سوال: به هنگام دیدن فیلم و عکس های مبتذل چند قطره از من مایعی خارج می شود که شفاف است و خیلی کم است. آیا این ها حرام است؟ نیازی به غسل دارد؟ اصلاّ نجس است یا نه؟
پاسخ:
مایعی مذکور در صورتی که نشانه های منی را نداشته باشد ،یعنی با شهوت و با جستن خارج نشود و بعد از خارج شدن بدن سست نشود ،پاک است و غسل ندارد و وضو و غسل را هم باطل نمی کند، هر مایعی که از انسان خارج شود و این سه نشانه را نداشته باشد و ادرار هم نباشد، پاک است و غسل ندارد. در صورت شک نیز حکم منی را ندارد.(1)
اما دیدن فیلم و عکس هاس مبتذل با قصد لذت و شهوت و یا در صورتی که سبب تحریک شود ،حرام است.(2)
ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ
پی نوشت
1. آیت الله خامنه ای، استفتائات، سؤال 177
2. همان ،سؤال 1187-1192
حتما این جمله زیاد به گوشمان رسیده که، من از خودم تقلید می کنم و عقل من می تونه من رو به کمال برسونه و یا اینکه نیازی به پیروی از عقل دیگران نیست و زمان تقلید گذشته و علم پیشرفت کرده و تقلید کار عاقلانه ای نیست و... برای روشن تر شدن موضوع لازم هست با اشاره به معنای عقل و چند روایت جایگاه عقل را در مکتب اسلام روشن کنیم.
عقل در لغت به معنای امساک، پیوند دادن و نگه داشتن است و به همین دلیل عقال شتر را عقال گویند. عقل به قوایی گفته میشود که آماده پذیرش علم و دانش است و گاهی نیز به دانشی نیز که به وسیله همین قوه بهدست آمده است گویند.[1] پیامر اکرم صل الله علیه وآله می فرماید :«ما قسم الله للعباد شیئاً افضل من العقل… و ما ادی فرائض الله حتی عقله عنه و لا بلغ…؛ خداوند متعال میان بندگانش نعمتی برتر از عقل تقسیم نکرده است و بندگان فرائض الهی را به جا نمی آورند تا آنها را با عقل خود دریابند و…»[۲]. و راویات فراوانی در این زمینه که با عقل هست که انسان به مقامات می رسد و عقل محبوبترین موجود است که با آن حساب و کتاب می شود.[3]
حال با روشن شدن جایگاه عقل در مکتب اسلام در این بحث به این نکته می رسیم که آیا تقلید از مرجع تقلید یا شخص صاحب علم با تعقل و عقل گرایی منافات دارد؟
نخست باید برداشت خودمان را از «عقل» مشخص کنیم؛ آیا منظور عقل یک نفر و عقل شخصی است یا عقل نوع انسانها و عقل همگانی است؟! اگر عقل یک نفر و قدرت تشخیص یک نفر باشد احتمال اشتباه در آن فراوان است و اگر عقل جمعی باشد و به ویژه در زمان ها و مکان های متعدد باشد از آن تعبیر به سیره عقلاء می شود و به طور معمول احتمال خطا در آن کمتر است و بیشتر مورد تأیید شرع است و گاهی منظور از «عقل» حکم عقلی به عنوان منبع شناخت است که در رتبه برهان قطعی است و مورد پذیرش شرع است. در این صورت می توان گفت: احکام شرع و عقل با یکدیگر متعارض نیستند و اگر تعارض به نظر رسد، ابتدایى است که پس از درک عقل نسبت به مصلحت احکام، آن تعارض برطرف مى شود.[4] اصولاً رابطه بین دین و عقل رابطه ی مستقیم است چون آنچه که عقل به آن حکم می کند دین و شرع نیز به آن حکم می کند و آنچه که دین و شرع به آن حکم می کند عقل نیز به آن حکم می کند این یک قاعده کلی است.(قاعده معروف اصولی:«ما حکم به الشرع حکم به العقل و ما حکم به العقل حکم به الشرع») از این رو، حکیمان الهی می گویند: عقل با نقل در یک مسیرند. به بیان دیگر، عقل و نقل، همانند دو بال طایر قدسی و ملکوتی اند که با آنها پرواز در فضای باز استدلال میسر است. [5]
در مورد بدست آوردن احکام شرعی همه می دانیم که علاوه بر تقلید، اجتهاد و احتیاط هم راه هایی هستند که می شود به کمک آنها احکام را بدست آورد، اما چون احتیاط و اجهاد شرایط خاص خود را دارد زمان بر است برای عموم مردم تقلید راحت ترین راه است که مسئولیت عمل هم به عهده تشخیص دهنده، یعنی مرجع تقلید می باشد. تقلید یعنی رجوع به متخصص و اگر کسی خودسر و بدون شناخت آیات و روایات مرتبط بهبحث، با عقل برداشت خود احکام را عمل کند مانند شخصی است که بدون رجوع به پزشک دارو مصرف می کند، که این شخص در عرف و نزد همه مردم شخصی خطا کار است.
این نکته هم قابل ذکر هست که بحث تقلید فقط در احکام شرعی مطرح هست و آنچه که امروزه بشر به آن گرفتار است، تقلید در اعتقاد است که در رساله مراجع این تقلید جایز نیست و فقط در احکام غیر ضروری باید از آن سه راه که راحت ترین آن احتیاط است احکام را بدست آورد.[6]
نتیجه:
اگر شخصی بخواهد اعمال و احکام دینش را بر اساس قرآن و سنّت انجام دهد، باید قرآن و تفسیر و علومى را که وابسته به آن است، به طور تخصصى و جامع بداند. همین طور باید سنّت را که عبارت است از قول، عمل و تقریر ( تأیید گفتار و اعمال دیگران توسط معصوم) کاملاً بشناسد؛ یعنى با علوم حدیث آشنا باشد که عبارت است از : علم رجال (شرح حال راویان حدیث) و سلسله سند، درایه (فهم دلالت روایات)، شأن نزول روایات، قرائن حالی و مقالی، تقیّه، حقیقت و مجاز، تعارض روایات با روایات یا تعارض روایات دیگر با آیات و تزاحم مصالح و....چنین فردى که به قرآن و سنّت با کیفیت مذکور آگاهى داشته باشد، مى تواند بلکه باید طبق قرآن و سنت، آن طور که مى فهمد عمل نماید. به چنین فردى متخصص علوم اسلامى یا مجتهد و فقیه مى گویند و تقلید کردن برای او جایز نیست. امّا اگر کسى از نظر علم و آگاهى به حدّ مذکور نرسیده باشد، عقل حکم مى کند از یک یا چند متخصص علوم اسلامى بپرسد و طبق آن عمل نماید. این راهکار مقتضای عقل و شعور است که خدا داده است و قرآن هم به همین مطلب تصریح فرموده : «فاسئلوا اهل الذّکر إن کنتم لا تعلمون؛ [7] از آگاهان بپرسید اگر نمیدانید».
بعد از توضیح مطالب بالا باید از افرادی که می گویند: من از خودم تقلید می کنم، پرسیدکه آیا شخصی که متخصص نیست و از علوم مربوط به بحث اجتهاد و استخراج حکم دینی آگاه نیست می تواند از خودش تقلید کند؟
-----------------------------------------------------------------
پی نوشت:
1- راغب اصفهانی، 1412 ق، ذیل ماده (ع ق ل)
2- کلینی، کافی، ج ۱، ص ۱۳٫
3-مقاله، بررسی مفهوم عقل از دیگاه روایات و آیات
4-سید مجتبی حسینی، احکام تقلید و بلوغ، قم، دفتر نشرمعارف، 1385، ص 69
5- عبدالله جوادی آملی، انتظار بشر از دین، قم، نشر اسراء، اول، ۱۳۸۰، ص۹۴
6- امام خمینی، توضیح المسائل، مسئلة 1
7- نحل (16) آیه 43.
یک سؤال بسیار مهمّ این است که آیا اگر کسی مقلّد یک مجتهد باشد، امّا در برخی مسائل خود بتواند تحقیق کند و تشخیص دهد که اگر در موضوعی خاص بهتر از مجتهد می تواند عمل کند با این وجود می تواند به روش خود عمل کند؟ یا به قولی از تشخیص خود استفاده کند؟
در حقیقت این پرسش شما از دو بخش کبرا و صغرا تشکیل شده است.
الف. (کبرای قضیه) آیا ممکن است یک نفر در برخی از مسائل مقلّد و در تعدادی دیگر مجتهد باشد؟
مجتهد بر دو قسم است: مجتهد مطلق و مجتهد متجزّى.
مجتهد مطلق کسی است که بتواند تمام فروعاتی را که یک مکلّف به آن نیاز دارد استنباط نماید.
مجتهد متجزّی کسی است که توانایی استنباط تمام احکام را ندارد، بلکه تنها بابی از ابواب فقه یا جزئی از آن را می تواند استنباط کند.
این یک بحث اصولی است که دو نظر پیرامون آن وجود دارد. [1]
1. اجتهاد، ملکه و امر بسیطی است که در صورت وجود آن در شخصی، وی در تمام ابواب می تواند استنباط نماید، از این رو برخی اساساً تجزّی در اجتهاد را مطلقاً قبول ندارند، بلکه بر این باورند: مجتهد آن است که در جمیع مسائل، اجتهاد نموده و به ظنّ خود عمل نماید و درست تر آن است که تجزّى در اجتهاد صحیح نیست، بلکه مجتهد آن است که بالفعل ملکه اقتدار بر اجتهاد در کل مسائل و حالت استنباط جمیع فروع از ادلّه تفصیلی و مدارک اصلی را داشته باشد و علومى که ماده اجتهاد کلّى است تحصیل کرده باشد؛ یعنی علوم مقدماتی اجتهاد را فراهم نموده باشد. [2]
2. این که شخصی در قسمتى از ابواب فقه استنباط داشته باشد و یا این که فقط در یک باب اجتهاد و فتوا داشته و در ابواب دیگر یا اصلاً کار نکرده و یا به مقام کمال و افتا نرسیده که در این صورت او را متجزّى می گویند، [3] بنابر این، بسیاری بر این عقیده اند که اصل این اجتهاد (تجزّی) ممکن است، و چنین اجتهادی صرفاً برای خود شخص حجیّت دارد، نه برای دیگران، از این رو کسی نمی تواند از او تقلید نماید، امّا برخی نیز تقلید از مجتهد متجزّی را کافی می دانند.
لذا فرمودند: فتواى مجتهد متجزّى که تنها در برخى ابواب فقهى داراى فتوا و نظر اجتهادى است براى خودش حجّت است، ولى جواز تقلید دیگران از او محلّ اشکال است؛ اگر چه جواز آن بعید نیست. [4]
ب. (صغرای قضیه) آیا هر کس با تحقیقی که انجام می دهد می تواند به این درجه برسد؟
در رابطه با بخش دوم پرسش، که سؤال شما نیز بیشتر ناظر به همین قسمت است و با توجه به این که پاسخ این قسمت از پرسش شما در همین سایت موجود است ضمن تذکر برخی نکاتی که لازم به نظر می رسد، برای اطّلاع بیشتر به آن پاسخ ها شما را راهنمایی می نماییم.
1. علم فقه نیز؛ مانند بسیاری از علوم، علاوه بر وسعتی که در خود این دانش وجود دارد، تعداد زیادی از علوم وابسته ای دارد که تمهید و مقدمه این علم محسوب می شود؛ مانند، علوم: ادبیات عرب (لغت، صرف، نحو، معانی، بیان و ...)، تفسیر، رجال، درایه، حدیث، اصول فقه و ... .
2. اجتهاد این نیست که ما آیه یا روایتی را ببینیم و ترجمه اش کنیم یا ترجمه اش را از جایی بگیریم بعد بگوییم فهم ما از این آیه یا روایت این است، بلکه همه این علومی که بیان کردیم و علوم دیگر به طور مستقیم یا غیر مستقیم در آن نقش دارند. برای روشن شدن بحث نمونه ای را به عنوان مثال بیان می کنیم.
آیا اگر شخصی که از دانش پزشکی بهره ای ندارد، می تواند با صرف دیدن نام دارویی در کتابی آن را برای خودش که بیمار است یا دیگر بیماران، تجویز کند، با توجه به این که؛ مثلاً، اعتبار کتاب و نویسنده اش برای او معلوم نیست، نام آن دارو بین چند چیز مردّد است، شرایط فیزیکی شخص و آب و هوا در او نقش دارد و ... ، از این رو کسی که خود را در حدّ استنباط احکام الاهی از قرآن و سنّت می داند، و با توجه به آنچه که در مشخصاتتان درج نمودید که مجتهد نیستید، از این رو برای اثبات اجتهاد راه هایی وجود دارد که یکی از آن راه ها این است که به یک مجتهد مسلّم عادل مراجعه نمایید و فهم و روش استنباط خود را فراروی او بیان نمایید که در صورت اجازه آن مجتهد، می توانید به فهم و اجتهاد خودتان عمل نمایید.
--------------------------
پی نوشت:
[1] مروّج جزائری، سید محمد جعفر، منتهى الدرایة فی توضیح الکفایة، ج 8، ص 420، مؤسسة دار الکتاب، چاپ سوّم ، قم ، 1415 هـ ق.
[2] حسینی مرعشی أسترآبادی میرداماد، محمّد باقر بن محمّد ، شارع النجاة فیأحکام العبادات، ص 9 و 10، چاپ اوّل، تهران- إیران ، 1397 هـ ق.
[3] شهابی، محمود، ادوار فقه، ج3، ص 352، با اندکی تصرّف.
[4] توضیح المسائل (المحشى للإمام الخمینی)، ج 1، ص 28، س 7.
به نقل از سایت اسلام کوئست