رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم اذا دخل منزله و اجتمعت علیه قریش یجهر ببسم اللَّه الرّحمن الرحیم و یرفع بها صوته فتولّى قریش فرارا» (رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم هر گاه داخل منزل میشد و قریش علیه او اجتماع کرده بودند بسم اللَّه الرحمن الرحیم را آشکارا می گفت و صداى خود را بآن بلند مینمود قریش گریزان رو برمیگردانیدند) 
4- جهر ببسم اللَّه در نماز موجب طرد شیطان میشود، چنانچه در لآلى(باب 8 ص 388) از حضرت سجاد علیه السّلام نقل میکند که بابى حمزه ثمالى فرمود: «انّ الصّلاة اذا قیمت جاء الشّیطان الى قرین الامام فیقول هل ذکر ربّه فان قال نعم، ذهب و ان قال لا، رکب کتفیه و دلّى رجلیه فى صدره فکان امام القوم حتى ینصرفوا قال الثمالى فقلت جعلت فداک أ لیس یقرءون القرآن؟ قال بلى لیس حیث تذهب، انّما هو الجهر ببسم اللَّه الرحمن الرحیم»(وقتى نماز بپا شد شیطان قرین امام جماعت میآید و میگوید آیا پروردگار را یاد کرده؟ اگر گوید آرى میرود و اگر گوید نه بر دو شانه امام سوار میشود و دو پایش را بر سینه امام آویزان میکند و امام مردم است تا از نماز برگردند، ثمالى گوید گفتم فداى تو شوم مگر آنان قرآن نمیخوانند؟ فرمود بلى، ولى مقصود از ذکر پروردگار آنچه تو فکر کرده نیست همانا مراد از ذکر جهر ببسم اللَّه الرحمن الرحیم است) 
5- گفتن بسم اللَّه در موقع جماع موجب دفع شیطان میشود و اگر بسم اللَّه نگوید شیطان در جماع و نطفه شرکت میکند چنانچه در لآلى(باب 7 ص 348) روایت میکند که فرمود: «انّ الرجل اذا دنى من المرأة و جلس مجلسه حضره الشیطان فان هو ذکر اسم اللَّه تنحّى الشیطان عنه فان فعل و لم یسمّ ادخل الشیطان ذکره فکان العمل منهما جمیعا و النطفة واحدة»(انسان هر گاه با همسر خودش نزدیکى کند شیطان حاضر میشود پس اگر اسم خدا را یاد کند، شیطان از او دور میگردد ولى اگر عمل را انجام دهد و اسم خدا را نبرد شیطان با او شرکت کند پس عمل بوسیله هر دو «انسان و شیطان» واقع شود در صودتى که نطفه یکى باشد.
6- در شروع بهر کارى موجب اتمام و اکمال آن میشود چنانچه از رسول‏ (تفسیر روان جاوبد ج1 ص 21) و نیز بسند خود از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که فرمود اگر بمرده‏اى هفتاد مرتبه سوره حمد را قرائت کنند و روح آن بازگردد تعجبى ندارد، و فرمود این سوره از گنج‏هاى عرش پروردگار است (این فرمایش عظمت این سوره را میرساند که هرگاه با توجه کامل بدرگاه حق بر مرده خوانده شود بخواست خداوند زنده گردد پس چطور میشود که از روى خلوص خوانده شود و سختترین دردها را شفا ندهد). ( تفسیر جامع، ج‏1، ص: 85) 
براى این سوره ده نام گفته‏اند: فاتحة الکتاب- ام الکتاب- ام القرآن- سبع المثانى- وافیه- شافیه- اساس- صلاة- الحمد و هر یک از اسامى مذکور را از ائمه روایت نموده‏اند.
اما فاتحة الکتاب میگویند براى آنکه ابتداى قرآنست چون قرآن را باز کنند اول آنسوره را قرائت کنند و اما ام الکتاب و ام القرآن گویند براى آنکه اصل کتاب است و اصل قرآن چنانکه شهر مکه را ام القرى خوانند چون اصل زمین است و مادر را ام گویند چون اصل فرزندان باشد و جهت دیگر هم گفته‏اند که ذکر کلیه آنها بطول انجامد و عمده‏ترین وجهى که آنرا ام خوانند آنست که سوره حمد جامع علوم و فضایل است چنانکه پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم فرمود خداى تعالى یکصد و چهار کتاب از آسمان نازل فرموده و چهار کتاب از آنها را برگزید و علوم یکصد کتاب دیگر را در آن چهار کتاب قرار داد و آنها زبور و تورات و انجیل و قرآن میباشند و بعد از آن بار دیگر از میان چهار کتاب یکى را اختیار فرمود و آن قرآنست و تمام علوم و برکات و ثواب تورات و انجیل و زبور را در قرآن قرار داد آنگاه تمام علوم قرآن را در سوره‏هاى مفصل و کلیه علوم سوره‏هاى مفصل را در سوره حمد قرار داد و هر کس سوره حمد را بخواند مانند آنست که یکصد و چهار کتاب آسمانى را قرائت نموده باشد و سبع المثانى بآن گویند براى آنکه این سوره داراى هفت آیه است و مثانى خوانند براى آنکه یا الفاظ آن مانند رحمن و رحیم و ایاک و صراط و علیهم مکرر شده است یا بجهت آنکه در هر نماز دو بار خوانند و یا براى آنکه دو مرتبه یکى در مکه و مرتبه دیگر در مدینه نازل شده، وافیه گویند چون در مذهب هیچ فرقه از مسلمانان جائز نیست که آنرا ناقص خوانند در نماز و حال آنکه سوره‏هاى دیگر جایز است اما کافیه‏اش خوانند براى آنکه هر وقت امام جماعت در نماز بخواند از خواندن مأمومین کفایت کند و نیز سوره حمد کافى باشد از هر سوره‏اى، و سوره‏هاى دیگر کفایت آنرا نمینماید اساس میخوانند چون سوره حمد بمنزله پایه قرآن است و شافیه مینامند چون که شفاى هر دردى است و در خواص سوره بیان میشود.
صلاتش میگویند چون بدون قرائت حمد هیچ نمازى تمام نباشد چنانکه پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم فرمود نمازى نیست بدون قرائت سوره حمد.
ادامه دارد ... 
منابع : 
(تفسیرالقرآن الکریم), سید مصطفی خمینی, تصحیح و تحقیق محمد سجادی اصفهانی, ج225/1, وزارت ارشاد اسلامی.

تفسیر سوره مبارکه حمد : تالیف آیت الله حاج شیخ مرتضی حائری رحمه الله
شمه ای از خواص معجزه آسای سوره مبارک حمد در آینه روایات : سید خلیل - شاکری 
ضرب‌المثل‌های قرآنی: «فاتحه الکتاب» در فرهنگ عامیانه : سید محسن موسوی آملی
فصلنامه بشارت ، خرداد و تیر 1384، شماره 47 
علل الشرائع، صدوق ، ج 1
پایگاه حوزه 
تفسیر نمونه ج1
التبیان فى تفسیر القرآن، ج 1

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۳ ، ۰۶:۴۰

اسناد و مدارک تاریخی، سابقه پیوند و همکاری بهائیان با امریکا را به بیش از یک قرن پیش می‌رساند.
برای نمونه، زمانی که مستر شوستر، مستشار مشهور امریکایی، در اوایل مشروطه دوم به عنوان رئیس کل دارایی ایران به کشورمان آمد، جمعی از بهائیان تهران طبق دستور محفل بهائی در هنگام ورودش به تهران، به استقبال وی شتافتند1 و اساسا در انتخاب شوستر برای این امر، کاردار «بهائی» سفارت ایران در امریکا، علیقلی خان نبیل الدوله (عضو فراماسونری امریکا و مرید عباس افندی) نقش اساسی داشت. (ایام: راجع به نبیل‌الدوله در بخشی مستقل توضیح داده شده است).
دکتر میلسپو ـ دیگر مستشار امریکایی ـ هم که پس از شوستر به ایران آمد، بویژه در دوران دوم مأموریتش در ایران (اوایل سلطنت محمدرضا) برخی از مسئِولان دارایی را از میان این فرقه برگزید، که مورد اعتراض برخی از نمایندگان مجلس 14 (نظیر آیت‌الله حاج شیخ حسین لنکرانی) و مطبوعات وقت واقع شد. از تلگراف رمزی مخبرالسلطنه هدایت، حاکم فارس در جنگ جهانی اول، به وزیر داخله (مورخ 17 جمادی الثانی 1332ق) بر می‌آید که کلنل مریل (افسر امریکایی ژاندارمری که قبل از ورود افسران سوئدی به ایران در زمان احمد شاه، در ژاندارمری خزانه ایران فعالیت داشت) یکی از مبلغان بابی (بهائی) موسوم به روح‌الله خان را مترجم خود قرار داده بود. هدایت در این تلگراف می‌افزاید که: این عمل مریل، با اعتراض علما و دیگران روبه‌رو شده و او وعده کرده بود که فرد بهائی یاد شده را با مادر زنش به امریکا بفرستد ولی تنها مادر زن وی را به امریکا گسیل داشت... 2
بهائیان معمولا از رابطه خود با امریکایی‌ها جهت تحت فشار قرار دادن مقامات ایران استفاده می‌کردند. برای نمونه می‌توان به تهدید سفیر ایران در پاریس (نظر آقا یمین‌السلطنه) توسط خانم لوئیس موره (از بهائیان فعال غرب) اشاره کرد، که هنگام اقامت مظفرالدین شاه در فرانسه، تقاضای ملاقات با شاه را کرد و وقتی ممانعت سفیر ایران را دید تهدید کرد: «فورا خودم میروم نزد وزیر مختار امریکا مقیم پاریس و به اتفاق او به حضور صدراعظم میروم. نظر آقا خان پرسیدند: آیا سفیر امریکا بهائی است؟ من جواب گفتم: برای شما فرق نمیکند، خواه بهائی باشد یا نباشد. چه، ما مردمان فقیر بیقدر نیستیم...» .3
آن گونه که از اسناد و مدارک موجود تاریخی برمی‌آید، «سابقه حضور بهائی‌ها در امریکا به اوایل قرن 14 هجری بازمی‌گردد... نخستین بار در 30 رمضان 1318ق گزارشی [محرمانه] از فعالیت‌های این گروه در شیکاگو برای اطلاع مقامات بالاتر به تهران ارسال شد. وزیر مقیم ایران [در امریکا] گزارش می‌دهد که گروهی از روسای بابی [بهائی] که به آن شهر آمده‌اند با وی ملاقات کرده و درخصوص خود اطلاعاتی داده‌اند» . آنان مدعی «حضور قریب به یکصد هزار نفر بابی [بهائی]» در امریکا شده‌اند که وزیر مقیم آن را اغراق‌آمیز خوانده و جمعیت بهائیان در امریکا را حدود 10 هزار تن بیشتر گمانه نمی‌زند. وی «گزارش می‌دهد که این گروه، افرادی پولدار، مطلب نویس و صاحب نفوذ هستند که بعضا تا درجه دکتری تحصیلاتی داشته‌اند و با تاسیس مراکزی به تربیت اطفال و ایتام و استعلاج مریض‌ها می‌پردازند» . او خواستار تعیین دو مامور مخفی برای کسب اطلاع از حالات و رفتار آنها می‌شود. در گزارش 12 جمادی الاول 1319، خاطرنشان گردید که افراد یادشده اخبار ایران را به دقت تعقیب کرده و حتی از تحت فشار قراردادن دولت ایران در محافل سیاسی ـ فرهنگی امریکا به منظور اعطای آزادی بیشتر به اقلیت بهائی فروگذار نمی‌کنند. اقدامات بهائیان مقیم امریکا سبب شد تا سفارت آن کشور در تهران، حمایت از این اقلیت را در دستور کار خود قرار دهد» .4
ارتباط «بودار» و «حساب‌شده» ای که امریکایی‌ها از سالها پیش از مشروطه، با بابیها و بهائی‌ها برقرار کرده بودند و با طلوع مشروطه شدت یافت، نکته بسیار درخور تعمقی است. جان ویشارد، پزشک سفارت امریکا در زمان مظفرالدین شاه، از آمدن یک گروه امریکایی به تهران در پگاه مشروطه برای خط دهی به جریان بابیت و بهائیت خبر می‌دهد. وی، ضمن اشاره به ماجرای بابیت و انشعاب بهائیت از آن، می‌نویسد: «سر و صدای این قضایا در سرتاسر ایران پیچید و حتی با تبلیغاتی که در واشنگتن انجام شد، دنیای جدید نیز از جریان امر مطلع گردید. در سال 1906 [1324ق / 1285ش] یک دسته امریکایی که گرایشی پیدا کرده بودند، در تهران جمع آمدند، سپس به اصفهان رفتند، تا هم از کم و کیف قضایا سردرآورند و هم حرکت تازه را جهت بخشند» .5
سر آرتور هاردینگ (وزیرمختار انگلیس در سالهای نزدیک به مشروطیت) در خاطراتش می‌نویسد: «مبلغان امریکایی مقیم ایران عقیده داشتند که آتیه مذهبی این کشور با بابی‌ها است» !6 (ای بسا آرزو که خاک شده!) و این سخن، به زبان «دیپلماسی» ، مفهومی جز لزوم «برنامه‌ریزی و سرمایه‌گذاری» برای روی کارآوردن این فرقه مرموز در ایران و اجرای مقاصد شیطانی امریکا به دست آنان ندارد؛ همان چیزی که در عصر پهلوی، بویژه نیمه دوم سلطنت محمدرضا اجرا شد و صدمات زیادی به کیان اسلام و استقلال و آزادی کشورمان زد. سخن فوق، ضمنا گویای طمع امریکا به بابیت و بهائیت، به عنوان آلترناتیو تشیع در ایران! است.

پیوند دیرین بهائیت با امریکا
عکس یادگاری سپهبد بهائی پرویز خسروانی (چپ) با تصویر کندی

پی‌نوشت‌ها:
 

1. ر.ک، مقدمه اسماعیل رائین بر «اختناق ایران» ، ترجمه ابوالحسن موسوی شوشتری، صص 11 ـ 10.
2. اسناد جنگ جهانی اول در ایران، ص 82 3. آهنگ بدیع، سال 24 (1348)، ش 7 و 8، ص 187 و 190، مقاله «ست لواگستینگر» ، نوشته محمد علی فیضی 4. بررسی مناسبات ایران و امریکا (1851 تا 1925 میلادی)، چ 2: مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، تهران 1384، ص 137 ـ 136 5. بیست سال در ایران، ترجمه علی پیرنیا، انتشارات نوین، صص 171 ـ 170 6. خاطرات سر آرتور هاردینگ، ترجمه دکتر شیخ الاسلامی، انتشارات کیهان، ص 216.

منبع:نشریه ایام، شماره 29 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۳ ، ۰۶:۳۵

از 1393/09/10 نماز جماعت صبح مسجد به امامت حجت الاسلام تفضلی و با استقبال و حضور خوب مومنین برگزار می شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۳ ، ۰۳:۴۱


رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ {البقرة/250}

رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنتَ الْوَهَّابُ {آل عمران/8}

ربَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسْرَافَنَا فِی أَمْرِنَا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ {آل عمران/147}

رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ {الأعراف/23}

رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَلِوَالِدَیَّ وَلِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِسَابُ {إبراهیم/41}

رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالْإِیمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلًّا لِّلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّکَ رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ {الحشر/10}

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۳ ، ۱۴:۵۶

با سلام...
من پسری هستم 17 ساله . 2 سال هست که اینکارو انجام میدم گاهی وقتا روزی 5 بار هم شده که اینکارو انجام میدم.. و در طی این مدت آثار اونو در خودم حس نمیکردم...اما حدود 3 هفته ای هست که یکدفعه ظاهر شدند...از همه بیشتر آثار روحی اون هست که اذیتم میکنه...انگار خودم نیستم یه ادم دیگه شدم و وقتی میخوام به یه موضوع فکر کنم اصلا تمرکز ندارم و نمیتونم...حتی سر کلاس درس نمیتونم گوش بگیرم ...یعنی اینقد کم انرژی و بی حال شدم...حافظم ضعیف شده ... احساس افسردگی دارم و الان حدود یک هفته هست که ازش دور شدم و میخوام ترکش کنم...میخواستم ببینم آثار از بین میره و نشاط و روحیه من بر میگرده؟؟طی چه مدت .؟خواهش میکنم هر چه سریعتر به من پاسخ بدید شاید روحیم برای ترکش بهتر بشه.با تشکر.

پاسخ: 

اینکه متوجه زشتی این عمل و آثار مخرب آن شده‌ و تصمیم به ترک گرفته‌اید، خیلی خوب است. خود را دست کم نگیرید و عزت نفس داشته باشید . جان تان را بزرگ تر از آن بدانید که در مقابل این عمل زشت ذلیل شوید. از بین رفتن اثرات عادت زشت خودارضائی بستگی به مدتی که شخص به آن گرفتار بوده، تعداد دفعات انجام آن و قدرت بدنی دارد. اثرات در بدن افراد متفاوت است. اما خوشبختانه بیش تر اثرات سوء آن با ترک این عمل از بین خواهد رفت. پس جای نگرانی نیست. در این جا ابتدا به بعضی آثار سوء استمنا و سپس توصیه‌هائی برای ترک آن می‌پردازیم:
1- به نظر تمام فقهای اسلام هر عملی به غیر از راه شرعی (ازدواج) که موجب شود که منی از انسان خارج شود، حرام قطعی و جزء گناهان بزرگ است. هیچ عذری هم موجب جواز این عمل نمی‌شود.
2- به نظر علمای علم اخلاق این عمل یکی از بزرگ ترین موانع رشد و تعالی انسان است.
3- در روایات اسلامی این کار بسیار زشت شمرده و از آن نهی شده است. از امام صادق (ع) از حکم آن می‌پرسند، می‌فرماید:
گناه بزرگی است که خداوند متعال در قرآن مجید از آن نهی فرموده، استمنا کننده مثل این است که با خودش ازدواج کرده است . اگر کسی را که چنین کاری می‌کند بشناسم، با او هم‌غذا نمی‌شوم.
امام صادق (ع) می‌فرماید: « سه دسته‌اند که خداوند با ایشان سخن نمی‌گوید و به نظر رحمت به ایشان نمی‌نگرد و پاک شان نفرموده و برای شان عذاب دردناکی است: ... یکی از آن ها کسی است که به وسیله عضو خودش شهوتش را خارج کند.
4- عالمان و پزشکان منصف هم هیچ کدام این عمل را تجویز نکرده‌ و این عمل را خوب و پسندیده نمی‌دانند. در این جا بعضی از آثار جسمی و روانی استمنا را به اختصار متذکر می‌شویم. این عمل، مبتلایان را به ضعف قوای شهوانی دچار می‌کند، ترسو و بی‌حال بار می‌آیند، شهامت و درستی از آنان سلب می‌شود، چه بسا اشخاصی هستند که در عنفوان جوانی در اثر مبتلا شدن به استمنا به شدت دچار ضعف قوای جسمی و روحی می‌شوند. این عمل غیر طبیعی، رابطه نزدیکی با حواس پنجگانه، به خصوص بینائی و شنوائی دارد، به اینکه دید چشم را ضعیف کرده و حس شنوائی را نیز تا اندازه‌ قابل توجهی از کار می‌اندازد. چشم‌های آن ها سیاهی می‌رود و دچار سرگیجه می‌شوند، همچنین به طور مدام، صدای ناهنجاری در گوش خود احساس می‌کنند که بسیار ناراحت کننده است. علاوه بر این ها تحلیل رفتن قوای جسمانی و روحانی، کم‌شدن خون، پریدگی رنگ، نقصان قوای حافظه، لاغری و ضعف و سستی زیاده از حد، بی‌اشتهائی، کج خلقی، عصبانیت و هزاران آفت دیگر از بیماری هائی است که گریبان مبتلایان به استمنا را خواهد گرفت. با توجه به مطالب بالا و فهمیدن مشکلات و مضرات استمنا برخی نکته‌ها را به شما توصیه می‌کنیم:
1- این عمل با تمام بدی که دارد ،قابل درمان است. بیش ترین آثار شومی که به واسطه آن به وجود آمده است ،در مدت کوتاهی پس از قطع آن برطرف می‌شود، زیرا که نشاط و نیروی جوانی می‌تواند بیش تر ضایعات گذشته را جبران کند.
هیچ وقت یاس و ناامیدی را نباید به خود راه داد. بنابراین نخستین و لازم‌ترین موضوعی که باید به آن توجه داشت ،امکان سریع ترک این عادت و نجات از عواقب آن است.
2- همه پزشکان معتقدند که برای ترک هر نوع عادت، قبل از هر چیز تصمیم و اراده لازم است . این موضوع را اصلا نباید دست کم گرفت. البته ممکن است که خیلی از جوانان این‌گونه برداشت کنند که ما قادر به تصمیم‌گیری نیستیم و اراده از ما سلب شده ، ولی مساله این جاست همین که این مقدار اراده دارید که در جائی که شرایط آن نیست این کار را نمی‌کنید، همین مقدار کفایت می‌کند . اگر بارها تصمیم گرفتید و شکست خوردید، باید توجه داشت که شکست مقدمه پیروزی است.
3- احساس گناه افراطی، نه طبیعی موجب فزونی سطح اضطراب در شما می‌گردد . افزایش اضطراب ناخواسته تمایل شما به انجام این عمل (که به نوعی آرامش کاذب و موقتی به شما می‌بخشد) را تشدید می‌کند. پس به جای احساس گناه افراطی( که ثمره‌ای جز تشدید روحیات افسرده‌وار و تضعیف عزت نفس و اعتماد به نفس در شما ندارد) به القای روح امید در خود بپردازید.
4- از تلقین منفی به خود و توجیهات بی‌مبنا و همچنین بزرگنمائی شکست‌های گذشته به شدت پرهیز نمائید. تلقین مثبت و خوشبینی سهم به سزائی در ترک تدریجی این عمل دارد.
5- هرگونه پیشرفت خود را (هرچند اندک) مد نظر داشته باشید. هیچ‌گاه پیشرفت‌های خود را دست کم نگیرید.
6- به ما دستور داده شده است که به صورت مداوم تصمیم قاطع بگیریم ولو اینکه نقض شود و تصمیم خود را بشکنیم، دو مرتبه، سه مرتبه و ... باید قاطعیت داشته باشیم، باید سعی خود را بکنیم، بالاخره جواب می‌دهد و موفق می‌شویم.
7- اگر موفق به ترک موقت این عمل (هرچند برای مدت چند روز شدید، این مطلب را از نظر دور ندارید، که بازگشت و ارتکاب ناخواسته عمل، جزئی از فرآیند ترک محسوب می‌گردد. پس با کوچک ترین بازگشت، همه چیز را از دست رفته محسوب نکنید، بلکه با توبه دوباره از عمل، تصمیم قاطع خود را وارد مرحله ترک دیگری کنید. در صورت ارتکاب دوباره عمل، به جای یاس و ناامیدی که مطلوب شیطان است، این نکته را به خود گوشزد نمائید که فرصت جبران آن وجود دارد .بار دیگر مصمم‌تر و جدی‌تر از گذشته به فرآیند ترک خود برگشت نمائید.
8- اجتناب از هرگونه تحریک جنسی: اگر کسی انتظار داشته باشد که فیلم‌ها و تصاویر مستهجن ببیند و در کوچه و خیابان به اندام دختران و زنان نگاه کند و با این حال آلودگی پیدا نکند سخت در اشتباه است.
9- پرهیز از تنهائی در مکان های مختلف، موقع خواب و ...
10- انجام ورزش، چون که ورزش، مقدار فراوانی از انرژی‌های فکری و بدنی زاید را می‌سوزاند.
11- از معاشرت با کسانی که شما را مستقیم یا غیر مستقیم به این عمل دعوت می‌کنند دوری کنید.
12- از صحبت کردن در مورد مسائل شهوت‌انگیز دوری کنید.
13- از پوشیدن لباس های تنگ و چسبان اجتناب کنید.
14- از خوردن غذاهای محرک جنسی پرهیز کنید (موز، شکلات، انجیر، خرما، پیاز، فلفل و ...)
15- روزه گرفتن دو روز در هفته برای کم کردن حس شهوت‌جوئی شما بسیار مفید است، اگر قادر به روزه گرفتن نیستید، غذای خود را به حداقل برسانید، مثلا وعده غذائی ظهر را نخورید. سعی کنید به هنگام خواب، شکم شما بیش از حد معمول پر نباشد.
16- از نگاه کردن به بدن عریان خود نیز اجتناب کنید.
17- شب ها در موقع خواب، لباس کامل بپوشید و هرگز به رو نخوابید.
امیدواریم که با به کار بستن این توصیه‌ها و همچنین به یادداشتن این مطلب که استمنا یک عادت قابل ترک است و خیلی از افراد توانسته‌اند که آن را ترک کنند، بتوانید شما نیز بر این عادت زشت و زیانبار چیره آیید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۳ ، ۱۴:۴۶
دانلود نرم افزار پاسخ به شبهات محرم با لینک زیر:
دریافت
حجم: 3.27 مگابایت
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۳ ، ۱۹:۳۱

چکیده: عقل در لغت به معنای امساک، پیوند دادن و نگه داشتن است و به همین دلیل عقال شتر را، عقال گویند.

تقلید

حتما این جمله زیاد به گوشمان رسیده که، من از خودم تقلید می کنم و عقل من می تونه من رو به کمال برسونه و یا اینکه نیازی به پیروی از عقل دیگران نیست و زمان تقلید گذشته و علم پیشرفت کرده و تقلید کار عاقلانه ای نیست و... برای روشن تر شدن موضوع لازم هست با اشاره به معنای عقل و چند روایت جایگاه عقل را در مکتب اسلام روشن کنیم.

عقل در لغت به معنای امساک، پیوند دادن و نگه داشتن است و به همین دلیل عقال شتر را عقال گویند. عقل به قوایی گفته می‌شود که آماده پذیرش علم و دانش است و گاهی نیز به دانشی نیز که به وسیله همین قوه به‌دست آمده است گویند.[1] پیامر اکرم صل الله علیه وآله می فرماید :«ما قسم الله للعباد شیئاً افضل من العقل… و ما ادی فرائض الله حتی عقله عنه و لا بلغ…؛ خداوند متعال میان بندگانش نعمتی برتر از عقل تقسیم نکرده است و بندگان فرائض الهی را به جا نمی آورند تا آنها را با عقل خود دریابند و…»[۲]. و راویات فراوانی در این زمینه که با عقل هست که انسان به مقامات می رسد و عقل محبوبترین موجود است که با آن حساب و کتاب می شود.[3]

حال با روشن شدن جایگاه عقل در مکتب اسلام در این بحث به این نکته می رسیم که آیا تقلید از مرجع تقلید یا شخص صاحب علم با تعقل و عقل گرایی منافات دارد؟

نخست باید برداشت خودمان را از «عقل» مشخص کنیم؛ آیا منظور عقل یک نفر و عقل شخصی است یا عقل نوع انسانها و عقل همگانی است؟! اگر عقل یک نفر و قدرت تشخیص یک نفر باشد احتمال اشتباه در آن فراوان است و اگر عقل جمعی باشد و به ویژه در زمان ها و مکان های متعدد باشد از آن تعبیر به سیره عقلاء می شود و به طور معمول احتمال خطا در آن کمتر است و بیشتر مورد تأیید شرع است و گاهی منظور از «عقل» حکم عقلی به عنوان منبع شناخت است که در رتبه برهان قطعی است و مورد پذیرش شرع است. در این صورت می توان گفت: احکام شرع و عقل با یکدیگر متعارض نیستند و اگر تعارض به نظر رسد، ابتدایى است که پس از درک عقل نسبت به مصلحت احکام، آن تعارض برطرف مى‏ شود.[4] اصولاً رابطه بین دین و عقل رابطه ی مستقیم است چون آنچه که عقل به آن حکم می کند دین و شرع نیز به آن حکم می کند و آنچه که دین و شرع به آن حکم می کند عقل نیز به آن حکم می کند این یک قاعده کلی است.(قاعده معروف اصولی:«ما حکم به الشرع حکم به العقل و ما حکم به العقل حکم به الشرع») از این رو، حکیمان الهی می گویند: عقل با نقل در یک مسیرند. به بیان دیگر، عقل و نقل، همانند دو بال طایر قدسی و ملکوتی اند که با آنها پرواز در فضای باز استدلال میسر است. [5]

در مورد بدست آوردن احکام شرعی همه می دانیم که علاوه بر تقلید، اجتهاد و احتیاط هم راه هایی هستند که می شود به کمک آنها احکام را بدست آورد، اما چون احتیاط و اجهاد شرایط خاص خود را دارد زمان بر است برای عموم مردم تقلید راحت ترین راه است که مسئولیت عمل هم به عهده تشخیص دهنده، یعنی مرجع تقلید می باشد. تقلید یعنی رجوع به متخصص و اگر کسی خودسر و بدون شناخت آیات و روایات مرتبط بهبحث، با عقل برداشت خود احکام را عمل کند مانند شخصی است که بدون رجوع به پزشک دارو مصرف می کند، که این شخص در عرف و نزد همه مردم شخصی خطا کار است.
این نکته هم قابل ذکر هست که بحث تقلید فقط در احکام شرعی مطرح هست و آنچه که امروزه بشر به آن گرفتار است، تقلید در اعتقاد است که در رساله مراجع این تقلید جایز نیست و فقط در احکام غیر ضروری باید از آن سه راه که راحت ترین آن احتیاط است احکام را بدست آورد.[6]

نتیجه:

اگر شخصی بخواهد اعمال و احکام دینش  را بر اساس قرآن و سنّت انجام دهد، باید قرآن و تفسیر و علومى را که وابسته به آن است،‌ به طور تخصصى و جامع بداند. همین طور باید سنّت را که عبارت است از قول،‌ عمل و تقریر ( تأیید گفتار و اعمال دیگران توسط معصوم) کاملاً بشناسد؛ یعنى با علوم حدیث آشنا باشد که عبارت است از : علم رجال (شرح حال راویان حدیث) و سلسله سند، درایه (فهم دلالت روایات)، شأن نزول روایات، قرائن حالی و مقالی، تقیّه، حقیقت و مجاز، تعارض روایات با روایات یا تعارض روایات دیگر با آیات و تزاحم مصالح و....چنین فردى که به قرآن و سنّت با کیفیت مذکور آگاهى داشته باشد، مى تواند بلکه باید طبق قرآن و سنت، آن طور که مى فهمد عمل نماید. به چنین فردى متخصص علوم اسلامى یا مجتهد و فقیه مى گویند و تقلید کردن برای او جایز نیست. امّا اگر کسى از نظر علم و آگاهى به حدّ مذکور نرسیده باشد، عقل حکم مى کند از یک یا چند متخصص علوم اسلامى بپرسد و طبق آن عمل نماید. این راهکار مقتضای عقل و شعور است که خدا داده است و قرآن هم به همین مطلب تصریح فرموده : «فاسئلوا اهل الذّکر إن کنتم لا تعلمون؛ [7] از آگاهان بپرسید اگر نمی‌دانید».

بعد از توضیح مطالب بالا باید از افرادی که می گویند: من از خودم تقلید می کنم، پرسیدکه آیا شخصی که متخصص نیست و از علوم مربوط به بحث اجتهاد و استخراج حکم دینی آگاه نیست می تواند از خودش تقلید کند؟

-----------------------------------------------------------------

پی نوشت:

1- راغب اصفهانی، 1412 ق، ذیل ماده (ع ق ل)

2-  کلینی، کافی، ج ۱، ص ۱۳٫

3-مقاله، بررسی مفهوم عقل از دیگاه روایات و آیات

4-سید مجتبی حسینی، احکام تقلید و بلوغ، قم، دفتر نشرمعارف، 1385، ص 69

5- عبدالله جوادی آملی، انتظار بشر از دین، قم، نشر اسراء، اول، ۱۳۸۰، ص۹۴

6- امام خمینی، توضیح المسائل، مسئلة 1

7- نحل (16) آیه 43.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۳ ، ۱۹:۲۱

چکیده: یک سؤال بسیار مهمّ این است که آیا اگر کسی مقلّد یک مجتهد باشد، امّا در برخی مسائل خود بتواند تحقیق کند و تشخیص دهد که اگر در موضوعی خاص بهتر از مجتهد می تواند عمل کند با این وجود می تواند به روش خود عمل کند؟ یا به قولی از تشخیص خود استفاده کند؟

احکام تقلید

یک سؤال بسیار مهمّ این است که آیا اگر کسی مقلّد یک مجتهد باشد، امّا در برخی مسائل خود بتواند تحقیق کند و تشخیص دهد که اگر در موضوعی خاص بهتر از مجتهد می تواند عمل کند با این وجود می تواند به روش خود عمل کند؟ یا به قولی از تشخیص خود استفاده کند؟

در حقیقت این پرسش شما از دو بخش کبرا و صغرا تشکیل شده است.

الف. (کبرای قضیه) آیا ممکن است یک نفر در برخی از مسائل مقلّد و در تعدادی دیگر مجتهد باشد؟

مجتهد بر دو قسم است: مجتهد مطلق و مجتهد متجزّى.

مجتهد مطلق کسی است که بتواند تمام فروعاتی را که یک مکلّف به آن نیاز دارد استنباط نماید.

مجتهد متجزّی کسی است که توانایی استنباط تمام احکام را ندارد، بلکه تنها بابی از ابواب فقه یا جزئی از آن را می تواند استنباط کند.

این یک بحث اصولی است که دو نظر پیرامون آن وجود دارد. [1]

1. اجتهاد، ملکه و امر بسیطی است که در صورت وجود آن در شخصی، وی در تمام ابواب می تواند استنباط نماید، از این رو برخی اساساً تجزّی در اجتهاد را مطلقاً قبول ندارند، بلکه بر این باورند: مجتهد آن است که در جمیع مسائل، اجتهاد نموده و به ظنّ خود عمل نماید و درست تر آن است که تجزّى در اجتهاد صحیح نیست، بلکه مجتهد آن است که بالفعل ملکه اقتدار بر اجتهاد در کل مسائل و حالت‏ استنباط جمیع فروع از ادلّه تفصیلی و مدارک اصلی را داشته باشد و علومى که ماده اجتهاد کلّى است تحصیل کرده باشد؛ یعنی علوم مقدماتی اجتهاد را فراهم نموده باشد. [2]

2. این که شخصی در قسمتى از ابواب فقه استنباط داشته باشد و یا این که فقط در یک باب اجتهاد و فتوا داشته و در ابواب دیگر یا اصلاً کار نکرده و یا به مقام کمال و افتا نرسیده که در این صورت او را متجزّى می گویند، [3] بنابر این، بسیاری بر این عقیده اند که اصل این اجتهاد (تجزّی) ممکن است، و چنین اجتهادی صرفاً برای خود شخص حجیّت دارد، نه برای دیگران، از این رو کسی نمی تواند از او تقلید نماید، امّا برخی نیز تقلید از مجتهد متجزّی را کافی می دانند.

لذا فرمودند: فتواى مجتهد متجزّى که تنها در برخى ابواب فقهى داراى فتوا و نظر اجتهادى است براى خودش حجّت است، ولى جواز تقلید دیگران از او محلّ اشکال است؛ اگر چه جواز آن بعید نیست. [4]

ب. (صغرای قضیه) آیا هر کس با تحقیقی که انجام می دهد می تواند به این درجه برسد؟

در رابطه با بخش دوم پرسش، که سؤال شما نیز بیشتر ناظر به همین قسمت است و با توجه به این که پاسخ این قسمت از پرسش شما در همین سایت موجود است ضمن تذکر برخی نکاتی که لازم به نظر می رسد، برای اطّلاع بیشتر به آن پاسخ ها شما را راهنمایی می نماییم.

1. علم فقه نیز؛ مانند بسیاری از علوم، علاوه بر وسعتی که در خود این دانش وجود دارد، تعداد زیادی از علوم وابسته ای دارد که تمهید و مقدمه این علم محسوب می شود؛ مانند، علوم: ادبیات عرب (لغت، صرف، نحو، معانی، بیان و ...)، تفسیر، رجال، درایه، حدیث، اصول فقه و ... .

2. اجتهاد این نیست که ما آیه یا روایتی را ببینیم و ترجمه اش کنیم یا ترجمه اش را از جایی بگیریم بعد بگوییم فهم ما از این آیه یا روایت این است، بلکه همه این علومی که بیان کردیم و علوم دیگر به طور مستقیم یا غیر مستقیم در آن نقش دارند. برای روشن شدن بحث نمونه ای را به عنوان مثال بیان می کنیم.
آیا اگر شخصی که از دانش پزشکی بهره ای ندارد، می تواند با صرف دیدن نام دارویی در کتابی آن را برای خودش که بیمار است یا دیگر بیماران، تجویز کند، با توجه به این که؛ مثلاً، اعتبار کتاب و نویسنده اش برای او معلوم نیست، نام آن دارو بین چند چیز مردّد است، شرایط فیزیکی شخص و آب و هوا در او نقش دارد و ... ، از این رو کسی که خود را در حدّ استنباط احکام الاهی از قرآن و سنّت می داند، و با توجه به آنچه که در مشخصاتتان درج نمودید که مجتهد نیستید، از این رو برای اثبات اجتهاد راه هایی وجود دارد که یکی از آن راه ها این است که به یک مجتهد مسلّم عادل مراجعه نمایید و فهم و روش استنباط خود را فراروی او بیان نمایید که در صورت اجازه آن مجتهد، می توانید به فهم و اجتهاد خودتان عمل نمایید.

--------------------------

پی نوشت:

[1] مروّج جزائری، سید محمد جعفر، منتهى الدرایة فی توضیح الکفایة، ج ‏8، ص 420، مؤسسة دار الکتاب‏، چاپ سوّم ، قم ، 1415 هـ ق‏.

[2] حسینی مرعشی أسترآبادی میرداماد، محمّد باقر بن محمّد ، شارع النجاة فی‏أحکام العبادات، ص 9 و 10، چاپ اوّل، تهران- إیران ، 1397 هـ ق‏.

[3] شهابی، محمود، ادوار فقه، ج‏3، ص 352، با اندکی تصرّف.

[4] توضیح المسائل (المحشى للإمام الخمینی)، ج ‏1، ص 28، س 7.

به نقل از سایت اسلام کوئست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۳ ، ۱۹:۲۰

چکیده: بهترین و کامل ترین دفترچه راهنمایی که برای انسان طراحی شده قرآن کریم است. در این کتاب آسمانی بهترین روش‌های ممکن در اختیار انسان قرار داده شده تا اینکه انسان به وسیله آن به برترین جایگاه و منزلت انسانی رهنمود شود. خداوند متعال در خصوص راهبری و هدایت بخشی قرآن کریم می فرماید: «وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى‏ لِلْمُسْلِمینَ؛[نحل :89]و ما قرآن را که بیان‏کننده هر چیزى است و هدایت و رحمت و بشارت براى مسلمانان است بر تو نازل کرده‏‌ا‌یم.»

چند دقیقه با برترین نعمت خدا

در این نوشتار مختصر سعی داریم در مورد برترین و زیباترین نعمتی که خدای متعال در اختیار انسان قرار داده صحبت کنیم. با اندک توجهی در نعمتهایی که خدا به انسان ارزانی داشته به روشنی می‌توان به این مطلب دست یافت که همه نعمتها از زیبایی و ارزش خاص بالایی برخوردار هستند؛ چرا که این نعمت‌ها در جهت رفاه و آسایش انسان می‌باشند، تا اینکه انسان روزگار را به سختی و مشقت نگذراند. در مورد ارزش گذاری نعمتهایی که دراختیار انسان است این سؤال مطرح می‌شود که کدام یک از جایگاه برتری برخوردار می‌باشند؟
برای جواب این سؤال خوب است کارایی نعمتهایی که دراختیار انسان است را مورد مطالعه قرار دهیم. بعضی از نعمتها که دراختیار انسان قرار داده شده با توجه به اهمیت و فوائد فراوانی که دارند بیشترین استفاده‌ی‌ آنها مختص به زندگی دنیایی است.
خدای سبحان در سوره مبارکه «الرّحمن» فهرستی از موجودات جهان آفرینش و مجموعه‌ه‏ایی از نعمتهای مادی و معنوی خود را بیان می‏‌فرماید؛ از دنیا و آخرت، از انسان و فرشته و جنّ، از آفرینش انسان و سیر کمالی او، از بهشت و سعادتهای ابدی، و از نعمتهای ظاهری و باطنی و....
در صدر این سوره و پس از ذکر صفت «رحمانیّت» خداوند، سخن از تعلیم قرآن به انسان در میان آمده است.«الرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ خَلَقَ الْإِنْسانَ عَلَّمَهُ الْبَیانَ؛[الرحمن/4-1]خداى رحمان، قرآن را یاد داد.انسان را آفرید، به او بیان آموخت.»
 این آیات نورانی نشانگر این نکته است که قرآن کریم، اولین و مهم‏ترین و پربارترین نعمت الهی است؛ زیرا انسان، تنها در سایه تعلیم خداوند و دریافت و تلقّی قرآن، به کمال نهایی خویش می‏رسد و تا قرآن نباشد، کسی به مقام انسانیّت راه نمی‏یابد.[1]

جایگاه و اهمیت قرآن
همان طور که در ابتدای سخن نیز بیان شد بعضی از نعمتها بیشترین کارایی و اثر آنها در دنیا خلاصه می‌شود، ولی این مطلب در خصوص قرآن کریم صادق نیست؛ چرا که خدای متعال در آیات نورانی قرآن مجید بهترین برنامه و آخرین نسخه شفا بخش خود را به بندگان ارزانی داشته که با به کار بستن فرامین شفا بخش آن می‌توان به سعادت دنیا و آخرت نائل شد. خدای متعال در آیات فراوانی جایگاه و اهمیت و ارزش این نسخه شفا بخش را این چنین بیان می‌فرماید:«یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءتْکُم مَّوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّکُمْ وَشِفَاء لِّمَا فِی الصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ؛[یونس آیه/ 57]ای مردم ، برای شما از جانب پروردگارتان موعظه ای آمد و شفایی برای ، آن بیماریی که در دل دارید و راهنمایی و رحمتی برای مؤمنان.»

قرآن وسیله هدایت انسان
هیچ نعمتی توان مقایسه و مقابله با قرآن را ندارد چرا که خدای متعال آن را برترین وسیله هدایت معرفی می‌نماید:«ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدىً لِلْمُتَّقینَ؛[بقره/2] این است کتابى که در [حقانیت‏] آن هیچ تردیدى نیست [و] مایه هدایت تقواپیشگان است». سرتاسر قرآن در بردارنده‌ی  آیات نورانی است که راه و رسم زندگی الهی و نوید حیات ابدی را به انسان بشارت می‌دهد. جناب سید رضی در کتاب شریف نهج البلاغه از امام علی علیه السلام در خصوص شأن و منزلت قرآن این چنین می فرماید: «إنَّ اللّه سبحانَهُ لَم یَعِظْ أحَدابمِثلِ هذا القرآنِ؛[2] خداوند سبحان هیچ کس را به چیزى چون این قرآن اندرز نداده است.»

قرآن نسخه شفا بخش انسان
ازآنجا که بیماری‌هایی که انسان با آن مواجه می‌شود تنها در بیماری‌های جسمی خلاصه نمی شود بلکه سخترین و خطرناک‌ترین بیماری‌هایی که می توان انسان را در معرض هلاکت و نابوی قرار دهد بیماری‌های روحی و روانی است خدای متعال قرآن را شفای آن امراض خطرناک قرار می‌دهد و می‌فرماید: «وَ نُنَزِّل‌ُ مِن‌َ الْقُرْءَان‌ِ مَا هُوَ شِفَآءٌ وَ رَحْمَة‌ٌ لِّلْمُؤْمِنِین‌َ وَ لاَ  یَزِیدُ الظَّـَـلِمِین‌َ إِلآ  خَسَارًا؛[اسرأ/82] قرآن را نازل می‌کنیم که شفا و رحمت برای مؤمنان  است‌».
امام على(علیه السلام) در سخن بسیار جامع این حقیقت شفا بخشی قرآن رابا شیواترین عبارات بیان فرموده است: «فَاسْتَشْفُوهُ مِنْ أَدْوائِکُمْ وَ اسْتَعِینُوا بِهِ عَلى لاَ وائِکُمْ فَإِنَّ فِیهِ شِفاءً مِنْ أَکْبَرِ الدّاءِ وَ هُوَ الْکُفْرُ وَ النِّفاقُ وَ الْغَیُّ وَ الضَّلالُ»؛[3] (از این کتاب بزرگ آسمانى، براى بیمارى هاى خود شفا بخواهید و براى حل مشکلاتتان از آن یارى بطلبید؛ چرا که در این کتاب درمان بزرگترین دردها است: درد کفر، نفاق، گمراهى و ضلالت»

راهنمایی صادق و نیکو
بهترین و کامل ترین دفترچه راهنمایی که  برای انسان طراحی شده قرآن کریم است. در این کتاب آسمانی  بهترین  روش‌های ممکن  در اختیار انسان قرار داده شده تا اینکه انسان به وسیله آن به برترین جایگاه و منزلت انسانی رهنمود شود. خداوند متعال در خصوص راهبری و هدایت بخشی قرآن کریم می فرماید: «وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى‏ لِلْمُسْلِمینَ؛[نحل :89]و ما قرآن را که بیان‏کننده هر چیزى است و هدایت و رحمت و بشارت براى مسلمانان است بر تو نازل کرده‏‌ا‌یم.»
در کتاب شریف نهج البلاغه جناب سید رضی در خصوص هدیت بخشی قرآن کریم  از امام علی (علیه السلام) این چنین نقل می‌کند: «اِنَّ اللّه‏َ تعالى اَنْزَلَ کِتابا هادیا بَیَّنَ فیهِ الْخَیْرَ وَ الشَّرَّ، فَخُذوا نَهْجَ الْخَیْرِ تَهْتَدوا وَ اَصْدِفوا عَنْ سَمْتِ الشَّرِّ تَقْصِدوا؛[4]خداى تعالى کتابى راهنما فرستاد و در آن خوب و بد را روشن ساخت. پس راه خوبى را پیش گیرید تا هدایت شوید و از راه بدى دورى جویید تا به مقصد برسید.»

سخن آخر
نکته بسیار مهمی که در خصوص این نعمت ارزشمند الهی باید مورد توجه قرار داد این است که، نباید برخورد و استفاده ما ازاین کلام الهی به شکل یک کالا و تجارت باشد، به این معنا که تنها به دنبال بهره بردن از ثواب قرائت آیات نورانی آن باشیم، بلکه سزاوار است با تدبر و تفکر در آیات نورانی و انسان ساز آن روح خود را جلا داده و زنگارهای غفلت و دنیا زدگی را از روح و قلب دور سازیم؛ تا اینکه با زنده شدن قلب، روح زیبای الهی در کالبدجسمانی صفا و قوت یافته و پله‌های کمال و سعادت با معرفت و شناخت واقعی طی شود.
__________________
[1]. جوادی آملی، قرآن در قرآن، ص 23.
[2].نهج البلاغة(صبحی صالح)خطبة 176، ص254.
[3]. همان.
[4].نهج البلاغه، خطبه 167.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۳ ، ۱۹:۱۵

چکیده: «صحیفه سجادیه» پس از قرآن کریم و نهج‌البلاغه مهم‌ترین گنجینه معارف شیعی است، که در آن امام سجاد(علیه‌السلام) علاوه بر آموختن شیوه دعا به پیروان خود، معارفی هم‌چون خداشناسی، امام‌شناسی و...را به آنان منتقل کرده است.

یکی از کتب روایی شیعه که بسیار مهم و معتبر است، کتاب «صحیفه سجادیه» می‌باشد؛ این کتاب ارزش‌مند پس از قرآن کریم و نهج‌البلاغه مهم‌ترین گنجینه حقایق و معارف الهی است، از این‌رو آن‌را «اخت قرآن»، «انجیل اهل‌بیت» و «زبور آل محمد» خوانده‌اند.[1] این صحیفه از لحاظ سندی در حد تواتر است، به‌گونه‌ای که بسیاری از علمای اهل سنت، بخش‌هایی از آن را نقل کرده‌[2] و برخی دیگر فصاحتش را ستوده‌اند، آیت‌الله «مرعشی نجفی» نسخه‌ای از صحیفه سجادیه را برای «طنطاوی» مفتی اسکندریه فرستاد، وی پس از دریافت آن، در پاسخ نوشت:«این از بدبختی ماست که تاکنون بر این اثر گران‌بهای جاوید که از مواریث نبوت است، دست نیافته بودیم، من هر چه در آن می‌نگرم آن را از گفتار مخلوق برتر و از خالق پایین‌تر می‌یابم».[3]

در اهمیت آن همین بس که تاکنون بیش از 80 شرح بر آن نوشته شده است[4] صحیفه سجادیه، تنها راز و نیاز با خدا و بیان حاجت در پیش‌گاه وی نیست، بلکه مشتمل بر 54 دعا است و بسیاری از معارف اسلامی، از قبیل مسائل عقیدتی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و پاره‌ای از قوانین طبیعی و احکام شرعی در آن، در قالب دعا بیان‌شده است؛ از مسائل خداشناسی، مانند نفی تشبیه و تجسیم گرفته تا امام‌شناسی و... .

از مهم‌ترین عناوین این صحیفه می‌توان، به ستایش خداوند، درود بر محمد و خاندانش‌(علیهم‌السلام) درخواست عاقبت‌به‌خیری، دعای باران، درخواست مکارم اخلاق، دعا برای تندرستی، دعا برای والدین، فرزندان، همسایگان و مرزداران، دعا برای رفع فقر و بیماری، دعای باران و...اشاره کرد.

گفتنی است که روش امام سجاد(علیه‌السلام) در دعا این است که نخست حمد و ستایش خدا را به‌جا می‌آورد، سپس بر خاندان پیامبر(علیهم‌السلام) درود می‌فرستند؛ به‌گونه‌ای که در این صحیفه کمتر دعایی است که در آن، از تعبیر «صلوات» استفاده‌ نشده باشد؛ وی در نهایت حاجت خود را از خدای متعال درخواست می‌کند.

بنابراین صحیفه سجادیه یک کتاب دعای ساده نیست، بلکه کتابی است که در قالب دعا اندیشه‌های ناب شیعی در آن آمده است؛ و به گفته «ابن‌جوزی» اگر علی بن حسین(علیهماالسلام) نبود، مسلمانان آیین سخن گفتن و عرض حوائج خود را به خدای متعال نمی‌دانستند؛ لذا آن امام به مردم آموخت که هنگام استغفار چگونه باخدا سخن بگویند و در موقع درخواست باران با چه زبانی از خداوند باران بخواهند و زمان ترس از دشمن چگونه به خدا پناه برده، دفع شر دشمنان را بخواهند.[5]

____________

پی‌نوشت:
[1] شیخ آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج‏15، ص‏18.
[2] ر.ک: قندوزی، ینابیع المودة، ج 1 - 2، ص 599.
[3] مقدمه مرعشی نجفی بر صحیغه سجادیه، ص 37؛ ر.ک: پیشوایی، سیره پیشوایان، ص 270 - 271.
[4] حکیم، سید محمدحسین، کتاب‌شناسی تفصیلی شروح و ترجمه‌های صحیفه سجادیه، مجله «کتاب ماه دین»، اسفند 1380 و فروردین1381.
[5] مقدمه مرعشی بر صحیفه، ص 43 - 45.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۳ ، ۱۹:۱۳
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۳ ، ۱۲:۱۰

نتوانسته اند و نخواهند توانست

دریافت
حجم: 6.29 مگابایت

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۳ ، ۱۲:۰۹

عنوان: نحن صامدون
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۳ ، ۱۱:۴۶

در پی هماهنگی ها و نامه امروز امام جماعت مسجد به مدیریت محترم دبیرستان شهیدگمنام قرار شده است تا پایان آذر ماه سال جاری کارشناسان تربیت بدنی مدرسه نسبت به استعدادیابی در رشته های والیبال، هندبال و بسکتبال در میان دانش آموزان اقدام نمایند و بعد از آن استعدادیابی مرحله دوم توسط کارشناسان ورزشی مسجد تکمیل کننده مراحل جهت تشکیل تیم های مسجد و محله در رشته های فوق الذکر باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۳ ، ۰۸:۴۴