مسجد حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مشهدمقدس

گزارش فعالیت های مسجد حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مشهد واقع در خواجه ربیع، بولوار 22 بهمن 26/11 حجت(عج)3

مسجد حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مشهدمقدس

گزارش فعالیت های مسجد حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مشهد واقع در خواجه ربیع، بولوار 22 بهمن 26/11 حجت(عج)3

۱۸ مطلب با موضوع «قرآن و حدیث» ثبت شده است

به برکت ماه میهمانی خدا و تلاش دوستان عزیز، محفل انس با قرآن ماه مبارک رمضان با حضور چشمگیر نوجوانان و جوانان و اهالی محل هرشب از ساعت 18:45 تا نماز مغرب و عشاء در قالب جزء خوانی قرآن کریم برگزار گردید.

در این جلسه که به سرپرستی استاد گرانقدر جناب آقای مجید اخلاقی (از اساتید محلی قرآن) برگزار می گردید نکات روخوانی، روانخوانی و تجوید نیز به مخاطبین ارجمند آموزش و یادآوری گردید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۴ ، ۰۱:۱۸

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّ‌حْمَـنِ الرَّ‌حِیمِ

«وَ إِذْ یَعِدُکُمُ اللَّهُ إِحْدَى الطَّائِفَتَیْنِ أَنَّها لَکُمْ وَ تَوَدُّونَ أَنَّ غَیْرَ ذاتِ الشَّوْکَةِ تَکُونُ لَکُمْ وَ یُریدُ اللَّهُ أَنْ یُحِقَّ الْحَقَّ بِکَلِماتِهِ وَ یَقْطَعَ دابِرَ الْکافِرینَ؛ [انفال/7]و [به یاد آورید] هنگامى را که خدا یکى از دو دسته [کاروان تجارتى قریش یا سپاه ابو سفیان‏] را به شما وعده داد که از آنِ شما باشد، و شما دوست داشتید که دسته بى‏سلاح براى شما باشد، و [لى‏] خدا مى‏خواست حقّ [اسلام‏] را با کلمات خود ثابت، و کافران را ریشه‏کن کند.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۹۳ ، ۰۶:۳۱

جلسه قرآن مسجد این هفته هم با حضور عاشقان قرآن و عترت در مسجد برگزار شد. (93.09.18)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۳ ، ۲۱:۳۵
واژه امام در قرآن
کلمه «امام» و جمع آن «ائمّه» مجموعاً دوازده بار در قرآن به کار رفته که هفت بار آن به صورت مفرد آمده و پنج بار به شکل جمع؛ بهر جهت این واژه در قرآن در معانی زیر به کار رفته است:
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۳ ، ۱۲:۴۶

نویسنده:

موضوع:

منبع:




اعلان برائت و تبری از دشمنان اسلام یکی از اصول ثابت و دائمی دین مبین اسلام است که با آن مرز میان خودی و غیرخودی شناخته شده و مسلمانان هویتی مستقل از سایر ملل و آئین ها پیدا می کنند. تولی و تبری در واقع نوعی امر به معروف و نهی از منکر است که نقش کارساز و مؤثری در تبیین مواضع و اعلام هویت رسمی و مستقل اسلام و مسلمانی دارد و به شفافیت دیدگاهها و اعتقادات و هنجارها کمک می کند. در مقاله حاضر نویسنده نقش سیاسی اعلام انزجار و نفرین را در آینه آیات قرآن بررسی می کند که اینک با هم آن را از نظر می گذرانیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۳ ، ۰۶:۱۲

محقق: حسینی قزوینی

تاریخ و محل نشر: پایگاه اطلاع رسانی مجمع تقریب

بحث وحدت بین امت اسلامی یک مسأله قرآنی است، انکار این موضوع در حقیقت انکار اسلام و انکار سنت پیامبر(ص) است، روایت متعددی از رسول اکرم(ص) در رابطه با مسأله وحدت داریم.

مقام معظم رهبری همان مطلبی را بیان می‌کنند که قرآن منادی آن است و سنت‌‌ و سیره معصومین(ع) به ویژه سیره خود امیرالمؤمنین(ع)منادی آن است و این امری بدیهی و روشن است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۳ ، ۰۶:۵۰
محقق: دکتر علی آقانوری
تاریخ و محل نشر: مجله الکترونیکی اخوت

فراخوانى مکرّر امامان به شرکت در مراسم عبادى، مناسک دینى ـ اجتماعى، تأکید بر حضور در جمعه و جماعت و فریضه حج، که تحت اشراف مخالفان و رقباى سیاسى ـ فکرى و احیاناً دشمنان اهل بیت بوده بر کسى پوشیده نیست. به علاوه، توجه آن بزرگان به عنصر عام امر به معروف و نهى از منکر را باید از جمله راهکارها و زمینه هاى رسیدن به امر مهم وحدت دانست. در این جا به گزارش مختصر هر یک از موارد آن مى پردازیم:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۳ ، ۰۶:۴۶
محقق: دکتر رجبی
تاریخ و محل نشر: سرویس نشریه الکترونیکی اخوت

حبُ اهل بیت شیعه و سنی نمی شناسد. این محبت آنقدر زیاد است که تا پای بذل جان نیز می رسد. در کربلا بودند کسانی که شیعه نبودند ولی مالامال از عشق حسین بوده و جان خود را در راه ایشان فدا کردند. در این باره با دکتر محمد حسین رجبی از کارشناسان تاریخ اسلام به گفتگو نشستیم:

همه کسانی که همراه حضرت سیدالشهدا (ع) در کربلا به شهادت رسیدند شیعه نبودند. هرچند اکثر قاطع آنان از شیعیان بودند، اما شماری از غیر شیعیان هم در میان آنان دیده میشود. کسانی هم که از کوفه برای جنگ با امام حسین (ع) آمدند شیعه نبودند. ابن زیاد با شناختی که از مردم کوفه داشت، به شیعیانی که بر اثر ارعاب او به یاری امام حسین نیامدند، الزام نکرد که حتما باید به کربلا بروند و با پسر پیامبر بجنگند. چون می ترسید که اگر اینها را در سپاه خود جای دهد، حتما در کربلا به امام می پیوندند. ولی اهل تسنن را مجبور به جنگ با ابی عبدالله کرد. هرچند برخی از اهل سنت میخواستند با بهانه و تمارض، از این جنایت بزرگ بگریزند اما ابن زیاد عذر آنان را نپذیرفت و همه آنان را اعزام کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۳ ، ۰۶:۴۴

شیعه در لغت

در قاموس ها و فرهنگ لغات عربی، واژه شیعه به پیروان و یاران و افراد هماهنگ در امری معنا شده است.

  1. و شِیْعَةُ الرَّجُلِ، بالکسرِ: أتْباعُهُ و أنْصارُهُ، و الفِرْقَةُ على حِدَةٍ، و یَقَعُ على الواحِدِ و الاثْنَیْنِ‏ و الجَمْعِ، و المُذَکَّرِ و المُؤَنَّث: شیعه مرد، پیروان و یاران اویند. به یک فرقه شیعه اطلاق می شود. چنان که این کلمه بر یک، دو و چند نفر و مذکر و مونث اطلاق می شود.(1)

  2. الشِّیعةُ: القوم الذین یَجْتَمِعون‏ على الأَمر. و کلُّ قوم اجتَمَعوا على أَمْر، فهم‏ شِیعةٌ. و کلُّ قوم أَمرُهم واحد یَتْبَعُ بعضُهم رأْی بعض، فهم‏ شِیَع‏: شیعه گروهی اند که بر امری اجتماع می کنند هر گروهی که بر امری اجتماع کنند شیعه اند و هر گروهی که یک امر را برگزیده اند و برخی از آنان از برخی دیگر پیروی می کنند آنان شیعه اند.(2)
  3. شیع‏: أصلان: یدلّ أحدهما على معاضدة و مساعفة (مساعدة)، و الآخر على بثّ و إشادة: شین یا و عین بیانگر دو اصل و ریشه لغوی اند یکی از آن دو بر یاری و کمک دلالت می کند و دیگری بر نشر و پراکنده کردن - شیعه از یاری دهندگان و پشتیبانان است.

از تامل در عبارات مذکور به دست می آید که در معنای لغوی لفظ شیعه سه مطلب به صورت منع الخلو منظور است که عبارت اند از:    1-پیروی    2-یاری     3-هماهنگی

کاربردهای کلمه شیعه در قرآن:

1- وَ دَخَلَ اَلْمَدِینَةَ عَلىٰ حِینِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِهٰا فَوَجَدَ فِیهٰا رَجُلَیْنِ یَقْتَتِلاٰنِ هٰذٰا مِنْ شِیعَتِهِ وَ هٰذٰا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغٰاثَهُ اَلَّذِی مِنْ شِیعَتِهِ عَلَى اَلَّذِی مِنْ عَدُوِّهِ فَوَکَزَهُ مُوسىٰ فَقَضىٰ عَلَیْهِ قٰالَ هٰذٰا مِنْ عَمَلِ اَلشَّیْطٰانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِینٌ ﴿القصص‏، 15﴾

و [موسی] به شهر وارد شد در حالی که اهل آن [در خانه ها استراحت می کردند و از آنچه در شهر می گذشت] بی خبر بودند، پس دو مرد را در آنجا یافت که با هم [به قصد نابودی یکدیگر] زد و خورد می کردند، این یک از پیروانش، و آن دیگر از دشمنانش، آنکه از پیروانش بود از موسی بر ضد کسی که از دشمنانش بود درخواست یاری کرد، پس موسی مشتی به او زد و او را کشت، گفت: این [نزاع میان آن دو] از عمل شیطان است، قطعاً او گمراه کننده و دشمنی اش آشکار است.

2- وَ إِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لَإِبْرٰاهِیمَ ﴿الصافات‏، 83﴾

و به راستی ابراهیم از پیروان نوح بود،

3- وَ حِیلَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ مٰا یَشْتَهُونَ کَمٰا فُعِلَ بِأَشْیٰاعِهِمْ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ کٰانُوا فِی شَکٍّ مُرِیبٍ ﴿سبإ، 54﴾

و [در نتیجه] میان آنان و همه خواسته هایشان [به وسیله مرگ] جدایی انداخته شد، همان گونه که پیش از این با هم کیشانشان رفتار شد؛ زیرا آنان همواره [نسبت به حق] در تردیدی سخت بودند.

شیعه در اصلاح:

کاربرد های گوناگون دارد:

1-افرادی که معتقد به امامت امام علی (علیه السلام) به عنوان جانشین بلافصل پیامبر(صلی الله علیه و آله) به دلیل افضل بودن ایشان از دیگر صحابه و منصوص بودن امامت ایشان از سوی پیامبر(صلی الله علیه و آله) و اعتقاد به استمرار امامت در فرزندان او از نسل حضرت فاطمه (سلام الله علیها) دارند.

فزونی کاربرد شیعه در این معنا باعث شده که لغت شناسان پس از ذکر معنای لغوی یادآور این گروه هم بشوند.

2-گروهی که فقط برتری امام علی (علیه السلام) بر صحابه و خلفای سه گانه و یا تنها بر عثمان را قبول دارند.

بنا براین تعریف: معتزله، گروهی از اهل حدیث، ابن ادریس شافعی(رئیس مذهب شافعی) و گروهی از زیدیه که به خلافت بی درنگ قال نیستند این این گروه قرار می گیرند.

علامه طباطبائی (رحمت الله علیه): چون آنان خلافت بنی امیه و بنی عباس را نپذیرفتند و امام فرزندان فاطمه زهرا(سلام الله علیها) را حق می دانستند،شیعه نامیده شده اند.

3-گروهی که فقط اظهار محبت و مودت نسبت به اهل بیت پیامبر(ص) که یکی از موارد مورد قبول همه مسلمانان به جز ناصبی هاست را دارند.

این محبت و مودت به واسطه تاکید و تصریح قرآن و حدیث نبوی است و در ابیات ابن ادریس شافعی تکرار شده است.

منشاء اصلاح شیعه:

منشاء این اصطلاح را باید در عصر رسالت نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) جستجو کرد که مورد تایید و گواه محدثان سنی و شیعه است.

1-جلال الدین سیوطی از جابر بن عبدالله انصاری و عبدالله بن عباس نقل می کند که گفته اند: پیامبر(صلی الله علیه و آله) در تفسیر آیه 7 سوره بینه (ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیرالبریه) به علی (علیه السلام) اشاره نمودند و فرمودند: والذی نفسی بیده ان هذا و شیعته هم الفائزون یوم القیامه

2-ابن اثیر از پیامبر (صلی الله علیه و آله) روایت می کند که خطاب به علی (علیه السلام) فرمود:

ستقدم علی الله انت و شیعتک راضین مرضیین و یقدم علیه عدوک غظباتا مقمحین

3-ابن حجر از ام سلمه روایت می کند که گفت: پیامبر(صلی الله علیه و آله) نزد من بودند.فاطمه (سلام الله علیها) و علی (علیه السلام) وارد شدند. پیامبر(صلی الله علیه و آله) خطاب به علی (ع) فرمودند:

یا علی انت و اصحابک فی الجنه - انت و شیعتک فی الجنه


و بسیاری از احادیث دیگر که در کتب اهل سنت به این معنا تاکید کرده است.


___________________________________

1-القاموس المحیط، ج‏3، ص: 62 

2- لسان العرب، ج‏8، ص: 188

3-التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، ج‏6، ص: 165

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۳ ، ۰۳:۰۵

یکی از مهم ترین نقاط تفرقه آمیز بین شیعیان و اهل سنت، موضوع لعن خلفاست که برخی از افراطیون شیعه و رهبران انگلیسی - آمریکایی  آنها (فرقه شیرازی ها)، بر خلاف نظر مراجع عظام تقلید شیعه و رهبر انقلاب اسلامی، اقدام به انجام آن می کنند.

ماسال نیوز

 

به گزارش ماسال نیوز، اسلام ملکی معاف کارشناس ارشد علوم حدیث دانشگاه امام صادق (ع) با طرح این سوال که «آیا در احادیث معتبر اهل بیت (علیهم السلام) توصیه شده که در خفا و غیرعلنی لعن کنیم؟» نوشت:
 

 در پاسخ پاسخ به این سوال باید گفت: اولا «برائت از ظالمان» از مسایل قطعی در اسلام و تشیع است. یعنی ما به عنوان یک مسلمانِ پیروِ قرآن و اهل بیت(ع)، همواره و در هر زمانی باید موضع قاطع قلبی و عملی در مقابل سران ظلم داشته باشیم. باید از «همه سران ظلم از آغاز تاریخ تا پایان تاریخ» بیزار باشیم. این بیزاری طبق شرایط زمانی و مکانی و محیطی که داریم باید در گفتار، رفتار و عملکرد ما به نحو متناسب متجلی باشد. لعن کردن تنها یکی از جلوه های این نفرت مقدس است که در جای خود و با آداب خود باید انجام شود. ظاهرا هدف اصلی از «برائت» اینست که پیرو یا مؤید ظالمان نشویم و در قبال مسأله حق و باطل بی اعتنا و بی تحرک نباشیم بلکه به تضعیف باطل و تقویت حق بپردازیم.


ثانیا لعنی که در عموم ادعیه و زیارتها و احادیث به ما توصیه شده «لعن ظالمان به صورت کلی» است. البته در قدیم گاهی در شرایط خاصی ضرورتی پیش می آمد که امام معصوم(ع) فرد خاصی را با ذکر نام نیز لعن می فرمودند که این کار در واقع اعلام مواضع و روشنگری بود تا پیروانشان متوجه انحراف آن فرد بشوند و از او پیروی نکنند همانند لعن کردن برخی از شخصیتهای غالی که برای ائمه(ع) ادعای الوهیت یا نبوت می کردند یا کسانی که به دروغ ادعای بابیت و نیابت خاصه داشتند یا مذهب انحرافی جدیدی در درون شیعه اختراع می کردند (1).
در این موارد، احیانا نامه ای از معصوم(ع) می رسید و این افراد را با ذکر نام طرد و لعن می فرمود تا مردم از آنان پرهیز کنند. هدف از این «لعن خاص» این بود آنها نتوانند خود را به امام(ع) بچسبانند و مردم را گمراه کنند. ویژگی غالیان این بود که وقتی با مردم عادی برخورد می کردند سخنان باطل خود را به معصومان(ع) منتسب می کردند و می گفتند ما از دوستان خاص امام(ع) هستیم و امام(ع) ما را کاملا تأیید می فرمایند و اسرارشان را به ما می گویند.
در واقع عقاید کفرآمیز و شرک آلود خود را به عنوان سخن معصومان(ع) و اسرار تشیع ترویج می کردند. لذا ائمه(ع) مجبور بودند برای دفع تهمت از خود و نیز برای روشنگری افکار عمومی علنا آن افراد را با ذکر نام لعن کنند. اگر امام(ع) آن افراد را با ذکر نام لعنت نمی فرمودند ادعاهای باطل آنها منسوب به امام معصوم(ع) می شد. بنابراین لعن با ذکر نام درباره غالیان (افراطیهای شیعه که عقاید غلوآمیز و شرک آلود را به عنوان عقاید سری ائمه(ع) ترویج می کردند) صادر شده و موارد متعددی دارد (2).


اما درباره شخص حضرات ابوبکر و عمر که ادعای نمایندگی امیرالمؤمنین(ع) را نداشتند، موضع منتقدانه و مخالفتهای ائمه(ع) معلوم بود و ائمه(ع) در روایات فراوانی به روشنگری و نقد این دو شخصیت می پرداختند. با این حال هیچ روایت معتبری نداریم که ائمه(ع) توصیه فرموده باشند که شیعیان این دو نفر را با ذکر نام لعنت کنند. آنچه در زیارتهای مشهور و معتبر داریم نیز «لعن کلی ظالمان» است و در هیچ زیارت معتبری با ذکر نام به لعن جضرات ابوبکر و عمر پرداخته نشده است. از مجموع شواهد به نظر می رسد ائمه(ع) با اینکه می خواستند شیعیان موضع منتقدانه و روشنگرانه درباره عملکرد حضرات ابوبکر و عمر داشته باشند، اما با اینکه «لعن این دو نفر با ذکر نام» به یکی از شعایر و آداب شیعی تبدیل شود موافق نبودند. لذا در دعاها و زیارتهایی که به شیعیان آموزش می دادند تنها «لعن کلی ظالمان» را یاد داده اند.




البته «لعن با ذکر نام» درباره افراد بی اهمیت مثل عمر بن سعد، شمر و ابن زیاد که جزو مقدسات هیچیک از مذاهب اسلامی نیستند و لعن کردن آنها حتی اگر با ذکر نام باشد، موجب هیچ اختلاف یا کدورتی بین مسلمانان نمی شود در زیارت عاشورا ذکر شده و نه تنها هیچ اشکالی ندارد بلکه خوب است.

اما درباره هر شخصیتی که نزد گروهی از مسلمانان مقدس و محترم است و لعن کردن او موجب کدورت و تفرقه می شود، هرگز به «لعن کردن با ذکر نام» در هیچ روایت صحیح و معتبری توصیه نشده و در زیارتهای مأثوره نیز نیست.

بنابراین لعن درباره خلفای ثلاثه با ذکر نام توصیه نشده و همین که یک فرد شیعه به طور کلی همه سران ظلم در تاریخ را لعنت کند و از همه نفرت داشته باشد کافیست. البته روشنگری درباره عملکرد خلفای ثلاثه - بدون لعن با ذکر نام- لازم است.

در اینجا شاید برخی از فضلا چند روایت را به رخ ما بکشند و بگویند که روایتی وجود دارد که مثلا امام صادق(ع) بعد از نمازشان 4 مرد و 4 زن را نام می بردند و لعنت می کردند. در پاسخ این عزیزان می گوییم: این روایت که لعن حضرات ابوبکر و عمر و دیگران را به طور خاص یا با ذکر نام آنها مطرح یا توصیه می کند از نظر سند ضعیف است. چند روایت دیگری نیز که شبیه این هستند همگی جعلی یا ضعیف هستند و بعید است سخن معصومان(ع) باشند. بنده اسناد همه این روایات، دچار ضعف و مشکل سندی یا متنی یا هر دو هستند. در سند این روایتها نام افراد مجهول الهویه، بدنام، متهم به غلو یا دروغگویی دیده می شود. هر کس مدعیست روایت معتبری یافته که در آن گفته شده که «خوب است شیعیان به لعن خلفای ثلاثه با ذکر نام بپردازند و این کار ثواب دارد» حتما برای بنده ارسال کند و به او نشان خواهم داد که کجای متن و کجای سند این روایتها اشکال دارد و چرا نمی توانیم این روایتها را سخن معصوم(ع) قلمداد کنیم.


 بنابراین درباره خلفای ثلاثه هیچ روایت معتبری نداریم که توصیه به لعن با ذکر نام کرده باشد. شاید برخی از عزیزان به زیارت عاشورا اشاره کنند. البته بنده نیز زیارت عاشورا را معتبر می دانم ولی باید بدانیم که بخشی از نسخه رایج زیارت عاشورا که می گوید «اَللّهُمَّ خُصَّ أنْتَ أوَّلَ ظالِمٍ بِالّلَعْنِ مِنّی وَ ابْدَأ بِهِ أوّلاً ثُمَّ الثّانِیَ وَ الثّالِثَ وَالرّابِعَ. اَللّهُمَّ الْعَنْ یَزیدَ خامِساً وَ الْعَنْ عُبَیْدَ اللَّهِ بْنَ زِیَادٍ وَ ابْنَ مَرْجَانَة» با نسخه های قدیمی تر که معتبرتر هستند تفاوت دارد.


در نسخه های قدیمی تر و معتبرتر زیارت عاشورا به جای عبارت فوق چنین آمده است: « اَللّهُمَّ خُصَّ أنْتَ أوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ آلَ نَبِیِّکَ بِاللَّعْنِ ثُمَّ الْعَنْ أعْداءَ آلِ مُحَمَّدٍ مِنَ الْأوَّلینَ وَالْآخِرینَ. اَللّهُمَّ الْعَنْ یَزیدَ وَ أباهُ وَ الْعَنْ عُبَیْدَ اللهِ ...»


در واقع در نسخه های قدیمی تر که معتبرتر هستند شماره گذاری های «ثانیا» و «ثالثا» و «رابعا» و «خامسا» وجود ندارد. وقتی این شماره گذاری ها نباشد لعن زیارت عاشورا نیز حالت کلی پیدا می کند و بر سه خلیفه اول تطبیق نخواهد شد. بنابراین لعن های زیارت عاشورا نیز، کلی و مبهم بوده است. در یک کلام باید گفت: نسخه ی رایج زیارت عاشورا که در مساجد و حسینیه های ما خوانده می شود دچار تحریف است ولی متأسفانه حتی بسیاری از علما نیز متوجه این تحریف نشده اند (در این باره رجوع شود به مقاله «تفاوت متن اصلی و قدیمی زیارت عاشورا با متن فعلی در چیست؟ + سند»)


شاید باورتان نشود که وقتی زیارتهای مورد توصیه ائمه(ع) را بررسی می کنیم می بینیم که حتی درباره شخص معاویه نیز فقط در زیارت عاشورا لعن صورت گرفته است و در سایر «زیارتهای مأثوره»، هیچگاه نامی از او برده نشده و هرگز با ذکر نام لعنت نمی شود.[3]

جناب ابوالقاسم حسین بن روح، سومین نایب خاص امام زمان(عج) حتی درباره تظاهر به لعن معاویه نیز بسیار سختگیر بود و احتیاط می کرد. شیخ طوسی در حالات جناب ابوالقاسم حسین بن روح آورده که وقتی مطلع شد شخصی که ایشان او را به کارِ دربانی گماشته بودند معاویه را لعن و دشنام گفته، او را اخراج کردند. از آن پس، آن شخص تا مدتها التماس می کرد که به سر کار خود برگردد، اما جناب حسین بن روح دیگر او را به خدمت قبول نفرمودند.[4]


[1] . به عنوان نمونه، ائمه(ع) مغیرة بن سعید (از غالیان شیعه در زمان امام باقر علیه السلام) را با ذکر نام لعنت فرموده اند. وی روایات دروغین از امام باقر(ع) نقل می کرد و عقاید غلوآمیز درباره ائمه(ع) را ترویج می کرد. رجال الکشی، ص223 تا ص228.  

[2]. به عنوان مثال ائمه(ع)، «محمد بن أبی زینب » معروف به «ابوالخطاب» را با ذکر نام لعنت می فرمودند (رجال کشی، صفحه 290 تا 307).

[3] .لعن معاویه با ذکر نامش در میان زیارتهای مأثوره تنها در زیارت عاشورا وجود دارد. البته یک زیارت برای امام حسن(ع) نیز وجود دارد که در آن نیز معاویه با ذکر نام لعنت شده ولی این زیارت مأثور نیست یعنی از معصومان(ع) نقل نشده و در واقع توسط علما تألیف شده است. دعا یا زیارت مأثور، دعا یا زیارتی است که متن آن توسط معصومان(ع) إنشاء شده و علما آن را از معصوم(ع) نقل می کنند. اما دعاهایی که علما از پیش خود ابداع کرده اند و کلام معصومان(ع) نباشد غیرمأثور نامیده می شود. گفتنی است برخی از دعاها و زیارتهای رایج ، غیرمأثور هستند و توسط معصومان(ع) توصیه نشده اند مثل دعای عدیله و یکی از زیارتهای امام حسن مجتبی(ع).

[4] . الغیبة، شیخ طوسی، ص386 و بحار الأنوار، مجلسی، ج51، ص357

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۳ ، ۰۶:۴۴

کسى که همسایه مسجد است و براى نماز در مسجدحضور نمى یابد از اجر و ثواب معنوى نماز برخوردار نیست، مگر کسى که بیمارى یا عذرى او را از این کار باز دارد.

امام على(ع) مى فرمایند:

لاصلاة لجار المسجد الا فى المسجد الا ان یکون له عذار و به علة فقیل من جار المسجد یا امیرالمومنین؟ فقال: من سمع النداء. (1)

کسى که همسایه مسجد است و براى نماز در مسجد حضور نمى یابد، از اجر و ثواب معنوى نماز برخوردار نیست، مگر کسى که بیمارى یا عذرى او را از این کار باز دارد؛ آنگاه از آن حضرت پرسیده شد که همسایه مسجد کیست ؟ فرمودند: کسى که صداى اذان مسجد را بشنود.

هنگامى که به آن حضرت خبر دادند که در کوفه قومى هستند در همسایگى مسجد در جماعت مسلمانان حاضر نمى شوند، امام(ع) بشدت عصبانى شدند و فرمودند:

و لیحضرن معنا صلوتنا جماعة او لیحولن عنا و لا یجاورونا و لا نجاورهم .(2)
باید به نماز جماعت با ما در مسجد حاضر شوند، و گر نه باید از ما چشم بپوشند و با ما همسایه و همجوار نباشند و ما نیز با آنان مجاور نباشیم .

از امام صادق(ع) نیز روایت شده است :

شکت المساجد الى الله تعالى الذین لا یشهدونها من جیرآنها فاوحى الله الیها و عزتى و جلالى لا قبلت لهم صلاة واحدة و لا اظهرون لهم فى الناس عدالة و لا نالتهم رحمتى و لا جارونى فى جنتى.(3)

مساجد از همسایگانش که از آن زیارت نکردند در نزد خدا شکایت بردند. پس خداوند به آنها وحى کرد: به عزت و جلالم سوگند که نمازشان را نپذیرم و عدالتشان را در میان مردم آشکار نسازم و رحمت من به آنان نخواهد رسید و در بهشتم در جوار خویش قرارشان نخواهم داد.

:پی نوشت

1-مستدرک الوسائل ، ج 3، ص 356.
2-وسائل الشیعه : ج 3، ص 18.
3-جواهر الکلام : ج 14، ص 138.

برگرفته از: کتاب جایگاه مساجد در فرهنگ اسلامى

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۳ ، ۰۸:۳۲

چکیده: اسقف ارشد سابق آکسفورد، خواستار قرائت قرآن کریم در مراسم تاج گذاری پادشاه بعدی انگلستان شد.
تاج گذاری

روزنامه انگلیسی "دیلی میل" نوشت که لورد "هریس" در سخنرانی خود در مجلس اعیان گفت، در صورت مرگ یا کناره گیری ملکه الیزابت دوم، در مراسم تاج گذاری شاهزاده ریچارد باید قرآن کریم تلاوت شود.

وی این اقدام را موجب جلب اعتماد مسلمانان ِ ساکن انگلیس به دولت و احساس تعلق به آن دانست.

این اظهارات لورد هریس، موجب حیرت و ناخرسندی برخی از محافل انگلیسی و همچنین هجمه ای گسترده ای علیه کلیسا شد، تا جایی که کلیسا متهم شد اعتماد خود را به موسسه ها و رسوم خود از دست داده است.
 

منبع : فرهنگ نیوز

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۳ ، ۰۶:۵۷

چکیده: بسیار دیده ایم در فروشگاهها و مکان هایی که امکان تخلف وجود دارد دوربین های مدار بسته ای نصب شده و دائما همه ی حرکت ها و رفت و آمدها کنترل می شود تا کسانی که پا را از دایره ی قانون فراتر می نهند شناسایی شده و مجازات شوند.

دوربین مدار بسته

بسیار دیده ایم در فروشگاهها و مکان هایی که امکان تخلف وجود دارد دوربین های مدار بسته ای نصب شده و دائما همه ی حرکت ها و رفت و آمدها کنترل می شود تا کسانی که پا را از دایره ی قانون فراتر می نهند شناسایی شده و مجازات شوند.

خدای متعال نیز آنگاه که انسان را آفرید و او را بر روی زمین قرار داد تا جانشین او در این عالم باشد، آنچه را که برای رسیدن به آسایش و سعادت نیاز داشت در اختیار او قرار داد؛

«هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُم مَّا فِی الْأَرْ‌ضِ جَمِیعًا [بقره/29 ] او خدایی است که همه آنچه را (از نعمتها) در زمین وجود دارد، برای شما آفرید»

و در مقابل از او خواست تا به حدود و قوانینی که خداوند وضع کرده احترام گذاشته و آنها را مو به مو انجام دهد و در صورت مخالفت و عصیان مجازات هایی را برای او در نظر گرفت؛

 «وَمَن یَعْصِ اللَّـهَ وَرَ‌سُولَهُ وَیَتَعَدَّ حُدُودَهُ یُدْخِلْهُ نَارً‌ا خَالِدًا فِیهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُّهِینٌ [ نساء/14 ] و آن کس که نافرمانی خدا و پیامبرش را کند و از مرزهای او تجاوز نماید، او را در آتشی وارد می‌کند که جاودانه در آن خواهد ماند؛ و برای او مجازات خوارکننده‌ای است.»

از آنجا که خداوند خالق انسان است بهتر از هر کسی او را می شناسد و می داند که شیطان و نفس اماره تا آخرین لحظه ی حیات، انسان را وسوسه می کنند تا قوانین الهی را زیر پا گذاشته و از آنها عدول کند؛ لذا می فرماید که ما حتی وسوسه هایی را که در درون او می گذرد، می دانیم و به او نزدیکیم، تا شاید انسان از مقام ربوبی حضرت حق حیا کرده و نافرمانی خالق خویش را نکند؛

« وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ  وَنَحْنُ أَقْرَ‌بُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِ‌یدِ[ ق/16 ] و ما انسان را آفریده‌ایم و مى‌دانیم که نفس او چه وسوسه‌اى به او مى‌کند، و ما از شاهرگ [او] به او نزدیکتریم.»

علاوه بر خدای متعال که شاهد همه ی اعمال ماست و از رگ گردن به ما نزدیکتر، دوربین ها و شاهدان دیگری نیز در قرآن ذکر شده که بطور خلاصه به بیان آنها می پردازیم.

دو ملک رقیب و عتید

با تولد هر انسانی دو ملک نیز از سوی خداوند مأمور می شوند تا یکی در سمت راست و دیگری در سمت چپ وی قرار گیرند و همه ی اعمال و رفتار او حتی سخنانش را ضبط و ثبت کنند.

 «إِذْ یَتَلَقَّى ٱلْمُتَلَقِّیَانِ عَنِ ٱلْیَمِینِ وَعَنِ ٱلشِّمَالِ قَعِیدٌ * مَّا یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَ‌قِیبٌ عَتِیدٌ[ق/17-18] (به خاطر بیاورید) هنگامی را که دو فرشته راست و چپ که ملازم انسانند اعمال او را دریافت می‌دارند؛ *انسان هیچ سخنی را بر زبان نمی‌آورد مگر اینکه همان دم، فرشته‌ای مراقب و آماده برای انجام مأموریت (و ضبط آن) است!»

این دو ملک همیشه و در همه جا همراه انسان هستند و تمام اعمال او را نظاره می کنند، آیا اگر انسان کمترین مقدار حیا در او وجود داشته باشد به خود اجازه می دهد تا در برابر 2 تن از فرشتگان مقرب الهی اعمال زشت و گناه آلود را انجام دهد؟

امام صادق (علیه السلام) نیز با اشاره به نظارت فرشتگان بر اعمال آدمى مى فرماید: «هر که در خلوت، زمینه گناه برایش فراهم شود و خداوند متعال را مراقب خود بداند و از فرشتگان نگهبان، حیا کند، خداوند همه گناهان او را مى آمرزد، هرچند به اندازه گناهان جنّ و انس باشد.»[ 1 ]

امام صادق(علیه السلام) به شخص بیهوده کاری از مردم مدینه فرمود: «بدان که همراه تو فرشته ای گرامی است که بر تو گماشته شده تا آن چه را انجام می دهی، ثبت کند و بر سری از مردم پنهان می داری، آگاه است؛ پس شرم کن»[2]

رسول خدا و اهل بیت(علیهم السلام)

گروه دیگری که به عنوان شاهدان اعمال ما هستند پیامبر گرامی اسلام و اوصیای ایشان(علیهم السلام) هستند. در سوره توبه چنین آمده«وَقُلِ ٱعْمَلُوا فَسَیَرَ‌ى ٱللَّهُ عَمَلَکُمْ وَرَ‌سُولُهُۥ وَٱلْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَ‌دُّونَ إِلَى عالِمِ ٱلْغَیْبِ وَٱلشَّهادَةِ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ [توبه/105] بگوعمل کنید! خداوند و فرستاده او و مؤمنان، اعمال شما را می‌بینند! و بزودی، بسوی دانای نهان و آشکار، بازگردانده می‌شوید؛ و شما را به آنچه عمل می‌کردید، خبر می‌دهد»

در تفسیر این آیه که از نظارت خداوند، پیامبر(ص) و مومنین سخن گفته شده، امام صادق(علیه السلام) فرمود: «مراد از اهل ایمان،ما(امامان) هستیم.»[ 3]

علاوه بر اینکه رسول خدا و اهل بیت علیهم السلام شاهد براعمال ما هستند روزانه همه ی اعمال ما چه نیک و چه بد بر آنها عرضه می شود و اعمال ما را می بینند.

امام صادق(علیه السلام) می فرماید: «هر بامداد کارهای بندگان از نیک و بد، به رؤیت رسول خدا(صلوات الله علیه) می رسد، بنابراین به هوش باشید هر کس از شما باید شرم کند که کار زشت بر پیامبر عرضه کند.» [4 ]

اینک نیز هر روز اعمال ما بر امام زمان(علیه السلام) عرضه می شود پس باید بهوش و مراقب باشیم تا با کارهای خود شرمنده امام زمان(علیه السلام) نشویم.

مسأله عرضه اعمال اثر تربیتى فوق العاده اى در معتقدان به آن دارد، زیرا هنگامى که من بدانم علاوه بر خدا که همه جا با من است پیامبر(صلى الله علیه وآله) و پیشوایان محبوب من همه روز یا همه هفته از هر عملى که انجام مى دهم،اعم از خوب و بد در هر نقطه و هر مکان آگاه مى شوند، بدون شک بیشتر رعایت مى کنم و مراقب اعمال خود خواهم بودخصوصا در محیط های مجازی که انسان آزادی بیشتری دارد و معمولا دور از چشم دیگران به فعالیت می پردازد.

بنابراین در نظر گرفتن هر یک از این شاهدان سه گانه به تنهایی کفایت می کند؛ تا کسی که ذره ای حیاء دارد، شرم کرده و در مقابل آنها، اعمال زشت و قبیح را ترک کند و تنها در مسیر طاعت و عبودیت خداوند بکوشد.

.....................................................

پاورقی

1-محمدبن على صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 411

2-مجلسی، بحارالانوار ج71، ص184

3-محمد بن یعقوب کلینی، کافی ج1، ص219

4-مجلسی، بحارالانوار، ج17، ص149

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۳ ، ۰۶:۵۵

سوره فاتحه نخستین سوره اى است که به صورت کامل بر پیامبر نازل گردیده است. شهید حاج آقا مصطفی خمینی, سوره حمد را مکّی می داند , به این دلیل که نماز در مکّه واجب بوده , بلکه پیامبر حتّی پیش از بعثت نماز می گزارده و از سویی هم , در احادیث شیعه و سنی آمده که (لاصلوة الاّ بفاتحة الکتاب) بنابراین پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) سوره حمد را در نماز می خوانده , آن گاه که در مکه می زیسته است.
در آغاز بعثت که جبرئیل بر پیامبر فرود آمد و آداب وضو و نماز را برابر مرسوم شریعت اسلام به او آموخت ، این سوره نازل شد. ( سروى مازندرانى، ابن شهرآشوب، المناقب، 1/ 44)
سوره فاتحه با نامهای فاتحه, حمد, ام الکتاب, سبع المثانی, السبع والمثانی, الواجبه, الکافیه, الاساس, ام القرآن و نامهای غیرمعروفی چون: شفا, شکر, دعا, تعلیم مسئله و صلات خوانده شده است.
در سوره حجر ازاین سوره با نام (سبع مثانى) یاد شده و فرموده است : (ولقد آتیناک سبعاً من المثانى والقرآن العظیم). این نام گذارى از آن روست که این سوره داراى هفت آیه کوتاه و قابل تکرار در تلاوت است، بویژه در نمازهاى روزانه که باید تکرار شود.
در باره شرافت و منزلت این سوره روایات بسیارى رسیده است ، از جمله:
جابربن عبدالله انصارى مى گوید ، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به من فرمود: آیا مى خواهى برترین سوره ها را به تو بشناسانم. عرض کردم: آرى. فرمود: سوره حمد است که (امّ الکتاب) به شمار مى رود. (طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البیان، 1/ 17)
یعنى همه اهداف کلى قرآن درآن خلاصه شده است.
این سوره در سه بخش تنظیم شده است:
1. تمجید و ثناى الهى: (الحمدلله رب العالمین. الرحمن الرحیم. مالک یوم الدین).
2. اظهار کمال انقطاع: (ایاک نعبد و ایاک نستعین).
3. عرض نیاز: (اهدنا الصراط المستقیم… ) تا آخر سوره.
امام صادق(علیه السلام) مى فرماید:
(السورة التى اوّلها تحمید، و أوسطها إخلاص و آخرها دعاء، سورة الحمد.) (مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، 89/235 حدیث 22)
در واقع این سوره نوعى تربیت عملى است که بندگان شایسته در پیشگاه قدس الهى، چگونه درخواست خود را عرضه کنند. درآغاز، تمجید و ثناگویى شایسته مقام عظمت پروردگار، و سپس اظهار عبودیت و فقر محض در پیشگاه معبود و غنیّ على
الاطلاق، و سرانجام نیاز به درگاه او که تنها درخواست عنایت خاص حضرت حق است. دراین سوره ادب عبودیت را مى آموزد که چگونه بنده در پیشگاه عظمت الهى عرض بندگى کرده، درخواست خود را اظهار بدارد.
اسامی این سوره :

1- فاتحة الکتاب :

زیرا فاتحه هر چیزى ابتداء آن است چنانچه خاتمه هر چیز پایان و انتهاء آن میباشد بنا بر این اگر مراد از کتاب سوره‏هاى آن باشد اطلاق فاتحه بر این سوره، حقیقى است ولى اگر مراد از کتاب آیات قرآن باشد، فاتحه آیة بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم است و اطلاق آن بر تمام سوره از قبیل اطلاق جزء بر کل میباشد چون سوره مشتمل بر فاتحه است، و همچنین است هر گاه مراد از کتاب کلمات و حروف قرآن باشد و لفظ فاتحة یا مصدر و بمعنى فتح است و یا اسم فاعل است و تاء آن براى نقل از وصفیت باسمیت میباشد و بعضى گفته‏اند باین سوره فاتحة الکتاب گفته شده زیرا اوّلین سوره بوده که بر پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم نازل شده، ولى مشهور اینست که سوره علق اوّلین سوره بوده که نازل شده، یا براى اینکه در مصاحف اوّلین سوره‏ایست که نوشته شده.
لکن آنچه بنظر نزدیکتر است اینست که خود پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم دستور این ترتیب را داده‏اند و یا اینکه در مراتب نزول اوّلیّه که در مقدّمه ذکر شد باین ترتیب بوده است.

2- الحمد :

بواسطه اینکه مشتمل بر آیه الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ است چنان که همه سوره‏هاى قرآن بنام یکى از کلماتى که در ضمن آیات سوره مذکور است نامیده شده.

3- امّ الکتاب :

زیرا امّ بمعنى اصل و مرجع هر چیزى است و چون این سوره مشتمل بر اصول مقاصد قرآن و رؤس مطالب آن است از اینجهت آن را ام الکتاب نامیدند (چنانچه شرح آن مذکور خواهد شد) همین طور که مکّه را ام القرى و مغز را امّ الرأس گویند و براى امّ الکتاب اطلاقاتى چند است:
الف- لوح محفوظ چنانچه میفرماید یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ(سوره رعد آیه 39) و نیز میفرماید وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ(سوره زخرف آیه 4) و میفرماید بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِیدٌ فِی لَوْحٍ مَحْفُوظٍ (سوره بروج آیه 22) که از انضمام دو آیه اخیر بیکدیگر و اخبارى که در ذیل آیه اوّل است استفاده میشود که مراد از امّ الکتاب لوح محفوظ است 
ب- محکمات قرآن چنانچه میفرماید مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ(سوره آل عمران آیه 7) 
ج- سوره حمد چنانچه گذشت.

4- سبع المثانى :

براى اینکه باتفاق همه مسلمین این سوره هفت آیه است(بنا بر مذهب امامیه و شافعیه که بسم اللَّه را آیه مستقل و جزو سوره میدانند، صراط الذین انعمت علیهم تا و لا الضالین یک آیه محسوب میشود و بنا بر مذهب مالک و ابو حنیفه که بسم اللَّه را جزو سوره نمیدانند، صراط الذین انعمت علیهم یک آیه و ما بعد آن آیه دیگر محسوب میگردد) و مثانیش گفته‏اند براى اینکه دو مرتبه نازل شده یک دفعه در مکه و دفعه دیگر در مدینه و یا براى اینکه در نمازها دو بار خوانده میشود و یا براى اینکه کلمات مکرّر در آن میباشد مانند «اللَّه، رحمن، رحیم، ایّاک، صراط، علیهم» و اسامى دیگرى نیز براى این سوره ذکر کرده‏اند مانند الوافیة، الکافیة، الشافیة، الاساس، الصلاة، و ام القرآن فضیلت سوره حمد: در کتاب لآلى الاخبار از امیر المؤمنین علیه السّلام از رسول اکرم صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم روایت میکند که فرمود: « انّ اللَّه قال لى یا محمّد و لقد آتیناک سبعا من المثانى و القرآن العظیم فافرد الامتنان علىّ بفاتحة الکتاب و جعلها بازاء القرآن و انّ فاتحة الکتاب اشرف ما فى کنوز العرش الى ان قال: الا فمن قرأها معتقدا لموالاة محمّد و آله منقادا لامرها مؤمنا بظاهرها و باطنها اعطاه اللَّه بکلّ حرف منها حسنة کلّ واحدة منها افضل له من الدنیا بما فیها من اصناف اموالها و خیراتها و من استمع الى قار یقرؤها کان له قدر ثلث ما للقارى»
بدرستى که خداوند بمن فرمود اى محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم هر آینه محققا سبع مثانى و قرآن عظیم را بتو دادیم، پس بدادن فاتحة الکتاب منت جداگانه بر من نهاده و آن را در مقابل قرآن قرار داده، و بدرستى که فاتحة الکتاب شریفترین چیزى است که در گنجهاى عرش الهى میباشد، تا اینکه میفرماید:
آگاه باشید کسى که این سوره را بخواند در حالى که بولایت محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم و آل او معتقد، و نسبت بامر این سوره تسلیم، و بظاهر و باطن آن مؤمن باشد خداوند در مقابل هر حرفى از آن، حسنه باو عطا کند که بهتر باشد براى او از دنیا و آنچه در آنست از انواع مالها و خوبیها، و کسى که بقرائت قارى این سوره گوش- فرادهد ثلث (یک سوم) ثواب قارى براى او باشد و نیز در لآلى الاخبار (لئالی الاخبار (باب هفتم ص 351) از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که فرمود: «اسم اللَّه الاعظم مقطّع فى امّ الکتاب» (اسم اعظم الهى در سوره حمد تجزیه شده است) و نیز در لآلى الاخبار(باب هفتم ص 351) از امیر المؤمنین علیه السّلام روایت کرده که فرمود: «لو کتبت معانى فاتحة الکتاب لصار حمل سبعین ابلا» (اگر معانى سوره حمد را بنویسم باندازه بار هفتاد شتر شود) و در کافی باب فضل القرآن حدیث 22 از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده که فرمود «من لم یبرئه الحمد لم یبرئه شیئى‏» (کسى را که سوره حمد شفا ندهد چیزى او را شفا نخواهد داد) 
و در لآلى الاخبار از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که فرمود:
«من ناله علّة فلیقرء فى جیبه الحمد سبع مرات فان ذهب العلّة و الّا فلیقرءها سبعین مرّة و انا الضامن له العافیة»
(کسى را که مرضى عارض شد سوره حمد را در گریبان خود هفت مرتبه بخواند پس اگر علت مرتفع شد و اگر بهبودى نیافت هفتاد مرتبه بخواند و من ضامن شفاى او هستم) و در کافى(باب فضل القرآن حدیث 16) از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده که فرمود:
«لو قرئت الحمد على میّت سبعین مرّة ثمّ ردّت فیه الرّوح ما کان عجبا» (اگر سوره حمد هفتاد مرتبه بر مرده‏اى خوانده شود و او زنده گردد شگفت آور نیست‏.

5- الشفاء ، الشافیة :

شفاى جمیع دردهاى ظاهرى و باطنى از اخلاق رذیله و صفات نکوهیده و حتى عقائد باطله که بزرگترین امراض باطنى است بوسیله این سوره مبارکه میباشد حتى کسى که بواسطه ابتلاى بضلالت و گمراهى روح ایمان او مرده است اگر هفتاد مرتبه این سوره بر او خوانده شود و هدایت شود مورد تعجب نباشد.
"ونُنَزّل من القران ما هو شفاء ورحمة"( سوره إسراء، آیه 82) ، "وشفاء لما فی الصدور" (سوره یونس، آیه 57)

6- الاساس :

از ابن عباس نقل شده است که هر چیزی اساسی دارد و اساس قرآن سوره مبارکه حمد است: "إنّ لکلّ شىءٍ أساساً... وأساس القرآن الفاتحة وأساس الفاتحة بسم الله الرحمن الرحیم". (مجمع البیان، ج1، ص87)

7- الکنز :

سوره مبارکه فاتحه در روایات فریقین، "گنج عرشی" نام گرفته است: "... وأعطیت أُمّتک کنزاً من کنوز عرشى؛ فاتحة الکتاب"، "... وإنّ فاتحة الکتاب أشرف ما فى کنوز العرش"، "نزلت فاتحة الکتاب بمکة من کنز تحت العرش". و.... (نورالثقلین، ج1، ص4. درّ‌المنثور، ج1، ص10) 
فضائل و مثوبات بسملة : 
فضائل و مزایاى این آیه فزون‏تر از اینست که شماره شود و ما ببرخى از احادیث که در فضیلت این آیه وارد شده اشاره میکنیم در کتاب لآلى الاخبار (باب 7 ص 346 در ضمن حدیث خلقت قلم از نور محمد) در ضمن حدیث مطوّلى که از احادیث قدسیه است روایت میکند.
«قال تعالى و عزّتى و جلالى من قال من امّة محمد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم بسم اللَّه الرحمن الرحیم اکتب له فى کتاب حسناته عبادة سبعمائة سنة» (خداوند متعال فرمود بعزّت و جلال خودم قسم کسى که از امت محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم بسم اللَّه الرحمن الرحیم را بگوید در نامه حسناتش ثواب عبادت هفتصد سال بنویسم) و در حدیث طویلى از امیر المؤمنین علیه السّلام از پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم روایت میکند که در ضمن آن میفرماید:
«ثمّ یأتى امّتى یوم القیمة و هم یقولون بسم اللَّه الرحمن الرحیم فاذا وضعت اعمالهم فى المیزان ترجحت حسناتهم» (سپس امّت من در روز قیامت میآیند در حالى که بسم اللَّه الرحمن الرحیم میگویند پس وقتى که اعمال آنان در میزان نهاده میشود حسناتشان مى‏چربد) 
و در لآلى از حضرت رضا علیه السّلام روایت میکند که فرمود:
«انّها اقرب الى اسم اللَّه الاعظم من ناظر العین الى بیاضها» (بدرستى که بسم اللَّه، باسم اعظم الهى از سفیدى چشم بچشم نزدیکتر است) خواص بسملة: براى آیه بسم اللَّه الرحمن الرحیم خواص بسیارى در اخبار ذکر شده که بپاره از آنها ذیلا اشاره میشود:
1- طرد شیطان، گفتن «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» در موقع غذا خوردن موجب طرد شیطان میشود چنانچه در کافى (نقل از لالى باب 7) و وسائل (و نیز از روضة البهیمة) روایت میکند که‏ «اذا وضعت المائده حفّها اربعة آلاف ملک فاذا قال العبد بسم اللَّه قالت الملائکة بارک اللَّه لکم فى طعامکم ثمّ یقولون للشیطان اخرج یا فاسق لا سلطان لک علیهم الحدیث» (هر گاه سفره نهاده شود چهار هزار فرشته آن را احاطه کند). پس وقتى که بنده بسم اللَّه میگوید ملائکه میگویند خداوند برکت دهد براى شما در طعامتان سپس بشیطان گویند که اى فاسق بیرون شو تسلّطى براى تو بر ایشان نیست تا آخر حدیث)
2- دفع مضارّ طعام، چنانچه در لآلى از امیر المؤمنین علیه السّلام روایت کرده که فرمود: «ضمنت لمن سمّى على طعام ان لا یشتکى منه» (ضامن شده ام براى کسى که اسم خدا را بر طعام ببرد اینکه مریض و مبتلاء نشود)
3- دفع دشمن، در لآلى(باب 7 ص 348) از حضرت صادق روایت کرده که فرمود: «کان رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم اذا دخل منزله و اجتمعت علیه قریش یجهر ببسم اللَّه الرّحمن الرحیم و یرفع بها صوته فتولّى قریش فرارا» (رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم هر گاه داخل منزل میشد و قریش علیه او اجتماع کرده بودند بسم اللَّه الرحمن الرحیم را آشکارا می گفت و صداى خود را بآن بلند مینمود قریش گریزان رو برمیگردانیدند) 
4- جهر ببسم اللَّه در نماز موجب طرد شیطان میشود، چنانچه در لآلى(باب 8 ص 388) از حضرت سجاد علیه السّلام نقل میکند که بابى حمزه ثمالى فرمود: «انّ الصّلاة اذا قیمت جاء الشّیطان الى قرین الامام فیقول هل ذکر ربّه فان قال نعم، ذهب و ان قال لا، رکب کتفیه و دلّى رجلیه فى صدره فکان امام القوم حتى ینصرفوا قال الثمالى فقلت جعلت فداک أ لیس یقرءون القرآن؟ قال بلى لیس حیث تذهب، انّما هو الجهر ببسم اللَّه الرحمن الرحیم»(وقتى نماز بپا شد شیطان قرین امام جماعت میآید و میگوید آیا پروردگار را یاد کرده؟ اگر گوید آرى میرود و اگر گوید نه بر دو شانه امام سوار میشود و دو پایش را بر سینه امام آویزان میکند و امام مردم است تا از نماز برگردند، ثمالى گوید گفتم فداى تو شوم مگر آنان قرآن نمیخوانند؟ فرمود بلى، ولى مقصود از ذکر پروردگار آنچه تو فکر کرده نیست همانا مراد از ذکر جهر ببسم اللَّه الرحمن الرحیم است) 
5- گفتن بسم اللَّه در موقع جماع موجب دفع شیطان میشود و اگر بسم اللَّه نگوید شیطان در جماع و نطفه شرکت میکند چنانچه در لآلى(باب 7 ص 348) روایت میکند که فرمود: «انّ الرجل اذا دنى من المرأة و جلس مجلسه حضره الشیطان فان هو ذکر اسم اللَّه تنحّى الشیطان عنه فان فعل و لم یسمّ ادخل الشیطان ذکره فکان العمل منهما جمیعا و النطفة واحدة»(انسان هر گاه با همسر خودش نزدیکى کند شیطان حاضر میشود پس اگر اسم خدا را یاد کند، شیطان از او دور میگردد ولى اگر عمل را انجام دهد و اسم خدا را نبرد شیطان با او شرکت کند پس عمل بوسیله هر دو «انسان و شیطان» واقع شود در صودتى که نطفه یکى باشد.
6- در شروع بهر کارى موجب اتمام و اکمال آن میشود چنانچه از رسول‏ (تفسیر روان جاوبد ج1 ص 21) و نیز بسند خود از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که فرمود اگر بمرده‏اى هفتاد مرتبه سوره حمد را قرائت کنند و روح آن بازگردد تعجبى ندارد، و فرمود این سوره از گنج‏هاى عرش پروردگار است (این فرمایش عظمت این سوره را میرساند که هرگاه با توجه کامل بدرگاه حق بر مرده خوانده شود بخواست خداوند زنده گردد پس چطور میشود که از روى خلوص خوانده شود و سختترین دردها را شفا ندهد). ( تفسیر جامع، ج‏1، ص: 85) 
براى این سوره ده نام گفته‏اند: فاتحة الکتاب- ام الکتاب- ام القرآن- سبع المثانى- وافیه- شافیه- اساس- صلاة- الحمد و هر یک از اسامى مذکور را از ائمه روایت نموده‏اند.
اما فاتحة الکتاب میگویند براى آنکه ابتداى قرآنست چون قرآن را باز کنند اول آنسوره را قرائت کنند و اما ام الکتاب و ام القرآن گویند براى آنکه اصل کتاب است و اصل قرآن چنانکه شهر مکه را ام القرى خوانند چون اصل زمین است و مادر را ام گویند چون اصل فرزندان باشد و جهت دیگر هم گفته‏اند که ذکر کلیه آنها بطول انجامد و عمده‏ترین وجهى که آنرا ام خوانند آنست که سوره حمد جامع علوم و فضایل است چنانکه پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم فرمود خداى تعالى یکصد و چهار کتاب از آسمان نازل فرموده و چهار کتاب از آنها را برگزید و علوم یکصد کتاب دیگر را در آن چهار کتاب قرار داد و آنها زبور و تورات و انجیل و قرآن میباشند و بعد از آن بار دیگر از میان چهار کتاب یکى را اختیار فرمود و آن قرآنست و تمام علوم و برکات و ثواب تورات و انجیل و زبور را در قرآن قرار داد آنگاه تمام علوم قرآن را در سوره‏هاى مفصل و کلیه علوم سوره‏هاى مفصل را در سوره حمد قرار داد و هر کس سوره حمد را بخواند مانند آنست که یکصد و چهار کتاب آسمانى را قرائت نموده باشد و سبع المثانى بآن گویند براى آنکه این سوره داراى هفت آیه است و مثانى خوانند براى آنکه یا الفاظ آن مانند رحمن و رحیم و ایاک و صراط و علیهم مکرر شده است یا بجهت آنکه در هر نماز دو بار خوانند و یا براى آنکه دو مرتبه یکى در مکه و مرتبه دیگر در مدینه نازل شده، وافیه گویند چون در مذهب هیچ فرقه از مسلمانان جائز نیست که آنرا ناقص خوانند در نماز و حال آنکه سوره‏هاى دیگر جایز است اما کافیه‏اش خوانند براى آنکه هر وقت امام جماعت در نماز بخواند از خواندن مأمومین کفایت کند و نیز سوره حمد کافى باشد از هر سوره‏اى، و سوره‏هاى دیگر کفایت آنرا نمینماید اساس میخوانند چون سوره حمد بمنزله پایه قرآن است و شافیه مینامند چون که شفاى هر دردى است و در خواص سوره بیان میشود.
صلاتش میگویند چون بدون قرائت حمد هیچ نمازى تمام نباشد چنانکه پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم فرمود نمازى نیست بدون قرائت سوره حمد.
ادامه دارد ... 
منابع : 
(تفسیرالقرآن الکریم), سید مصطفی خمینی, تصحیح و تحقیق محمد سجادی اصفهانی, ج225/1, وزارت ارشاد اسلامی.

تفسیر سوره مبارکه حمد : تالیف آیت الله حاج شیخ مرتضی حائری رحمه الله
شمه ای از خواص معجزه آسای سوره مبارک حمد در آینه روایات : سید خلیل - شاکری 
ضرب‌المثل‌های قرآنی: «فاتحه الکتاب» در فرهنگ عامیانه : سید محسن موسوی آملی
فصلنامه بشارت ، خرداد و تیر 1384، شماره 47 
علل الشرائع، صدوق ، ج 1
پایگاه حوزه 
تفسیر نمونه ج1
التبیان فى تفسیر القرآن، ج 1

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۳ ، ۰۶:۴۰


رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ {البقرة/250}

رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنتَ الْوَهَّابُ {آل عمران/8}

ربَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسْرَافَنَا فِی أَمْرِنَا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ {آل عمران/147}

رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ {الأعراف/23}

رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَلِوَالِدَیَّ وَلِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِسَابُ {إبراهیم/41}

رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالْإِیمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلًّا لِّلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّکَ رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ {الحشر/10}

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۳ ، ۱۴:۵۶

با سلام...
من پسری هستم 17 ساله . 2 سال هست که اینکارو انجام میدم گاهی وقتا روزی 5 بار هم شده که اینکارو انجام میدم.. و در طی این مدت آثار اونو در خودم حس نمیکردم...اما حدود 3 هفته ای هست که یکدفعه ظاهر شدند...از همه بیشتر آثار روحی اون هست که اذیتم میکنه...انگار خودم نیستم یه ادم دیگه شدم و وقتی میخوام به یه موضوع فکر کنم اصلا تمرکز ندارم و نمیتونم...حتی سر کلاس درس نمیتونم گوش بگیرم ...یعنی اینقد کم انرژی و بی حال شدم...حافظم ضعیف شده ... احساس افسردگی دارم و الان حدود یک هفته هست که ازش دور شدم و میخوام ترکش کنم...میخواستم ببینم آثار از بین میره و نشاط و روحیه من بر میگرده؟؟طی چه مدت .؟خواهش میکنم هر چه سریعتر به من پاسخ بدید شاید روحیم برای ترکش بهتر بشه.با تشکر.

پاسخ: 

اینکه متوجه زشتی این عمل و آثار مخرب آن شده‌ و تصمیم به ترک گرفته‌اید، خیلی خوب است. خود را دست کم نگیرید و عزت نفس داشته باشید . جان تان را بزرگ تر از آن بدانید که در مقابل این عمل زشت ذلیل شوید. از بین رفتن اثرات عادت زشت خودارضائی بستگی به مدتی که شخص به آن گرفتار بوده، تعداد دفعات انجام آن و قدرت بدنی دارد. اثرات در بدن افراد متفاوت است. اما خوشبختانه بیش تر اثرات سوء آن با ترک این عمل از بین خواهد رفت. پس جای نگرانی نیست. در این جا ابتدا به بعضی آثار سوء استمنا و سپس توصیه‌هائی برای ترک آن می‌پردازیم:
1- به نظر تمام فقهای اسلام هر عملی به غیر از راه شرعی (ازدواج) که موجب شود که منی از انسان خارج شود، حرام قطعی و جزء گناهان بزرگ است. هیچ عذری هم موجب جواز این عمل نمی‌شود.
2- به نظر علمای علم اخلاق این عمل یکی از بزرگ ترین موانع رشد و تعالی انسان است.
3- در روایات اسلامی این کار بسیار زشت شمرده و از آن نهی شده است. از امام صادق (ع) از حکم آن می‌پرسند، می‌فرماید:
گناه بزرگی است که خداوند متعال در قرآن مجید از آن نهی فرموده، استمنا کننده مثل این است که با خودش ازدواج کرده است . اگر کسی را که چنین کاری می‌کند بشناسم، با او هم‌غذا نمی‌شوم.
امام صادق (ع) می‌فرماید: « سه دسته‌اند که خداوند با ایشان سخن نمی‌گوید و به نظر رحمت به ایشان نمی‌نگرد و پاک شان نفرموده و برای شان عذاب دردناکی است: ... یکی از آن ها کسی است که به وسیله عضو خودش شهوتش را خارج کند.
4- عالمان و پزشکان منصف هم هیچ کدام این عمل را تجویز نکرده‌ و این عمل را خوب و پسندیده نمی‌دانند. در این جا بعضی از آثار جسمی و روانی استمنا را به اختصار متذکر می‌شویم. این عمل، مبتلایان را به ضعف قوای شهوانی دچار می‌کند، ترسو و بی‌حال بار می‌آیند، شهامت و درستی از آنان سلب می‌شود، چه بسا اشخاصی هستند که در عنفوان جوانی در اثر مبتلا شدن به استمنا به شدت دچار ضعف قوای جسمی و روحی می‌شوند. این عمل غیر طبیعی، رابطه نزدیکی با حواس پنجگانه، به خصوص بینائی و شنوائی دارد، به اینکه دید چشم را ضعیف کرده و حس شنوائی را نیز تا اندازه‌ قابل توجهی از کار می‌اندازد. چشم‌های آن ها سیاهی می‌رود و دچار سرگیجه می‌شوند، همچنین به طور مدام، صدای ناهنجاری در گوش خود احساس می‌کنند که بسیار ناراحت کننده است. علاوه بر این ها تحلیل رفتن قوای جسمانی و روحانی، کم‌شدن خون، پریدگی رنگ، نقصان قوای حافظه، لاغری و ضعف و سستی زیاده از حد، بی‌اشتهائی، کج خلقی، عصبانیت و هزاران آفت دیگر از بیماری هائی است که گریبان مبتلایان به استمنا را خواهد گرفت. با توجه به مطالب بالا و فهمیدن مشکلات و مضرات استمنا برخی نکته‌ها را به شما توصیه می‌کنیم:
1- این عمل با تمام بدی که دارد ،قابل درمان است. بیش ترین آثار شومی که به واسطه آن به وجود آمده است ،در مدت کوتاهی پس از قطع آن برطرف می‌شود، زیرا که نشاط و نیروی جوانی می‌تواند بیش تر ضایعات گذشته را جبران کند.
هیچ وقت یاس و ناامیدی را نباید به خود راه داد. بنابراین نخستین و لازم‌ترین موضوعی که باید به آن توجه داشت ،امکان سریع ترک این عادت و نجات از عواقب آن است.
2- همه پزشکان معتقدند که برای ترک هر نوع عادت، قبل از هر چیز تصمیم و اراده لازم است . این موضوع را اصلا نباید دست کم گرفت. البته ممکن است که خیلی از جوانان این‌گونه برداشت کنند که ما قادر به تصمیم‌گیری نیستیم و اراده از ما سلب شده ، ولی مساله این جاست همین که این مقدار اراده دارید که در جائی که شرایط آن نیست این کار را نمی‌کنید، همین مقدار کفایت می‌کند . اگر بارها تصمیم گرفتید و شکست خوردید، باید توجه داشت که شکست مقدمه پیروزی است.
3- احساس گناه افراطی، نه طبیعی موجب فزونی سطح اضطراب در شما می‌گردد . افزایش اضطراب ناخواسته تمایل شما به انجام این عمل (که به نوعی آرامش کاذب و موقتی به شما می‌بخشد) را تشدید می‌کند. پس به جای احساس گناه افراطی( که ثمره‌ای جز تشدید روحیات افسرده‌وار و تضعیف عزت نفس و اعتماد به نفس در شما ندارد) به القای روح امید در خود بپردازید.
4- از تلقین منفی به خود و توجیهات بی‌مبنا و همچنین بزرگنمائی شکست‌های گذشته به شدت پرهیز نمائید. تلقین مثبت و خوشبینی سهم به سزائی در ترک تدریجی این عمل دارد.
5- هرگونه پیشرفت خود را (هرچند اندک) مد نظر داشته باشید. هیچ‌گاه پیشرفت‌های خود را دست کم نگیرید.
6- به ما دستور داده شده است که به صورت مداوم تصمیم قاطع بگیریم ولو اینکه نقض شود و تصمیم خود را بشکنیم، دو مرتبه، سه مرتبه و ... باید قاطعیت داشته باشیم، باید سعی خود را بکنیم، بالاخره جواب می‌دهد و موفق می‌شویم.
7- اگر موفق به ترک موقت این عمل (هرچند برای مدت چند روز شدید، این مطلب را از نظر دور ندارید، که بازگشت و ارتکاب ناخواسته عمل، جزئی از فرآیند ترک محسوب می‌گردد. پس با کوچک ترین بازگشت، همه چیز را از دست رفته محسوب نکنید، بلکه با توبه دوباره از عمل، تصمیم قاطع خود را وارد مرحله ترک دیگری کنید. در صورت ارتکاب دوباره عمل، به جای یاس و ناامیدی که مطلوب شیطان است، این نکته را به خود گوشزد نمائید که فرصت جبران آن وجود دارد .بار دیگر مصمم‌تر و جدی‌تر از گذشته به فرآیند ترک خود برگشت نمائید.
8- اجتناب از هرگونه تحریک جنسی: اگر کسی انتظار داشته باشد که فیلم‌ها و تصاویر مستهجن ببیند و در کوچه و خیابان به اندام دختران و زنان نگاه کند و با این حال آلودگی پیدا نکند سخت در اشتباه است.
9- پرهیز از تنهائی در مکان های مختلف، موقع خواب و ...
10- انجام ورزش، چون که ورزش، مقدار فراوانی از انرژی‌های فکری و بدنی زاید را می‌سوزاند.
11- از معاشرت با کسانی که شما را مستقیم یا غیر مستقیم به این عمل دعوت می‌کنند دوری کنید.
12- از صحبت کردن در مورد مسائل شهوت‌انگیز دوری کنید.
13- از پوشیدن لباس های تنگ و چسبان اجتناب کنید.
14- از خوردن غذاهای محرک جنسی پرهیز کنید (موز، شکلات، انجیر، خرما، پیاز، فلفل و ...)
15- روزه گرفتن دو روز در هفته برای کم کردن حس شهوت‌جوئی شما بسیار مفید است، اگر قادر به روزه گرفتن نیستید، غذای خود را به حداقل برسانید، مثلا وعده غذائی ظهر را نخورید. سعی کنید به هنگام خواب، شکم شما بیش از حد معمول پر نباشد.
16- از نگاه کردن به بدن عریان خود نیز اجتناب کنید.
17- شب ها در موقع خواب، لباس کامل بپوشید و هرگز به رو نخوابید.
امیدواریم که با به کار بستن این توصیه‌ها و همچنین به یادداشتن این مطلب که استمنا یک عادت قابل ترک است و خیلی از افراد توانسته‌اند که آن را ترک کنند، بتوانید شما نیز بر این عادت زشت و زیانبار چیره آیید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۳ ، ۱۴:۴۶

چکیده: بهترین و کامل ترین دفترچه راهنمایی که برای انسان طراحی شده قرآن کریم است. در این کتاب آسمانی بهترین روش‌های ممکن در اختیار انسان قرار داده شده تا اینکه انسان به وسیله آن به برترین جایگاه و منزلت انسانی رهنمود شود. خداوند متعال در خصوص راهبری و هدایت بخشی قرآن کریم می فرماید: «وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى‏ لِلْمُسْلِمینَ؛[نحل :89]و ما قرآن را که بیان‏کننده هر چیزى است و هدایت و رحمت و بشارت براى مسلمانان است بر تو نازل کرده‏‌ا‌یم.»

چند دقیقه با برترین نعمت خدا

در این نوشتار مختصر سعی داریم در مورد برترین و زیباترین نعمتی که خدای متعال در اختیار انسان قرار داده صحبت کنیم. با اندک توجهی در نعمتهایی که خدا به انسان ارزانی داشته به روشنی می‌توان به این مطلب دست یافت که همه نعمتها از زیبایی و ارزش خاص بالایی برخوردار هستند؛ چرا که این نعمت‌ها در جهت رفاه و آسایش انسان می‌باشند، تا اینکه انسان روزگار را به سختی و مشقت نگذراند. در مورد ارزش گذاری نعمتهایی که دراختیار انسان است این سؤال مطرح می‌شود که کدام یک از جایگاه برتری برخوردار می‌باشند؟
برای جواب این سؤال خوب است کارایی نعمتهایی که دراختیار انسان است را مورد مطالعه قرار دهیم. بعضی از نعمتها که دراختیار انسان قرار داده شده با توجه به اهمیت و فوائد فراوانی که دارند بیشترین استفاده‌ی‌ آنها مختص به زندگی دنیایی است.
خدای سبحان در سوره مبارکه «الرّحمن» فهرستی از موجودات جهان آفرینش و مجموعه‌ه‏ایی از نعمتهای مادی و معنوی خود را بیان می‏‌فرماید؛ از دنیا و آخرت، از انسان و فرشته و جنّ، از آفرینش انسان و سیر کمالی او، از بهشت و سعادتهای ابدی، و از نعمتهای ظاهری و باطنی و....
در صدر این سوره و پس از ذکر صفت «رحمانیّت» خداوند، سخن از تعلیم قرآن به انسان در میان آمده است.«الرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ خَلَقَ الْإِنْسانَ عَلَّمَهُ الْبَیانَ؛[الرحمن/4-1]خداى رحمان، قرآن را یاد داد.انسان را آفرید، به او بیان آموخت.»
 این آیات نورانی نشانگر این نکته است که قرآن کریم، اولین و مهم‏ترین و پربارترین نعمت الهی است؛ زیرا انسان، تنها در سایه تعلیم خداوند و دریافت و تلقّی قرآن، به کمال نهایی خویش می‏رسد و تا قرآن نباشد، کسی به مقام انسانیّت راه نمی‏یابد.[1]

جایگاه و اهمیت قرآن
همان طور که در ابتدای سخن نیز بیان شد بعضی از نعمتها بیشترین کارایی و اثر آنها در دنیا خلاصه می‌شود، ولی این مطلب در خصوص قرآن کریم صادق نیست؛ چرا که خدای متعال در آیات نورانی قرآن مجید بهترین برنامه و آخرین نسخه شفا بخش خود را به بندگان ارزانی داشته که با به کار بستن فرامین شفا بخش آن می‌توان به سعادت دنیا و آخرت نائل شد. خدای متعال در آیات فراوانی جایگاه و اهمیت و ارزش این نسخه شفا بخش را این چنین بیان می‌فرماید:«یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءتْکُم مَّوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّکُمْ وَشِفَاء لِّمَا فِی الصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ؛[یونس آیه/ 57]ای مردم ، برای شما از جانب پروردگارتان موعظه ای آمد و شفایی برای ، آن بیماریی که در دل دارید و راهنمایی و رحمتی برای مؤمنان.»

قرآن وسیله هدایت انسان
هیچ نعمتی توان مقایسه و مقابله با قرآن را ندارد چرا که خدای متعال آن را برترین وسیله هدایت معرفی می‌نماید:«ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدىً لِلْمُتَّقینَ؛[بقره/2] این است کتابى که در [حقانیت‏] آن هیچ تردیدى نیست [و] مایه هدایت تقواپیشگان است». سرتاسر قرآن در بردارنده‌ی  آیات نورانی است که راه و رسم زندگی الهی و نوید حیات ابدی را به انسان بشارت می‌دهد. جناب سید رضی در کتاب شریف نهج البلاغه از امام علی علیه السلام در خصوص شأن و منزلت قرآن این چنین می فرماید: «إنَّ اللّه سبحانَهُ لَم یَعِظْ أحَدابمِثلِ هذا القرآنِ؛[2] خداوند سبحان هیچ کس را به چیزى چون این قرآن اندرز نداده است.»

قرآن نسخه شفا بخش انسان
ازآنجا که بیماری‌هایی که انسان با آن مواجه می‌شود تنها در بیماری‌های جسمی خلاصه نمی شود بلکه سخترین و خطرناک‌ترین بیماری‌هایی که می توان انسان را در معرض هلاکت و نابوی قرار دهد بیماری‌های روحی و روانی است خدای متعال قرآن را شفای آن امراض خطرناک قرار می‌دهد و می‌فرماید: «وَ نُنَزِّل‌ُ مِن‌َ الْقُرْءَان‌ِ مَا هُوَ شِفَآءٌ وَ رَحْمَة‌ٌ لِّلْمُؤْمِنِین‌َ وَ لاَ  یَزِیدُ الظَّـَـلِمِین‌َ إِلآ  خَسَارًا؛[اسرأ/82] قرآن را نازل می‌کنیم که شفا و رحمت برای مؤمنان  است‌».
امام على(علیه السلام) در سخن بسیار جامع این حقیقت شفا بخشی قرآن رابا شیواترین عبارات بیان فرموده است: «فَاسْتَشْفُوهُ مِنْ أَدْوائِکُمْ وَ اسْتَعِینُوا بِهِ عَلى لاَ وائِکُمْ فَإِنَّ فِیهِ شِفاءً مِنْ أَکْبَرِ الدّاءِ وَ هُوَ الْکُفْرُ وَ النِّفاقُ وَ الْغَیُّ وَ الضَّلالُ»؛[3] (از این کتاب بزرگ آسمانى، براى بیمارى هاى خود شفا بخواهید و براى حل مشکلاتتان از آن یارى بطلبید؛ چرا که در این کتاب درمان بزرگترین دردها است: درد کفر، نفاق، گمراهى و ضلالت»

راهنمایی صادق و نیکو
بهترین و کامل ترین دفترچه راهنمایی که  برای انسان طراحی شده قرآن کریم است. در این کتاب آسمانی  بهترین  روش‌های ممکن  در اختیار انسان قرار داده شده تا اینکه انسان به وسیله آن به برترین جایگاه و منزلت انسانی رهنمود شود. خداوند متعال در خصوص راهبری و هدایت بخشی قرآن کریم می فرماید: «وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى‏ لِلْمُسْلِمینَ؛[نحل :89]و ما قرآن را که بیان‏کننده هر چیزى است و هدایت و رحمت و بشارت براى مسلمانان است بر تو نازل کرده‏‌ا‌یم.»
در کتاب شریف نهج البلاغه جناب سید رضی در خصوص هدیت بخشی قرآن کریم  از امام علی (علیه السلام) این چنین نقل می‌کند: «اِنَّ اللّه‏َ تعالى اَنْزَلَ کِتابا هادیا بَیَّنَ فیهِ الْخَیْرَ وَ الشَّرَّ، فَخُذوا نَهْجَ الْخَیْرِ تَهْتَدوا وَ اَصْدِفوا عَنْ سَمْتِ الشَّرِّ تَقْصِدوا؛[4]خداى تعالى کتابى راهنما فرستاد و در آن خوب و بد را روشن ساخت. پس راه خوبى را پیش گیرید تا هدایت شوید و از راه بدى دورى جویید تا به مقصد برسید.»

سخن آخر
نکته بسیار مهمی که در خصوص این نعمت ارزشمند الهی باید مورد توجه قرار داد این است که، نباید برخورد و استفاده ما ازاین کلام الهی به شکل یک کالا و تجارت باشد، به این معنا که تنها به دنبال بهره بردن از ثواب قرائت آیات نورانی آن باشیم، بلکه سزاوار است با تدبر و تفکر در آیات نورانی و انسان ساز آن روح خود را جلا داده و زنگارهای غفلت و دنیا زدگی را از روح و قلب دور سازیم؛ تا اینکه با زنده شدن قلب، روح زیبای الهی در کالبدجسمانی صفا و قوت یافته و پله‌های کمال و سعادت با معرفت و شناخت واقعی طی شود.
__________________
[1]. جوادی آملی، قرآن در قرآن، ص 23.
[2].نهج البلاغة(صبحی صالح)خطبة 176، ص254.
[3]. همان.
[4].نهج البلاغه، خطبه 167.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۳ ، ۱۹:۱۵

چکیده: «صحیفه سجادیه» پس از قرآن کریم و نهج‌البلاغه مهم‌ترین گنجینه معارف شیعی است، که در آن امام سجاد(علیه‌السلام) علاوه بر آموختن شیوه دعا به پیروان خود، معارفی هم‌چون خداشناسی، امام‌شناسی و...را به آنان منتقل کرده است.

یکی از کتب روایی شیعه که بسیار مهم و معتبر است، کتاب «صحیفه سجادیه» می‌باشد؛ این کتاب ارزش‌مند پس از قرآن کریم و نهج‌البلاغه مهم‌ترین گنجینه حقایق و معارف الهی است، از این‌رو آن‌را «اخت قرآن»، «انجیل اهل‌بیت» و «زبور آل محمد» خوانده‌اند.[1] این صحیفه از لحاظ سندی در حد تواتر است، به‌گونه‌ای که بسیاری از علمای اهل سنت، بخش‌هایی از آن را نقل کرده‌[2] و برخی دیگر فصاحتش را ستوده‌اند، آیت‌الله «مرعشی نجفی» نسخه‌ای از صحیفه سجادیه را برای «طنطاوی» مفتی اسکندریه فرستاد، وی پس از دریافت آن، در پاسخ نوشت:«این از بدبختی ماست که تاکنون بر این اثر گران‌بهای جاوید که از مواریث نبوت است، دست نیافته بودیم، من هر چه در آن می‌نگرم آن را از گفتار مخلوق برتر و از خالق پایین‌تر می‌یابم».[3]

در اهمیت آن همین بس که تاکنون بیش از 80 شرح بر آن نوشته شده است[4] صحیفه سجادیه، تنها راز و نیاز با خدا و بیان حاجت در پیش‌گاه وی نیست، بلکه مشتمل بر 54 دعا است و بسیاری از معارف اسلامی، از قبیل مسائل عقیدتی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و پاره‌ای از قوانین طبیعی و احکام شرعی در آن، در قالب دعا بیان‌شده است؛ از مسائل خداشناسی، مانند نفی تشبیه و تجسیم گرفته تا امام‌شناسی و... .

از مهم‌ترین عناوین این صحیفه می‌توان، به ستایش خداوند، درود بر محمد و خاندانش‌(علیهم‌السلام) درخواست عاقبت‌به‌خیری، دعای باران، درخواست مکارم اخلاق، دعا برای تندرستی، دعا برای والدین، فرزندان، همسایگان و مرزداران، دعا برای رفع فقر و بیماری، دعای باران و...اشاره کرد.

گفتنی است که روش امام سجاد(علیه‌السلام) در دعا این است که نخست حمد و ستایش خدا را به‌جا می‌آورد، سپس بر خاندان پیامبر(علیهم‌السلام) درود می‌فرستند؛ به‌گونه‌ای که در این صحیفه کمتر دعایی است که در آن، از تعبیر «صلوات» استفاده‌ نشده باشد؛ وی در نهایت حاجت خود را از خدای متعال درخواست می‌کند.

بنابراین صحیفه سجادیه یک کتاب دعای ساده نیست، بلکه کتابی است که در قالب دعا اندیشه‌های ناب شیعی در آن آمده است؛ و به گفته «ابن‌جوزی» اگر علی بن حسین(علیهماالسلام) نبود، مسلمانان آیین سخن گفتن و عرض حوائج خود را به خدای متعال نمی‌دانستند؛ لذا آن امام به مردم آموخت که هنگام استغفار چگونه باخدا سخن بگویند و در موقع درخواست باران با چه زبانی از خداوند باران بخواهند و زمان ترس از دشمن چگونه به خدا پناه برده، دفع شر دشمنان را بخواهند.[5]

____________

پی‌نوشت:
[1] شیخ آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج‏15، ص‏18.
[2] ر.ک: قندوزی، ینابیع المودة، ج 1 - 2، ص 599.
[3] مقدمه مرعشی نجفی بر صحیغه سجادیه، ص 37؛ ر.ک: پیشوایی، سیره پیشوایان، ص 270 - 271.
[4] حکیم، سید محمدحسین، کتاب‌شناسی تفصیلی شروح و ترجمه‌های صحیفه سجادیه، مجله «کتاب ماه دین»، اسفند 1380 و فروردین1381.
[5] مقدمه مرعشی بر صحیفه، ص 43 - 45.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۳ ، ۱۹:۱۳