سوال: به هنگام دیدن فیلم و عکس های مبتذل چند قطره از من مایعی خارج می شود که شفاف است و خیلی کم است. آیا این ها حرام است؟ نیازی به غسل دارد؟ اصلاّ نجس است یا نه؟
پاسخ:
مایعی مذکور در صورتی که نشانه های منی را نداشته باشد ،یعنی با شهوت و با جستن خارج نشود و بعد از خارج شدن بدن سست نشود ،پاک است و غسل ندارد و وضو و غسل را هم باطل نمی کند، هر مایعی که از انسان خارج شود و این سه نشانه را نداشته باشد و ادرار هم نباشد، پاک است و غسل ندارد. در صورت شک نیز حکم منی را ندارد.(1)
اما دیدن فیلم و عکس هاس مبتذل با قصد لذت و شهوت و یا در صورتی که سبب تحریک شود ،حرام است.(2)
ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ
پی نوشت
1. آیت الله خامنه ای، استفتائات، سؤال 177
2. همان ،سؤال 1187-1192
یکی از مهم ترین نقاط تفرقه آمیز بین شیعیان و اهل سنت، موضوع لعن خلفاست که برخی از افراطیون شیعه و رهبران انگلیسی - آمریکایی آنها (فرقه شیرازی ها)، بر خلاف نظر مراجع عظام تقلید شیعه و رهبر انقلاب اسلامی، اقدام به انجام آن می کنند.
به گزارش ماسال نیوز، اسلام ملکی معاف کارشناس ارشد علوم حدیث دانشگاه امام صادق (ع) با طرح این سوال که «آیا در احادیث معتبر اهل بیت (علیهم السلام) توصیه شده که در خفا و غیرعلنی لعن کنیم؟» نوشت:
در پاسخ پاسخ به این سوال باید گفت: اولا «برائت از ظالمان» از مسایل قطعی در اسلام و تشیع است. یعنی ما به عنوان یک مسلمانِ پیروِ قرآن و اهل بیت(ع)، همواره و در هر زمانی باید موضع قاطع قلبی و عملی در مقابل سران ظلم داشته باشیم. باید از «همه سران ظلم از آغاز تاریخ تا پایان تاریخ» بیزار باشیم. این بیزاری طبق شرایط زمانی و مکانی و محیطی که داریم باید در گفتار، رفتار و عملکرد ما به نحو متناسب متجلی باشد. لعن کردن تنها یکی از جلوه های این نفرت مقدس است که در جای خود و با آداب خود باید انجام شود. ظاهرا هدف اصلی از «برائت» اینست که پیرو یا مؤید ظالمان نشویم و در قبال مسأله حق و باطل بی اعتنا و بی تحرک نباشیم بلکه به تضعیف باطل و تقویت حق بپردازیم.
البته «لعن با ذکر نام» درباره افراد بی اهمیت مثل عمر بن سعد، شمر و ابن زیاد که جزو مقدسات هیچیک از مذاهب اسلامی نیستند و لعن کردن آنها حتی اگر با ذکر نام باشد، موجب هیچ اختلاف یا کدورتی بین مسلمانان نمی شود در زیارت عاشورا ذکر شده و نه تنها هیچ اشکالی ندارد بلکه خوب است.
اما درباره هر شخصیتی که نزد گروهی از مسلمانان مقدس و محترم است و لعن کردن او موجب کدورت و تفرقه می شود، هرگز به «لعن کردن با ذکر نام» در هیچ روایت صحیح و معتبری توصیه نشده و در زیارتهای مأثوره نیز نیست.
بنابراین لعن درباره خلفای ثلاثه با ذکر نام توصیه نشده و همین که یک فرد شیعه به طور کلی همه سران ظلم در تاریخ را لعنت کند و از همه نفرت داشته باشد کافیست. البته روشنگری درباره عملکرد خلفای ثلاثه - بدون لعن با ذکر نام- لازم است.
شاید باورتان نشود که وقتی زیارتهای مورد توصیه ائمه(ع) را بررسی می کنیم می بینیم که حتی درباره شخص معاویه نیز فقط در زیارت عاشورا لعن صورت گرفته است و در سایر «زیارتهای مأثوره»، هیچگاه نامی از او برده نشده و هرگز با ذکر نام لعنت نمی شود.[3]
جناب ابوالقاسم حسین بن روح، سومین نایب خاص امام زمان(عج) حتی درباره تظاهر به لعن معاویه نیز بسیار سختگیر بود و احتیاط می کرد. شیخ طوسی در حالات جناب ابوالقاسم حسین بن روح آورده که وقتی مطلع شد شخصی که ایشان او را به کارِ دربانی گماشته بودند معاویه را لعن و دشنام گفته، او را اخراج کردند. از آن پس، آن شخص تا مدتها التماس می کرد که به سر کار خود برگردد، اما جناب حسین بن روح دیگر او را به خدمت قبول نفرمودند.[4]
[1] . به عنوان نمونه، ائمه(ع) مغیرة بن سعید (از غالیان شیعه در زمان امام باقر علیه السلام) را با ذکر نام لعنت فرموده اند. وی روایات دروغین از امام باقر(ع) نقل می کرد و عقاید غلوآمیز درباره ائمه(ع) را ترویج می کرد. رجال الکشی، ص223 تا ص228.
[2]. به عنوان مثال ائمه(ع)، «محمد بن أبی زینب » معروف به «ابوالخطاب» را با ذکر نام لعنت می فرمودند (رجال کشی، صفحه 290 تا 307).
[3] .لعن معاویه با ذکر نامش در میان زیارتهای مأثوره تنها در زیارت عاشورا وجود دارد. البته یک زیارت برای امام حسن(ع) نیز وجود دارد که در آن نیز معاویه با ذکر نام لعنت شده ولی این زیارت مأثور نیست یعنی از معصومان(ع) نقل نشده و در واقع توسط علما تألیف شده است. دعا یا زیارت مأثور، دعا یا زیارتی است که متن آن توسط معصومان(ع) إنشاء شده و علما آن را از معصوم(ع) نقل می کنند. اما دعاهایی که علما از پیش خود ابداع کرده اند و کلام معصومان(ع) نباشد غیرمأثور نامیده می شود. گفتنی است برخی از دعاها و زیارتهای رایج ، غیرمأثور هستند و توسط معصومان(ع) توصیه نشده اند مثل دعای عدیله و یکی از زیارتهای امام حسن مجتبی(ع).
[4] . الغیبة، شیخ طوسی، ص386 و بحار الأنوار، مجلسی، ج51، ص357
ین نرم افزار از روی ترجمه ی رساله اجوبة الاستفتائات حضرت آیت الله حاج سید علی خامنه ای «دام ظله العالی» تهیه شده است. برای تهیه این نرم افزار از برنامه رایگان fbook استفاده شده است. از امکانات این نرم افزار می توان به قابلیت جستجو، تغییر تم و نگهداری 10 مورد بازدیدی آخر در حافظه اشاره کرد.
ان شاء الله در نسخه های بعدی نرم افزار استفتائات جدید نیز به آن اضافه خواهد شد.
سایت سازنده: www.hamrahafzar.ir
دریافت نرم افزار استفتائات
حجم: 460 کیلوبایت
ویژگی هایی در احتلام و استمنا وجود دارد که آن ها را از هم متمایز می کند و باعث فرق های اساسی بین آن دو گردیده است که ما در این جا ضمن بیان خصوصیات و ویژگی های جسمی و روانی هر یک به برخی از تفاوت آن دو اشاره می کنیم:
خصوصیات و ویژگی های احتلام:
1. احتلام از واژه حلم و به معناى خواب دیدن با لذت جنسى است که هرگاه در خواب، از شخص، منى خارج شود، شخص محتلم شده است . در این صورت، باید براى نماز، غسل جنابت انجام دهد. یک فرایند کاملاً طبیعی برای اطفای غریزه جنسی و کاهش تنش های جنسی ارضا نشده ، این حرکت یا مولود خواب های مهیج و یا تجسم سیمای جنس مخالف و یا اندیشیدن در مسائل جنسی است . معمولاً بر اثر خواب دیدن در طول خواب شبانه حاصل می گردد.
2. احتلام یک از نشانگان رسیدن به بلوغ جنسی است.
3. احتلام جوان در ابتدای بلوغ، نشانه سلامت جسمی او و نیز دستگاه تناسلی اوست. با شروع دوره بلوغ سطح هورمون هاى جنسى بخصوص در خواب اوج مى گیرد . بعد از اینکه دوره بلوغ شروع شد سطح هورمون هاى جنسى وFSH/LH در طول روز و بیدارى نیز افزایش مى یابد. این باعث رشد اندام تناسلی و تولید اسپرم در مردان و مایع منی می شود که اگر زمینه ازدواج فراهم گردد، امکان باوری و تولید مثل حاصل می گردد.
4. احتلام غیر اختیاری است و در خواب رخ می دهد. به طور طبیعی هر وقت کیسه های منی به حد کافی پر شدند، خود به خود احتلام ایجاد می شود.
5. در حالت طبیعی باعث دفع اسپرم های قدیمی و جایگزینی آن با اسپرم های جدید می گردد . این سلامت دستگاه تناسلی را ارتقا می بخشد . باعث رشد بیضه ها و تولید بیش تر مایع منی می گردد . از آن جا که مقداری از منی معمولاً جذب خون انسان می شود و در ساختن سلول های مغزی و استخوانی و دیگر لوازم بدن انسان کمک بسیار خوبی می کند، در نهایت باعث رشد طبیعی بدن و سلامت کامل آن می گردد.
6. احتلام هیچ یک از عوارض و مضرات روحی و جسمی استمنا و خودارضایی را ندارد . گناه به حساب نمی آید.
خصوصیات و ویژگی های خودارضایی و استمنا:
1. استمنا آن است که انسان با خود یا دیگرى کارى کند که از او منى بیرون آید؛ لازم نیست این عمل با وسیلهاى انجام گیرد؛ بلکه ممکن است با نگاه به عکس مبتذل یا فکر ملاعبه، معاشقه و نزدیکى با جنس مخالف نیز استمنا و خودارضایى صورت گیرد. یک فرایند غیر طبیعی برای ارضای غریزه جنسی است و انحراف جنسی محسوب می گردد.
2. استمنا یک عمل اختیاری است ،یعنی فرد با اراده خود دست به این عمل می زند و به آن آگاهی دارد، اگر چه در برخی افرادی که به خودارضایی معتاد شده اند، اراده تضعیف می گردد ، ولی به هر حال این گونه افراد اراده خود را کاملاً از دست نمی دهند . با اراده ضعیف هم می توانند جلوی خودارضایی خود را بگیرند.
3. استمنا در واقع آمیزش با خود است. تحریک کننده و تحریک پذیر یک نفر است . همین طور مراحل اوج لذت (گرم شدن، تصور لذت و...) توسط خود ارضا شونده فراهم می شود. در این جا تمام وجود فرد (در عین وحدت و یک پارچگی) باید دو پاره شود : یکی ارضا شونده و دیگری تحریک کننده. دو پاره شدن و تناقض در نقشها از نظر روانشناختی آسیب جدی به روان انسان میزند، از جمله اختلال در سیستم توجه و تمرکز و در مراتب بالاتر به توهم اسکیزوفرنیایی منجر شده و فرد را دچار آشفتگی روانی مینماید.
4. استمنا آستانه تحریک را پایین می آورد . باعث می شود که فرد در اثر اندک محرّک واقعی یا تخیلی، تحریک جنسی شود که این حالت خود موجب تحریک شدگی دائم در انسان می شود. چون بدن همیشه در همراهی خود فرد است و باعث لذت بردن و تامین کننده نیاز جنسی خود می گردد. کم کم بدن در یک حالت تحریک جنسی دائم قرار می گیرد.
استمنا باعث هدر دادن منی شخص می گردد و این جلوی رشد طبیعی و لازم بیضه ها را می گیرد .فرد با این کار، باعث می شود که بیضه هایش رشد لازم را نکنند و کوچک بمانند. بیضه هایی هم که از اندازه لازم کوچک تر باشند روشن است که نمی توانند به اندازه کافی منی بسازند . این باعث عقیمی و رشد ناکافی بدن و مشکلات دیگر می گردد.
5. ارضا شدن از طریق استمنا، یک ارضای غیر واقعی و کاذب و به صورت مجازی است. از این روی ارضای ناقضی محسوب می گردد ،چون در استمنا، فرد با تخیلگرایی جنسی و با تصور یک صحنه تحریکزا در ذهن دست به استمنا می زند.
6. استمنا معصیت و گناه بزرگ محسوب می شود . در نظام ثواب و عذاب الهی تفاوتی بین گناه کم و زیاد نیست. گناه، گناه هست ،چه یک بار ،چه صد بار . در هر حال سرپیچی از فرمان الهی تلقی می گردد. گناه (صرف نظر از این که فرد آن را گناه بداند یا نداند) اثرات روانیشناختی منفی و آسیب زننده ای بر روح و روان فرد دارد. این مطلب در روانشناسی دین که در دانشگاههای معتبر جهان در حال رشد و بالندگی میباشد، به اثبات رسیده است.
7. احساس گناه و عذاب وجدان و اضطراب در اکثر قریب به اتفاق مبتلایان به استمنا رواج دارد .
در افراد مسیحی و یهودی و لائیک نیز به نوعی شاهد این احساس گناه هستیم. گویا انسانها فارغ از عقاید مذهبی خود این امر را غیر طبیعی و خارج از چارچوب انسانی خود قلمداد میکنند.
8. سطح عزت نفس در افرادی که استمنا می کنند، به شدت افت می کند. فردی که استمنا میکند (هرچند به هیچ دین و آیینی ملتزم نباشد) ناخواسته به خاطر رفتار خارج از چارچوب خود دچار افت عزت نفس میگردد.
9. استمنا مضرات و آسیب های خطرناک و مخربی دارد . موجب بروز مشکلات روحی، روانی و جسمی مختلف در انسان می شود ، چون انحراف از مسیر صحیح پاسخ به یک غریزه و نیاز زیستی می باشد.
برخی از مضرات و آسیب های خطرناک استمنا و خودارضایی که گریبانگیر مبتلایان به آن می گردد ، در زیر به آن ها اشاره می کنیم:
استمنا آثار زیانباری بر جسم و روح و روان وارد می سازد که ذیلا مطالبی به استحضار میرسد.
الف. آسیبهاى جسمانى
1. ضعف و تحلیلِ قواىِ جسمانى:
کاهش انرژى جسمانى بدن از مضرات مهم و جبرانناپذیر خودارضایى است. احساس خستگى عارضه طبیعى انزال است. اگر خودارضایى در شبانه روز به دفعات تکرار شود، احساس خستگى در ساعات مختلف همراه انسان است. در نتیجه به مرور زمان ضعف و بى حالى در فرد تثبیت شده و یک طبیعت ثانوى براى او ایجاد مىکند. کاهش و تخلیه مکرر قواى جسمانى به ضعف عمومى و دائمى بدن و بالاخره به پیرى زودرس مىانجامد.
لاغرى، لرزش بدن، پژمردگى،ضعف مفاصل، تشنج، زردى و تیرگى چهره، از نشانهها و عوارض ضعف جسمانى است.
متأسفانه ضعف جسمانى به همین جا ختم نمىشود ، بلکه کل بدن را ساقط مىکند. شخصى که مبتلا به این عمل شوم شود، رفته رفته ضعف شدید در خود احساس کرده، کمر درد او را آزار می دهد تا این که به فلج عمومى بدن مبتلا می شود.
2. ضعف بینایى:
خود ارضایى به تدریج در نور چشم و قدرت بینایى اثر مىگذارد و آن را کاهش مىدهد. درجات و شدت ضعف چشم بستگى به درجات و شدت خودارضایى دارد و این به حدى است که گاه به نابینایى منجر مىشود.
3. آسیبپذیرى در برابر بیمارىها:
تحلیل رفتن قدرت بدن و قواى جسمانى، بستر پذیرش سایر بیمارىها را فراهم مىآورد. جسمى که با خود ارضایى ضعیف شده است ،نمىتواند در مقابل میکروب ها و ویروس ها از خود دفاع کند.
4. آسیب دستگاه تناسلى و ناتوانىهاى جنسى و تولید مثل:
خودارضایى اثرات مهمى در دستگاه تناسلى از خود برجاى مىگذارد. دکتر «هوچنین سون» معتقد است که عموم ناراحتىهاى مربوط به دستگاه تناسلى از آثار خودارضایى است. بعضى از این اثرات عبارت اند از: تورم غدد وذى، تورم کانال نطفه، تورم قسمت پایینى و عقب کانال ادرار، شل شدن عضلات تناسلى، خروج بى اختیار منى با کوچک ترین حادثه، ارضاى ناکامل جنسى و از دست دادن لذت مقاربت بعد از ازدواج، ناتوانى و تأخیر تولید مثل به خاطر ضعف مکرر دستگاه تناسلى و انزال زودهنگام، بیماری هاى مقاربتى، عقیم شدن.
5. آسیب مراکز عصبى و غدد در مغز:
در اثر خودارضایى و تحریک زیاد، هیپوتالاموس آسیب مىبیند. مغز و مراکز حساس دیگر مکرراً دچار کاهش نسبى جریان خون مىشوند و از این طریق آسیبهاى جبرانناپذیر و بر آن ها وارد مىشود. تخلیههاى مکرر عصبى، موجب ضعف اعصاب مىشود. خودارضایىهاى مکرر، مرکز عصبى را دچار حساسیت و ضعف و خستگى و اختلال مىسازد. به گفته یکى از دانشمندان، خود ارضایى موجب ضعف قواى شهوانى و بى رمق و بى جان شدن آن ها مىشود.
به طور کلى اختلال قواى بینایى، شنوایى (مثل صداى زنگ در گوش و وز وز کردن) و... از ضعف و اختلال اعصاب است.
6. کم خونى؛
7. کم اشتهایى و مشکلات گوارشى؛
8. کم خوابى و اختلال در خواب؛
9. تنگى نفس؛
10. سر درد و سرگیجه؛
11. پیدایش تغییرات در نخاع و ستون فقرات.
12. همگى از آسیبهاى جسمى خودارضایى هستند.
ب. آسیبهاى روحى - روانى:
1. ضعف حافظه، حواس پرتى و ناتوانى در تمرکز فکرى:
یکى از پى آمدهاى خودارضایى، ضعف و تحلیل قواى جسمانى است . این به نوبه خود ناشى از اختلال در عملکرد سیستم مغز و اعصاب است. اختلال در این سیستم موجب مىشود که بخش حافظه کارایى لازم را نداشته باشد. علاوه بر این، شخصِ مبتلا به خودارضایى به خاطر تمرکز در این عمل و توجه نسبتاً مداوم به موضوعات جنسى، حواس پرت و ناتوان در تمرکز فکرى است که این خود عامل دیگرى براى کاهش مستمر حافظه است.
از عوامل حفظ و تقویت حافظه آن است که فرد به کارهاى علمى و فکرى مشغول باشد ،در حالى که شخص خودارضا از کارهاى علمى و فکرى باز مىماند . این خود عامل دیگرى براى ضعف حافظه چنین اشخاصى است.
2. اضطراب:
دلهره و دلواپسى از ویژگىهایى است که دائماً فرد خودارضا را رها نمىکند. او مرتب با خود درگیر است و نمىتواند با خود کنار آید. افکار آشفته، وسواس فکرى، بى ثباتى، درهم ریختگى فکرى دامن گیر اوست: «نکند کسى بفهمد»، «کى و چگونه این کار را تکرار کنم»، «کى مىشود نجات پیدا کنم» و.. لحظهاى آرام و قرار ندارد، سرزنش و تحقیر خود به علت ارتکاب گناه، شخصیت او را در هم مىکوبد. گاهى تأخیر در ترک و این که بعد از ترک چه مىشود، امان او را مىگیرد.
3. افسردگى:
بى احساسى و بى تفاوتى، بى نشاطى و بى ذوقى، سستى و گوشهگیرى، غم و اندوه، عدم علاقه به امور هنرى، ورزشى، مسائل معنوى و... همگى از نشانههاى بارز و حتمى افسردگى است.
4. پرخاشگرى و بداخلاقى:
شخصِ خودارضا نسبت به کوچکترین محرک محیطى حساس است، حوصله گفت و گو با دیگران را ندارد، زود رنج است و سریعاً از کوره در مىرود، به نور زیاد، صدا، رفت و آمد و... حساسیت فوقالعاده دارد.
5. یأس از زندگى:
6. از بین رفتن خلاقیتها، توانایىها و سرکوب شدن استعدادها.
7. عدم میل به تحصیل، مطالعه، تحقیقات علمى و فعالیتهاى فکرى.
8. هوس باز و بىبند و بار شدن و اعتیاد به ارضاى جنسى نامشروع.
9. بى عاطفه، کم رو و خجل.
10. عدم اعتماد به نفس و احساس حقارت، ضعف اراده.
11. از بین رفتن صفاى دل و بى علاقهگى نسبت به امور معنوى، مجالس دعا، جماعات و... .
12. احساس گناه، عذاب وجدان.
ج) آسیبهاى اجتماعى:
خودارضایى یک حس گریز از اجتماع پدید مىآورد که در اثر افراط و تکرار در او ریشهدارتر خواهد شد. فرد در گوشهاى خود را منزوى و به افکار دور و دراز مىپردازد. توجه به لذات شخصى، سبب سستى روابط اجتماعى مىگردد و حیات جمعى را دچار مخاطره مىسازد. فردِ خودارضا به غیر از میل به انزواجویى در عرصه اجتماعى نیز با مردم جوششى ندارد . از زندگى جمع احساس لذت نمىکند. این جاست که نه تنها شخصیت اجتماعى و انسانى چنین افرادى تدریجاً متزلزل شده بلکه جامعه نیز از وجود نیرو جوان و پرانرژى محروم گردیده است . در دراز مدت موجب اختلال در نظام اجتماعى مىشود.
این دسته از آسیبها عبارت اند از:
1. بى آبرویى؛
2. مشکلات خانوادگى؛
3. انزواى اجتماعى، طرد شدن از جامعه و مشکل دوست یابى؛
4. مشکلاتى در ازدواج از قبیل: عدم پذیرش در خواستگارى، بى میلى به ازدواج و تأخیر در آن، بى میلى به همسر، ناتوانى در مقاربت صحیح و ارضاى جنسى خود و همسر، ناسازگارى خانوادگى، سرد بودن کانون خانواده، ناتوانى در برابر مشکلات و سختىها پس از ازدواج، طلاق و متزلزل شدن کانون خانواده.
5. افت تحصیلى،
6. بزهکارى،
7. عدم علاقه نسبت به فداکارى و خدمتگزارى به همنوعان و...
8. لذت نبردن از دوستىها و مهر و محبتها در روابط با پدر و مادر، بستگان و دوستان و بالاخره بریدن از آنان،
9. از بین رفتن عزت، پاکدامنى، شرف و حیا،
10. انحطاط و انحراف فکرى و عملى خود و به انحراف کشیدن دیگران،
11. ایجاد خطرات اجتماعى براى خانواده خود و نوامیس دیگران،
12. سوء استفاده جنسى و تجاوز به کودکان،
13. ترویج و اشاعه فحشا و منکرات،
14. شیوع بیمارىهاى مقاربتى در جامعه،
15. حسادت و بدبینى.
د) آسیبهاى معنوى و اخروى:
همه آسیبهاى سه گانه که سخن از آن ها به میان رفت، قابل اصلاح و جبران است اما آسیب معنوى به این راحتى قابل جبران نیست چون
اولاً: آسیب به قلب و دل است که هیچ کدام از ابعاد وجود آدمى به ارزش، کارایى، حساسیت و لطافت قلب و دل او نیست. به تعبیر قرآن و روایات اسلامى، گناه به انسان سرازیر مىشود و آن را فاسد و از کار مىاندازد.
دوّم: این آسیب فقط دنیوى نیست.
خود ارضائی که در اصطلاح فقهی به آن استمنا می گویند ، مطلقا حرام ( 1 ) و از گناهان بزرگ است .
امام صادق علیه السلام فرمود : خداوند روز قیامت با سه کس سخن نمی گوید ، نظر رحمت به آن ها نمی کند ، گناه شان را نمی بخشد و عذاب دردناک برای آن ها می باشد ، از جمله این سه ، کسی است که در دنیا استمنا کرده باشد . ( 2 )
مهم ترین فلسفه حرمت استمنا ضررها و پیامد های منفی آن است . استمنا آثار و پیامدهای منفی روحی و اجتماعی زیادی دارد از جمله :
الف ) پیامدهای جسمانی :
ضعف چشم و بینایی ، تحلیل رفتن قوای جسمانی ، ناتوانی در تولید مثل ، پیری زودرس ، ضعف مفاصل ، لرزش دست ، زشتی چهره و از بین رفتن طراوت صورت .
ب ) پیامدهای روحی و روانی :
ضعف حافظه و حواسپرتی ، اضطراب، منزوی شدن و گوشهگیری ، افسردگی ، بینشاطی و لذت نبردن از زندگی ، پرخاشگری و بداخلاقی و تندخویی ، کسالت دائمی ، ضعف اعصاب و در نهایت ضعف اراده .
ج ) عوارض اجتماعی :
ناسازگاری خانوادگی ، بیمیل شدن به همسر و ازدواج ، ناتوانی در ارتباط با جنس مخالف و همسر ، بیغیرت شدن نسبت به حفظ ناموس ، احساس طرد شدن ، از بین رفتن عزت ، پاکی، شرافت و جایگاه اجتماعی ، دیر ازدواج کردن و لذت نبردن از زندگی مشترک . ( 3 ) امید آن که جوانان با ازدواج از این بلای خانمان سوز نجات پیدا کنند .
پی نوشت ها :
1. آیت الله خامنه ای، رساله اجوبه الإستفتائات ، س 787 .
2. وسایل الشیعه ، ج 14، باب 28, روایت 7 .
3. آیت الله دستغیب ، گناهان کبیره ، ج 2 ، بحث استمنا ، ص 332 .
اگر استمنا عادت نباشد، مثلا 2ماه یا3ماه یک بار مجوز داده می شود؟ چرا بعضی پزشکان تجویز می کنند؟ چرا بعضی مراجع آن را برای مجردها برای آزمایش منی برای قدرت بچه دار شدن مجوز می دهند؟
برای پاسخ جامع تر نسبت به این مساله بهتر است این سوال از دو جنبه بررسی شود:
الف- به لحاظ حکم شرعی
حرمت استمنا مشروط به عادت شدنش نیست؛ حتی اگر دو سه ماه یک بار هم کسی این کار را انجام دهد، باز دچارحرام شده است. در ضمن همه مراجع قائل به حرمت استمنا هستند . استمنا فقط در صورتی جایز است که ضرورت باشد. مثلا اگر فرد بیمار باشد و تنها راه تشخیص و درمان ان استمنا باشد، استمنا جایز است.
تجویز استمنا بدون لحاظ ضرورت توسط پزشک دلیل بر جایز بودن این کار نیست. حتی اگر بدانید که این کار ضرر جسمی بر شما ندارد و یا بعد از عمل فورا میتوانید ضرر را جبران کنید، باز هم حرام است.
در ادامه دو نمونه از استفتائات را ذکر می کنیم
1- برای تشخیص اینکه مرد قادر بر بچه دار شدن هست، آیا میتواند استمنا کند تا آزمایشهای پزشکی بر روی منی او انجام شود؟
خیر ، این کار جایز نیست مگر آن که ضرورتی ایجاب کند.
تبصره: چنانچه در مورد ضرورت ایجاب نماید که که شخص استمنا کند، در صورتی که همسر دارد، لازم است این عمل را به وسیله او انجام دهد.
2- آیا آزمایش اسپرم، که با استمنا حاصل مى شود و براى ازدواج در بعضى از موارد لازم مى باشد، جایز است؟
گرفتن اسپرم براى آزمایش از طریق استمنا، تنها در صورت ضرورت جایز است.
هر چند مراجع تقلید در این مساله اختلافی ندارند، ولی برای این که خیال تان کاملا راحت شود ، میتوانید از دفتر مرجع تقلید خود این مساله را استفتا کنید.
ب- به لحاظ روانشناختی
گاهی اوقات ممکن است انسان برای رسیدن به حرامی توجیهات گوناگونی نموده و شیطان نیز آن گناه را بسیار زیبا جلوهگر کند، مراقب باشید که در این مواقع فریب شیطان را نخورید.
تحمل غریزه جنسی برای جوانی که نمیتواند ازدواج کند ،واقعا سخت است؛ ولی مهم این است که جوانمردانه در مقابل این سختیها صبر کرده و ایمان خود را حفظ کند. خداوند متعال میفرماید: « وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذینَ لا یَجِدُونَ نِکاحاً حَتَّى یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه... ؛ کسانى که امکانى براى ازدواج نمىیابند، باید پاکدامنى پیشه کنند تا خداوند از فضل خود آنان را بىنیاز گرداند... » (نور، آیة 33)
ممکن است فرد بگوید که صبر کردن برای من خیلی مشکل است و یا اینکه توانایی صبر ندارم؛ ولی در این زمینه توصیه های روانشناختی و دینی وجود دارد که با عمل به آن ها میتوان قدرت صبر و اراده خود را بالا برده و راحتتر بر غریزه خود غالب شد. . از طرف دیگر صبر کردن هر چقدر هم سخت باشد و شما آن را ادامه دهید، بدانید که این نوعی جهاد کردن در راه خدا است، آن هم جهاد اکبر، که ارزش بسیاری دارد. باور کنید بسیار حیف است که انسان به خاطر چند لحظه لذت، شرف و عزت خود را در معرض فروش بگذارد. بسیار حیف است که به خاطر این گناه ایمان خود را تضعیف کنیم. از طرفی بهترین دلیل بر آسیب زا بودن عمل استمنا آمار بالای اضطراب و افسردگی در این افراد است.
در ادامه چند نمونه از توصیههای مفید بیان شده است؛ عمل به آن ها میتواند کمک کننده باشند.
بعید به نظر می رسد مبتلا به این عمل شده باشید. اگر مبتلا باشید ،به خاطر اینکه میتوانید تا دو سه ماه صبر کرده و این گناه را انجام ندهید، معلوم است که ارادهتان نسبتا قوی است و راحتتر میتوانید با این مشکل مقابله کنید.
توصیه ها:
مطالعه در مورد «فضائل صبر بر معصیت» و مرور کردن آن ها در ذهن هنگام وسوسه شیطان.
یکی از راه های بسیار مفید برای این که بتوانیم در مقابل معصیت صبر کرده و خود را از مهلکه نجات دهیم ،این است که در مورد فضایل صبر مطالعه کرده ، هنگام وسوسه شیطان آن ها را در ذهن خود مرور کنیم. این امر باعث می شود که راحتتر بر شیطان غلبه کنیم.
هنگام وسوسه شیطان میتوانید این جملات را در ذهن خود تکرار کنید:« من با صبر کردن نیمی از ایمانم را حفظ میکنم».
«من الان با صبر کردن در راه خدا جهاد میکنم، آن هم جهاد اکبر».
«خداوند به صابران وعده پاداش داده است .حیف نیست خودم را از آن محروم کنم؟!» .
« من با صبر کردن به خدا نزدیک میشوم و از شیطان فاصله میگیرم».
« من با صبر کردن شیطان را خشمگین میکنم»و...
در مورد صبر آیات و روایات و بسیار متعددی وجود دارد. ما در این جا فقط دو نمونه را ذکر میکنیم تا روی آن ها تامل کرده و هنگام وسوسه در ذهن خود مرور کنید.
خداوند متعال و مهربان میفرماید:«ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ وَ لَنَجْزِیَنَّ الَّذینَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ ؛ آنچه نزد شماست، فانى مىشود امّا آنچه نزد خداست، باقى است . به کسانى که صبر و استقامت پیشه کنند، مطابق بهترین اعمالى که انجام مىدادند، پاداش خواهیم داد.»(نحل : آیة 96 )
میتوانید هنگامی که وسوسه شدید تا استمنا کنید، این آیه را تلاوت کرده و در مورد معنای آن فکر کنید. « به هر حال لذت گناه موقتی است؛ ولی پاداش اخروی که خداوند در مقابل این صبر میدهد ،ماندنی است»
در روایتی که از رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله نقل شده است می خوانیم:
صبر بر سه قسم است:
صبر در هنگام مصیبت . صبر در طاعت خداوند . صبر در برابر معصیت و گناه،
پس کسى که بر مصیبتى صبر کند، تا آن جا که آن مصیبت را به تسلّى و آرامشى نیکو باز گرداند، خداوند براى او سیصد درجه مىنویسد که بین یک درجه تا درجه دیگر به اندازه بین زمین و آسمان فاصله است .
کسى که بر طاعت خدا صبر کند ،خداوند براى او ششصد درجه مىنویسد که بین یک درجه تا درجه دیگر به اندازه
بین حدود مرز زمین تا انتهاى عرش الهى فاصله است .
کسى که در برابر معصیت و گناه صبر کند، خداوند براى او نهصد درجه مىنویسد که بین یک درجه تا درجه دیگر به اندازه بین مرز زمین تا انتهاى عرش فاصله است. ( جهاد النفس وسائل الشیعة-ترجمه افراسیابى، ص101)
«یادتان باشد که صبر شما بدون پاداش نمیماند . خیلی بهتر از آنچه انتظار دارید، به آن می رسید»
کنترل عواملی که باعث تحریک بر اینگونه گناهان می گردد:
پرهیز از فکر و ترسیم صحنههاى محرک در ذهن و خیال.
عبدالله بن سنان از امام صادق(علیهالسلام) نقل مىکند:
عیسى به اصحاب خود گفت:... موسى به شما دستور داد که زنا نکنید . من به شما دستور مىدهم که فکر زنا هم در سر نپرورانید تا چه رسد به این که زنا کنید، زیرا کسى که خیال زنا کند، مانند کسى است که در خانهاى نقش و نگار شده دود و آتش به پا کند. چنین کارى گرچه خانه را نمىسازند ، ولى زینت و صفاى آن را آلوده مىکند؛(وسائلالشیعه، ج 14، ص 240).
برای این که بهتر افکار انحرافی را کنترل کنید ، میتوانید از فن پرت کردن حواس استفاده کنید. یعنی هنگامی که فکر شما شدیدا مشغول به امور جنسی شد، سعی کنید از طریق مختلف ( از قبیل رفتن به بیرون، تلفن کردن به پدر یا آشنایان و احوال پرسی ، نگاه کردن به فیلم های مناسب و... ) حواس خود را پرت کنید.
دورى از نگاههاى مسموم و مناظر تحریکآمیز. از رسول اکرم(ص) روایت شده است که:
نگاه هوسآلود - تیرى است مسموم از تیرهاى شیطان - هر کس آن را به جهت خوف الهى ترک کند، خداوند ایمانى به او مىبخشد که حلاوت آن را در قلب خود احساس مىکند. (الاخلاق، سید عبدالله شبر، قم، انتشارات بصیرتى، ص 127).
گوش ندادن به آوازها و موسیقىهاى تحریککننده و مبتذل. در حدیثى از حضرت صادق(ع) آمده است:
مردى از حضرت درباره شنیدن آواز محرک پرسید. حضرت نهى کرده و این آیه را خواندند:
«ان السمع والبصر والفؤاد کلّ اولئک کان عنه مسؤولاً؛(اسراء، آیه 36) به یقین گوش و چشم و دل هر یک مورد سؤال خواهند بود» و فرمود: گوش از آنچه شنیده و قلب از آنچه بدان دل بسته و چشم از آنچه دیده است ،مسؤول بوده و بازخواست خواهند شد؛(مستدرکالوسائل، چاپ قدیم، ج 2، ص 459،).
اجتناب شدید از گفتگوهاى دوستانه و نشستهاى غفلتزا و معاشرت با دوستان ناباب و گوش سپردن به سخنان تحریکآمیز.
از جمله عواملی که میتواند غریزه جنسی را کنترل کند، روزه گرفتن است . در حدیثى از پیامبر گرامى(ص) حضرت پس از آن که جوانان را به ازدواج ترغیب مىکنند مىفرماید:
و من لم یستطع فلیصم فان الصوم به وجاء؛
هر کس قدرت بر ازدواج ندارد و روزه بگیرد ، روزه نیروى غریزه او را تضعیف مىکند؛(مستدرک الوسائل، ج 2، ص 531).
اشتغال، ورزش و سرگرمىهاى مفید. زیرا در صورت بیکاری، هم مواد غذایى در تقویت غریزه به مصرف مىرسد و همفکر و خیال صرف چارهسازى در دفع آن مىشود . شاید به خاطر همین مساله در روایات بر اشتغال و کار و پرهیز از فراغت تأکید بسیار شده است.
حضرت امام صادق(ع) در حدیث پردامنه «مفضل» مىفرمایند: انسان اگر بىکار و فارغ باشد، به بیهودگى و سرمستى دچار مىشود . بر اثر آن به مسایلى مبتلا مىشود که زیان آن هم بر خود و هم بر نزدیکان او سنگینى خواهد کرد...؛(بحارالانوار، تهران، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، ج 3، ص 87).
تلاوت قرآن.
انس با قرآن، تلاوت، تدبر و تفکر در مضامین آن، شفاى هر دردى است که به سرعت کار هر پریشانى را رو به سامان مىبرد . زخمهاى پنهان را التیام مىدهد. همتها را تا آسمانها بالا مىبرد . بشر را از فرو رفتن در عالم حیوانات را نجات مىبخشد.
امیرمؤمنان(ع) مىفرمایند: قرآن را فرا گیرید. زیرا قرآن بهار دل هاست . از نور آن بر مرضها و دردهاى خود مرهم بگذارید ،زیرا آن داروى شفابخش سینههاست . آن را نیکو تلاوت کنید که به یقین سودمندترین قصههاست(وسائلالشیعه، ج 4، ص 825)
تفکر به عواقب وحشتناک گناهانی مثل زنا و خودارضایی
اندیشیدن به عواقب این گونه گناهان نیز تاثیر خوبی در کنترل رفتار دارد. میتوانید هنگام وسوسه، اینگونه فکر کنید که «آیا ارزش دارد به خاطر نیم ساعت، یک ساعت و یا چند روز لذت، غضب خداوند متعال را بخرم؟»؛
«آیا ارزش دارد به خاطر چند روز لذت حیوانی انسانیت، شرف و عفت خود را در معرض فروش بگذارم؟»؛
« آیا انصاف است از نعمت خدا استفاده کنم و معصیت او را انجام دهم؟»،
«آیا طاقت دارم یک عمر پشیمانی را تحمل کنم؟»
« اگر صبر نکنم و تسلیم وسوسههای شیطان شوم، آن چه که عاید من میشوند عبارتند از: پشیمانی، عذاب وجدان، مشکلات زناشویی بعد ازدواج، خوشحالی شیطان و...»
در روایت زیبایی که از حضرت صادق علیه السّلام نقل شده است می خوانیم:
کم من صبر ساعة قد أورثت فرحا طویلا، و کم من لذّة ساعة قد أورثت حزنا طویلا؛
بسا صبر ساعتى (مثل صبر بر زحمت عبادتى و یا ترک گناهى یا پرستارى مریضى) که موجب فرح و سرور درازى گردد. بسا لذت (حرام) ساعتى که سبب اندوه و ملال درازى شود. (طرائف الحکم یا اندرزهاى ممتاز،ج1، ص 232؛ ).
حتما این جمله زیاد به گوشمان رسیده که، من از خودم تقلید می کنم و عقل من می تونه من رو به کمال برسونه و یا اینکه نیازی به پیروی از عقل دیگران نیست و زمان تقلید گذشته و علم پیشرفت کرده و تقلید کار عاقلانه ای نیست و... برای روشن تر شدن موضوع لازم هست با اشاره به معنای عقل و چند روایت جایگاه عقل را در مکتب اسلام روشن کنیم.
عقل در لغت به معنای امساک، پیوند دادن و نگه داشتن است و به همین دلیل عقال شتر را عقال گویند. عقل به قوایی گفته میشود که آماده پذیرش علم و دانش است و گاهی نیز به دانشی نیز که به وسیله همین قوه بهدست آمده است گویند.[1] پیامر اکرم صل الله علیه وآله می فرماید :«ما قسم الله للعباد شیئاً افضل من العقل… و ما ادی فرائض الله حتی عقله عنه و لا بلغ…؛ خداوند متعال میان بندگانش نعمتی برتر از عقل تقسیم نکرده است و بندگان فرائض الهی را به جا نمی آورند تا آنها را با عقل خود دریابند و…»[۲]. و راویات فراوانی در این زمینه که با عقل هست که انسان به مقامات می رسد و عقل محبوبترین موجود است که با آن حساب و کتاب می شود.[3]
حال با روشن شدن جایگاه عقل در مکتب اسلام در این بحث به این نکته می رسیم که آیا تقلید از مرجع تقلید یا شخص صاحب علم با تعقل و عقل گرایی منافات دارد؟
نخست باید برداشت خودمان را از «عقل» مشخص کنیم؛ آیا منظور عقل یک نفر و عقل شخصی است یا عقل نوع انسانها و عقل همگانی است؟! اگر عقل یک نفر و قدرت تشخیص یک نفر باشد احتمال اشتباه در آن فراوان است و اگر عقل جمعی باشد و به ویژه در زمان ها و مکان های متعدد باشد از آن تعبیر به سیره عقلاء می شود و به طور معمول احتمال خطا در آن کمتر است و بیشتر مورد تأیید شرع است و گاهی منظور از «عقل» حکم عقلی به عنوان منبع شناخت است که در رتبه برهان قطعی است و مورد پذیرش شرع است. در این صورت می توان گفت: احکام شرع و عقل با یکدیگر متعارض نیستند و اگر تعارض به نظر رسد، ابتدایى است که پس از درک عقل نسبت به مصلحت احکام، آن تعارض برطرف مى شود.[4] اصولاً رابطه بین دین و عقل رابطه ی مستقیم است چون آنچه که عقل به آن حکم می کند دین و شرع نیز به آن حکم می کند و آنچه که دین و شرع به آن حکم می کند عقل نیز به آن حکم می کند این یک قاعده کلی است.(قاعده معروف اصولی:«ما حکم به الشرع حکم به العقل و ما حکم به العقل حکم به الشرع») از این رو، حکیمان الهی می گویند: عقل با نقل در یک مسیرند. به بیان دیگر، عقل و نقل، همانند دو بال طایر قدسی و ملکوتی اند که با آنها پرواز در فضای باز استدلال میسر است. [5]
در مورد بدست آوردن احکام شرعی همه می دانیم که علاوه بر تقلید، اجتهاد و احتیاط هم راه هایی هستند که می شود به کمک آنها احکام را بدست آورد، اما چون احتیاط و اجهاد شرایط خاص خود را دارد زمان بر است برای عموم مردم تقلید راحت ترین راه است که مسئولیت عمل هم به عهده تشخیص دهنده، یعنی مرجع تقلید می باشد. تقلید یعنی رجوع به متخصص و اگر کسی خودسر و بدون شناخت آیات و روایات مرتبط بهبحث، با عقل برداشت خود احکام را عمل کند مانند شخصی است که بدون رجوع به پزشک دارو مصرف می کند، که این شخص در عرف و نزد همه مردم شخصی خطا کار است.
این نکته هم قابل ذکر هست که بحث تقلید فقط در احکام شرعی مطرح هست و آنچه که امروزه بشر به آن گرفتار است، تقلید در اعتقاد است که در رساله مراجع این تقلید جایز نیست و فقط در احکام غیر ضروری باید از آن سه راه که راحت ترین آن احتیاط است احکام را بدست آورد.[6]
نتیجه:
اگر شخصی بخواهد اعمال و احکام دینش را بر اساس قرآن و سنّت انجام دهد، باید قرآن و تفسیر و علومى را که وابسته به آن است، به طور تخصصى و جامع بداند. همین طور باید سنّت را که عبارت است از قول، عمل و تقریر ( تأیید گفتار و اعمال دیگران توسط معصوم) کاملاً بشناسد؛ یعنى با علوم حدیث آشنا باشد که عبارت است از : علم رجال (شرح حال راویان حدیث) و سلسله سند، درایه (فهم دلالت روایات)، شأن نزول روایات، قرائن حالی و مقالی، تقیّه، حقیقت و مجاز، تعارض روایات با روایات یا تعارض روایات دیگر با آیات و تزاحم مصالح و....چنین فردى که به قرآن و سنّت با کیفیت مذکور آگاهى داشته باشد، مى تواند بلکه باید طبق قرآن و سنت، آن طور که مى فهمد عمل نماید. به چنین فردى متخصص علوم اسلامى یا مجتهد و فقیه مى گویند و تقلید کردن برای او جایز نیست. امّا اگر کسى از نظر علم و آگاهى به حدّ مذکور نرسیده باشد، عقل حکم مى کند از یک یا چند متخصص علوم اسلامى بپرسد و طبق آن عمل نماید. این راهکار مقتضای عقل و شعور است که خدا داده است و قرآن هم به همین مطلب تصریح فرموده : «فاسئلوا اهل الذّکر إن کنتم لا تعلمون؛ [7] از آگاهان بپرسید اگر نمیدانید».
بعد از توضیح مطالب بالا باید از افرادی که می گویند: من از خودم تقلید می کنم، پرسیدکه آیا شخصی که متخصص نیست و از علوم مربوط به بحث اجتهاد و استخراج حکم دینی آگاه نیست می تواند از خودش تقلید کند؟
-----------------------------------------------------------------
پی نوشت:
1- راغب اصفهانی، 1412 ق، ذیل ماده (ع ق ل)
2- کلینی، کافی، ج ۱، ص ۱۳٫
3-مقاله، بررسی مفهوم عقل از دیگاه روایات و آیات
4-سید مجتبی حسینی، احکام تقلید و بلوغ، قم، دفتر نشرمعارف، 1385، ص 69
5- عبدالله جوادی آملی، انتظار بشر از دین، قم، نشر اسراء، اول، ۱۳۸۰، ص۹۴
6- امام خمینی، توضیح المسائل، مسئلة 1
7- نحل (16) آیه 43.
یک سؤال بسیار مهمّ این است که آیا اگر کسی مقلّد یک مجتهد باشد، امّا در برخی مسائل خود بتواند تحقیق کند و تشخیص دهد که اگر در موضوعی خاص بهتر از مجتهد می تواند عمل کند با این وجود می تواند به روش خود عمل کند؟ یا به قولی از تشخیص خود استفاده کند؟
در حقیقت این پرسش شما از دو بخش کبرا و صغرا تشکیل شده است.
الف. (کبرای قضیه) آیا ممکن است یک نفر در برخی از مسائل مقلّد و در تعدادی دیگر مجتهد باشد؟
مجتهد بر دو قسم است: مجتهد مطلق و مجتهد متجزّى.
مجتهد مطلق کسی است که بتواند تمام فروعاتی را که یک مکلّف به آن نیاز دارد استنباط نماید.
مجتهد متجزّی کسی است که توانایی استنباط تمام احکام را ندارد، بلکه تنها بابی از ابواب فقه یا جزئی از آن را می تواند استنباط کند.
این یک بحث اصولی است که دو نظر پیرامون آن وجود دارد. [1]
1. اجتهاد، ملکه و امر بسیطی است که در صورت وجود آن در شخصی، وی در تمام ابواب می تواند استنباط نماید، از این رو برخی اساساً تجزّی در اجتهاد را مطلقاً قبول ندارند، بلکه بر این باورند: مجتهد آن است که در جمیع مسائل، اجتهاد نموده و به ظنّ خود عمل نماید و درست تر آن است که تجزّى در اجتهاد صحیح نیست، بلکه مجتهد آن است که بالفعل ملکه اقتدار بر اجتهاد در کل مسائل و حالت استنباط جمیع فروع از ادلّه تفصیلی و مدارک اصلی را داشته باشد و علومى که ماده اجتهاد کلّى است تحصیل کرده باشد؛ یعنی علوم مقدماتی اجتهاد را فراهم نموده باشد. [2]
2. این که شخصی در قسمتى از ابواب فقه استنباط داشته باشد و یا این که فقط در یک باب اجتهاد و فتوا داشته و در ابواب دیگر یا اصلاً کار نکرده و یا به مقام کمال و افتا نرسیده که در این صورت او را متجزّى می گویند، [3] بنابر این، بسیاری بر این عقیده اند که اصل این اجتهاد (تجزّی) ممکن است، و چنین اجتهادی صرفاً برای خود شخص حجیّت دارد، نه برای دیگران، از این رو کسی نمی تواند از او تقلید نماید، امّا برخی نیز تقلید از مجتهد متجزّی را کافی می دانند.
لذا فرمودند: فتواى مجتهد متجزّى که تنها در برخى ابواب فقهى داراى فتوا و نظر اجتهادى است براى خودش حجّت است، ولى جواز تقلید دیگران از او محلّ اشکال است؛ اگر چه جواز آن بعید نیست. [4]
ب. (صغرای قضیه) آیا هر کس با تحقیقی که انجام می دهد می تواند به این درجه برسد؟
در رابطه با بخش دوم پرسش، که سؤال شما نیز بیشتر ناظر به همین قسمت است و با توجه به این که پاسخ این قسمت از پرسش شما در همین سایت موجود است ضمن تذکر برخی نکاتی که لازم به نظر می رسد، برای اطّلاع بیشتر به آن پاسخ ها شما را راهنمایی می نماییم.
1. علم فقه نیز؛ مانند بسیاری از علوم، علاوه بر وسعتی که در خود این دانش وجود دارد، تعداد زیادی از علوم وابسته ای دارد که تمهید و مقدمه این علم محسوب می شود؛ مانند، علوم: ادبیات عرب (لغت، صرف، نحو، معانی، بیان و ...)، تفسیر، رجال، درایه، حدیث، اصول فقه و ... .
2. اجتهاد این نیست که ما آیه یا روایتی را ببینیم و ترجمه اش کنیم یا ترجمه اش را از جایی بگیریم بعد بگوییم فهم ما از این آیه یا روایت این است، بلکه همه این علومی که بیان کردیم و علوم دیگر به طور مستقیم یا غیر مستقیم در آن نقش دارند. برای روشن شدن بحث نمونه ای را به عنوان مثال بیان می کنیم.
آیا اگر شخصی که از دانش پزشکی بهره ای ندارد، می تواند با صرف دیدن نام دارویی در کتابی آن را برای خودش که بیمار است یا دیگر بیماران، تجویز کند، با توجه به این که؛ مثلاً، اعتبار کتاب و نویسنده اش برای او معلوم نیست، نام آن دارو بین چند چیز مردّد است، شرایط فیزیکی شخص و آب و هوا در او نقش دارد و ... ، از این رو کسی که خود را در حدّ استنباط احکام الاهی از قرآن و سنّت می داند، و با توجه به آنچه که در مشخصاتتان درج نمودید که مجتهد نیستید، از این رو برای اثبات اجتهاد راه هایی وجود دارد که یکی از آن راه ها این است که به یک مجتهد مسلّم عادل مراجعه نمایید و فهم و روش استنباط خود را فراروی او بیان نمایید که در صورت اجازه آن مجتهد، می توانید به فهم و اجتهاد خودتان عمل نمایید.
--------------------------
پی نوشت:
[1] مروّج جزائری، سید محمد جعفر، منتهى الدرایة فی توضیح الکفایة، ج 8، ص 420، مؤسسة دار الکتاب، چاپ سوّم ، قم ، 1415 هـ ق.
[2] حسینی مرعشی أسترآبادی میرداماد، محمّد باقر بن محمّد ، شارع النجاة فیأحکام العبادات، ص 9 و 10، چاپ اوّل، تهران- إیران ، 1397 هـ ق.
[3] شهابی، محمود، ادوار فقه، ج3، ص 352، با اندکی تصرّف.
[4] توضیح المسائل (المحشى للإمام الخمینی)، ج 1، ص 28، س 7.
به نقل از سایت اسلام کوئست