سیاست علوی و سیاست اموی و چرایی پذیرش حکمیت
شنبه, ۱۵ آذر ۱۳۹۳، ۰۹:۰۳ ب.ظ
سیاست علوی
استاد محمد تقی جعفری (ره) با استنباط از مجموعه دیدگاهها و رهنمودهای حضرت علی ـ علیه السّلام ـ و با توجه به سلوک عملی آن حضرت، سیاست علوی را این گونه تعریف میکند: «مدیریت و توجیه و تنظیم زندگی اجتماعی انسانها در مسیر حیات معقول>>[2]
سیاست در نگاه امام علی ـ علیه السّلام ـ اداره استوار جامعه بر اساس معیارهای الهی، و حرکتی حق مدارانه است، هرگز برای رسیدن به قدرت و حراست از قدرت به دست آمده، هر کاری را روا نمیداند؛ بلکه به عکس، او توسل به ابزار نامشروع را حتی به بهای از دست دادن قدرت صحیح، جایز نمیداند. بر پایه آموزههای علوی،سیاست شناخت و بهره وری از ابزارهای مشروع در اداره جامعه و تأمین رفاه مادی و معنوی مردم است.[3]
هدف از سیاست در مکتب علوی هدایت و تربیت جامعه و برقراری ارزشها و عدالت اجتماعی است نه کسب قدرت و حفظ قدرت. سیاست در مکتب علوی توأم با رعایت اصول اخلاقی و ارزشی است. امام علی ـ علیه السّلام ـ در تصدّی امور سیاسی متعهد است که منافع عمومی و اجتماعی را بر حفظ قدرت ترجیح دهد و به دست گرفتن قدرت در نگاه و اندیشه علوی جز برقراری عدالت و رفع ظلم، فلسفه دیگری ندارد. بزرگترین اشکال که منتقدین بر تدبیر مملکت داری امام علی ـ علیه السّلام ـ دارند رفتار او با معاویه است ... درستترین و عاقلانهترین راهی که در آن اوضاع و احوال، امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ میتوانست پیش گیرد همان است که با منتهای قاطعیت پیش گرفت. درست توجه کنید جمعی میگویند چون اهل خدعه و مکر سیاسی نبود، چون دروغ و ظاهرسازی در مذهب اخلاقی او راه نداشت بناچار کاری کرد که هر کس مانند او باشد، میکند.[4]
مهمترین مسئلهای که امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ در بدو زمامداری در پیش روی داشت مسئله امارت معاویه بن ابی سفیان در شام بود. اهمیت این امر از سایر مسایل سیاسی خلافت علی ـ علیه السّلام ـ بیشتر است و شاید میتوان گفت: تمام یا لااقل بسیاری از مشکلاتی که پیش آمد از قبیل مسئله حکمیّت و حرکت خوارج و حتی شهادت امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ همه و همه شاخههای متعدد این اصل اساسی است، امام علی ـ علیه السّلام ـ در مورد مسئله امارت و حکومت معاویه، دو راه بیشتردر پیش روی نداشت :از یک طرف خواست عمومی و افکار عمومی بودکه از ایشان درخواست پذیرش حکومت و اصلاح نابسامانیهای زمان حکومت عثمان را داشت و از طرف دیگر معاویه و هواداران حکومت او بودند که خواهان حفظ وضع موجود و ادامه حکومت خود و تسلط بر امور را داشتند در چنین شرایطی امام علی ـ علیه السّلام ـ ناگزیر باید برای ایجاد اصلاحات و برقراری عدالت و رفع ظلم و بیدادگری از جامعه اسلامی، اقدام به برکناری معاویه کند اما استبداد معاویه و فساد عُمّال دستگاه حکومت او و صرف بیت المال در راه اغراض خاص سیاسی به حدی آشکار و مسلّم بود که اغماض و مسامحه در این باب به هیچ وجه جز دنیاداری و سازش با ظلم از روی جاه طلبی تعبیر نمیشد. از این رو امام علی ـ علیه السّلام ـ هرگز برای جلب نظر دیگران یا محکم کردن زمینههای نفوذ و سیطره حکومت خویش حاضر نیست از حق و عدالت عدول کند، برای امام علی ـ علیه السّلام ـ صرف خواست یا تمایل جمعی یا حتی اکثریتی از جامعه در صورت تعارض با حکم الهی، لازم الاجرا نیست، البته مردمی که با قیام، امام علی ـ علیه السّلام ـ را پذیرفته و با بیعت خود، حکم او را گردن نهاده باشند هرگز از امامشان جز رعایت حدود الهی و اقامه حق و عدل نمیخواهند.[5]
بنابراین در مقابل این ذهنیت نادرست که میگوید: اگر امام علی ـ علیه السّلام ـ سیاست مدار بود باید حکمیّت را نمیپذیرفت، باید گفت: اولاً جریان حکمیّت بر امام علی ـ علیه السّلام ـ توسط یاران نااهل و نادان ایشان تحمیل شد، نه اینکه بر اساس تدبیر سیاسی خویش آن را پذیرفته باشد و ثانیاً در نگاه امام علی ـ علیه السّلام ـ وقتی که سیاست توأم با رعایت اصول اخلاق است نمیشود پیمان شکنی نماید، سیاست ورزی و حکومت داری امام علی ـ علیه السّلام ـ در راستای سنّت و سیره پیامبر قرار دارد وهمان گونه که پیامبر خود را ملزم میدانست، به رعایت پیمانهایی که با غیر مسلمین میبست ،امام علی ـ علیه السّلام ـ نیز از نظر اخلاق هم خود را ملزم به رعایت آن میدانست، سیاست اخلاقی و ارزشی امام ایجاب میکرد در مسئله حکمیّت خویشتن داری نشان دهد.J}
پینوشتها:
[1] . ر. ک: محمدی ری شهری، محمد، سیاست نامه امام علی ـ علیه السّلام ـ ، ترجمه مهریزی مهدی، نشر دارالحدیث.
[2] . ر. ک: جعفری، محمد تقی، حکمت اصول سیاسی اسلام، انتشارات بنیاد نهج البلاغه ، ص 47.
[3] . همان منبع، ص 27.
[4] . ر. ک: صدر، سید حسن، مرد نامتناهی، 154.
[5] . ر. ک: دانشامه امام علی ـ علیه السّلام ـ ، انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشة اسلامی، ج 6، ص 30.